مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دهه فجر مقطع رهایی ملت ایران است.

12 بهمن 1395 توسط لیریائی

 

 

 

 

                       

 

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس می‌کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید

 

منبع:com/search.client

 

 

 نظر دهید »

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد....

10 بهمن 1395 توسط لیریائی

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/ زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل /نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

صبح امید که بد مُعتکف پرده غیب / گو برون آی که کار شب تار آخر شد

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز / قصه غصّه که در دولت یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد

 

 نظر دهید »

چگونه دختران نوجوان خود را از خطرات مصون نگه داریم؟

05 بهمن 1395 توسط لیریائی

نوجوانی دوره‌ای است بسیار پر مخاطره، هم برای خود نوجوانان هم برای والدین آنان و در این میان حساسیت‌های مراقبت از دختران نوجوان به مراتب بیشتر است
در مورد یک دختر نوجوان طبیعی است که برای کسب آزادی‌های تازه، والدین خویش را از خود براند. اگر والدین ‌نتوانند این رفتار بی‌ادبانه ‌را تحمل کنند، احتمالا دختر نوجوان آنان در شکستن قوانین و گذر از مرزها و خط قرمزها یاغی‌تر خواهد شد. دختران نوجوان بسیار زرنگ و مکار هستند. بنابراین خوب است که به آنان تا اندازه‌ای که منطقی باشد، حریم خصوصی و آزادی بدهید.

در کنار آزادی‌هایی که می‌دهید، به عهده شما است که از در امان ماندن وی اطمینان حاصل کنید. اکنون این سوال مطرح است که در این دنیایی که به لحاظ تکنولوژی تا این اندازه پیشرفت کرده است، چگونه می‌توانیم دختران نوجوان خویش را در امان نگه داریم؟

ارتباط مفید و تاثیرگذار

اگر شما بتو‌انید با دختر نوجوان خود آشکار و روشن صحبت کنید، شانس ایمن و سلامت ماندن وی را افزایش داده‌اید. شما باید برای او توضیح دهید که چرا باید پوششی که انتخاب می‌کند از روی بصیرت باشد. برایش شرح دهید که در چه شرایطی بهتر دیده می‌شود.

دختر نوجوان شما باید از درندگانی که در شبکه‌های اینترنتی به کمین نشسته‌اند آگاهی داشته باشد و درک کند که چرا شما باید همیشه بدانید که او با چه کسانی و به کجاها رفت و آمد دارد.

بنابراین بهتر است با دخترتان با احترام رفتار کنید و همانند یک بزرگسال با او صحبت کنید. اگر دختر شما با تمام وجود احساس کند که می‌تواند با شما در هر موردی صحبت کند و مشورت بگیرد، مطمئن باشید هر گاه که مشکلی داشته باشد به شما مراجعه خواهد کرد.

هرگاه که راهنمایی‌های شما برای او کارآیی لازم را نداشت و به نظر او مسخره رسید سعی کنید خود را به روز کرده و دیدگاه‌های خویش را ارتقا دهید.

تلفن همراه و اینترنت

چند سال پیش که اینترنت تازه وارد خانواده‌ها شد، احساس خطر چندانی وجود نداشت. اما طی همین چند سال شرایط کامللا فرق کرده است. اکنون تمام گروه‌های سنی حتی کودکان خردسال هم می‌توانند از امکانات و تکنولوژی روز مثل اینترنت و تلفن همراه استفاده کنند و به راحتی این امکانات در اختیار همگان است.

پس والدین می‌خواهند و باید کنترل کنند که دختر نوجوان‌شان تلفنی با چه کسانی ارتباط دارد. حتی هرزگاهی لازم است کامپیوتر دخترتان را چک کنید ببینید به چه سایت‌هایی سر می‌زند یا اگر عضو شبکه‌های اینترنتی است، صفحه مربوط به او را مرتب چک کنید و تصاویر، پیام‌ها و کسانی را که در لیست دوستانش هستند دائم کنترل کنید تا مطمئن شوید که او در ارتباطات شبکه‌ای‌اش در امان است. منطقی است که شماره‌های ناشناس روی تلفن همراه او را نیز مورد بررسی قرار دهید.

بیرون رفتن

قطعا تصدیق می‌کنید که نمی‌شود دختر نوجوان را در کل دوران نوجوانی‌اش در خانه نگه داشت. او می‌خواهد که با دوستانش بیرون برود و از شما اجازه می‌خواهد که با دوستانش قرار و برنامه بگذارد. این بیرون رفتن‌ها ایرادی ندارد به شرط اینکه شما دقیقا بدانید که با چه کسانی بیرون می‌رود و کجا می‌رود.

وقتی بیرون می‌رود حتما یک تلفن همراه در اختیار او بگذارید تا در صورت بروز مشکل بتواند با شما تماس بگیرد و شما هم در صورت نیاز بتوانید به راحتی به او دسترسی داشته باشید.

اطمینان حاصل کنید که به اندازه کافی برای گرفتن تاکسی یا خرج‌هایی از این دست، پول همراه داشته باشد. در کل او نباید هیچوقت در شرایطی قرار گیرد که دچار تشویش و اضطراب شود. بد نیست که از او بخواهید مرتبا شما را در جریان بگذارد که به کجا می‌رود زیرا دختران نوجوان از ترس مخالفت‌های والدین، معمولا در مورد جاهایی که می‌روند، دروغ می‌گویند.

تنبیه کردن

دختران نوجوان می‌پندارند که بزرگ شده‌اند، با این وجود برای اشتباهات و قانون شکنی‌هایی که می‌کنند، باید تنبیه شوند. اما تنبیهات دوران کودکی اکنون مناسب حال آنها نیست. پس باید از نوعی تنبیهات که بتواند آنها را ترغیب به پیروی از قوانین کند، کمک گرفت.

در این سنین شاید محروم کردن آنان از بیرون رفتن کارآمد باشد چون دختران نوجوان خیلی به بیرون رفتن با دوستان خود علاقمند هستند. ضبط کردن تلفن همراه و لپ تاپ شخصی آنان هم می‌تواند موثر واقع شود.

فقط به خاطر داشته باشید که دختر نوجوان شما باید آزادی، اعتماد و خلوتی را که آرزوی آن را دارد کسب کند. اگر او اصرار داشت که مثل کودکان عمل کند قطعا نمی‌تواند و نباید از آزادی‌هایی همانند آزادی‌های بزرگسالان برخوردار باشد.

منبع:hamshahrionline.i

 1 نظر

پیام تسلیت رهبر ....

02 بهمن 1395 توسط لیریائی

رهبر انقلاب در پی حادثه دردناک آتش‌سوزی و فروریختگی ساختمان در مرکز تهران پیامی صادر کردند.

 
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است

بسمه‌تعالی
حادثه­ ی دردناک آتش­ سوزی و فروریختگی ساختمان در مرکز شهر مایه­ اندوه و تأسف و نگرانی عمیق اینجانب است.
شهامت و فداکاری آتش ­نشانانی که در عملیات نجات مردم، خود دچار حادثه­ ی خطیر شده و در حال فداکاری متعهدانه به امتحانی دشوار گرفتار آمده ­اند، دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.
در حال حاضر همه­ ی تلاشها باید برای نجات جان گرفتارشدگان جهت­ دهی شود. رسیدگی به علل حادثه مسأله­ ی بعدی است.
از همه مسئولان میخواهم همانگونه که در این چند ساعت، تلاش کرده ­اند کار مجاهدانه­ ی خود را ادامه دهند و وظیفه­ ی فوری را بر هر حرف و حدیثی مقدم بدارند.
خداوند کمک فرماید انشاءالله

سیدعلی خامنه‌ای
۳۰ دی‌ماه ۱۳۹۵

 نظر دهید »

آیا روش‌های تربیتی دختران با پسران تفاوت دارد؟

29 دی 1395 توسط لیریائی

برای داشتن ارتباطی دوستانه با فرزند دختر، سعی کنید حتی وقتی از اشتباهاتش با شما حرف می زند مانند یک دوست که به اشتباهات دوستش گوش می دهد رفتار کنید. گاهی بخندید ،گاهی به شوخی مسخره کنید و …

آیا روش‌های تربیتی دختران با پسران تفاوت دارد؟

پدر و مادر باید بدانند از آن جایی که تمایل پسران با دختران فرق می‌کند، در برخی مسائل هم تفاوت دارند . نباید فراموش کرد که پسران، رفتار با جنس مخالف را از مادر می‌آموزند و دختران از پدر یاد می‌گیرند. بنابراین، اگر پدری طبیعت وجودی دختر خردسالی را نشناسد و آن‌طور که خودش می‌خواهد، با او رفتار کند، این مساله بین پدر و دختر، فاصله می‌اندازد.

دختران نیاز دارند کسی به صحبت‌های‌شان گوش دهد نه اینکه بدون شنیدن احساس‌های‌شان، از ابتدا راه‌حل ارائه شود. درباره‌ی پسران نیز مادران با مشکل مواجه می‌شوند زیرا پسران حتی اگر کوچک باشند،اعتماد به نفس را در این می‌بینند که خودشان از عهده‌ی مشکل‌های‌شان برآیند و نیاز به کمک بیش از حد یا ناز و نوازش ندارند.

درک رفتار

برخی از ما به‌طورکلی انتظار داریم که دختران در کارها همراهی‌مان کنند و پسران، یاغی و تنبل باشند، دختران را همیشه تشویق می‌کنیم که به مادران‌شان کمک کنند اما از پسران، انتظار کمک نداریم .

فرزندان‌تان را آن‌طور که هستند، بپذیرید، نه آن‌گونه که می‌توانند باشند

اگر می‌خواهیم فرزندان‌مان، خود را انسان‌هایی با ارزش تصور کنند ، باید آنان را با تمام کاستی‌های‌شان بپذیریم. ما باور داریم که برای فرزندان‌مان، ارزش قائلیم و گاهی نیز آن را بازگو می‌کنیم اما بیش‌تر وقت‌ها، رفتار ما با گفتارمان تناسب ندارد. ما باید به آنان ثابت کنیم بدون توجه به این‌که چگونه عمل می‌کنند، برای آنان به عنوان یک فرد، ارزش قائلیم.

_ هیچ گاه هیچ دختر یا پسری نباید به خاطر جنسیتش تحقیر یا تشویق شود. باید به جنسیت فرزندانمان نگاهی منطقی و طبیعی داشته باشیم. توجه داشته باشیم طوری رفتار نکنیم تا دخترها از جنسیت خود بیزار شوند. اگر چنین ذهنیتی در اندیشه و باور خودمان وجود داشته باشد خطر انتقال آن به دخترمان بسیار بیشتر خواهد بود.

_ اگر فرزند پسر ما بزرگتر از فرزند دخترمان باشد احتمال این نوع آسیب دیدگی برای دختران نیز وجود دارد. لذا باید مواظب باشیم پسر بر دختر تسلط پیدا نکند و او را آزار ندهد. تربیت هر کدام از فرزدان، مستقلا بر عهده پدر و مادر است و فرزندان بزرگتر حق ندارند اختیار کوچکترها را به دست گیرند. زیرا هیچ گاه محبت و رافت والدین را نسبت به خواهر یا برادر کوچکتر خود نخواهند داشت و باعث آزار ها و تحقیرهای روانی کوچکترها می شوند.

_ این صدمات در صورتی که دختر از پسر کوچکتر باشد بسیار بیشتر است. هم موجب بیزاری او از جنیست خودش و هم موجب بدبینی وی به جنس مخالف و بدرفتاری او در آینده با همسرش خواهد شد.

_ به پرورش استعدادهای دخترانه در وجود دخترمان بیشتر بها بدهیم. مثلا مهارتهایی که بعدا در زندگی یک زن بیشتر مورد نیاز است را مورد توجه قرار دهیم. البته اگر در مقابل این چیزها مقاومت نشان دهند، باید از تحمیل و اصرار پرهیز کرد. ولی به صورت غیرمستقیم خوب است که به تبلیغ اینگونه مهارتها بپردازیم .مثلا دخترها را برای بازدید نمایشگاههایی که سفره آرایی، صنایع دستی و … دارد بیشتر ببرید.

_ به پرورش حیا در وجود دختران توجهی خاص داشته باشید. هر دختری اگر چه از یک خانواده ی بی دین باشد برای سعادت خود به حیا نیازمند است. حیا دختران را از سرنوشت های شوم حفظ می کند.

_ دختران حیا را بیشتر با الگو برداری از مادر و اطرافیان خود می آموزند. همچنین هرچه رشد عقلانی یک دختر بیشتر باشد به ضرورت حیا بیشتر پی خواهد برد. ضمنا هر چه معاشرت شما با ارحام بیشتر و قویتر باشد حیای دخترانتان بیشتر حفظ خواهد شد. علاقه دخترها به حفظ روابط و آبروداری آنها در این رابطه ها به حفظ حیا و عفت دختران کمک می کند. ميگنا دات آي آر.معمولا بی حیایی و بی عفتی در خانواده هاییست که از همه بریده اند و در بین جمعیتی از غریبه ها گم شده اند. طبیعتا در بین غریبه ها کارهای پستی مثل گدایی و ولگردی هم شرم آور نیست.

_ دخترها بلوغ عقلانی سریعتری نسبت به پسران دارند اما وقتی بالغ شدند گاهی چنان روحشان را درگیر مسائل مادی می کنند که از ادامه رشد باز می مانند. لذا بعضا زنانی دیده می شوند که در سنین کمال هم تمام فضلشان در نمایش داراییها و اسباب و اثاثیه منزلشان خلاصه می شود. پس در تربیت دختران کوشش کنید آنها را اهل مطالعه و علاقمند به دانش بار بیاورید و مسائل مادی را در نظرشان حقیر کنید. البته در دنیای مطالعه هم باید ترغیب نمود مطالعات مفید صورت گیرد و وقت و روح و روان دخترها دائما صرف مطالعه رمانهای بیهوده و … نشود. همه این ها نیاز به درایت والدین مخصوصا مادران دارد.

_ دخترها به حمایت و همدمی مادر بیشتر احتیاج دارند. مادری که دختر بزرگ می کند باید بتواند با دخترش ارتباط عاطفی و دوستانه ای برقرار کند. این ارتباط به تدریج با بلوغ دختر ایجاد خواهد شد مگر اینکه مادر موانعی ایجاد کند. این موانع از قبیل بدزبانی و تندخویی مادر یا برخی بیماریهای روحی اوست.

_ در دوره بزرگسالی یک نوع تضاد وتعارض بین نوجوانان ومخوصا دختران و والدین بوجود می آید.سن به وجود آمدن تضادها و تعارضات دختران با والدينشان 12 تا 18 سالگي است. اگر اين تعارضات به شکل صحيحي حل نشود، تا سنين بزرگسالي ادامه خواهد يافت. بي‌توجهي يا كم‌توجهي والدين به اختلاف‌ها و تضادهاي به‌وجود آمده، ممكن است موجب ايجاد فاصله و گسست‌هايي ‌شود که هر روز بر عمق آن افزوده شده و آثار جبران‌ناپذيري براي دختران به وجود بياورد. در شکل‌گيري شخصيت فرد در دوره نوجوانی وبروز این تضاد وتعارض ها جامعه ،خانواده،‌ و آموزش و پرورش نقش بسزائی دارد.جامعه در بروز این تضادها و تعارضات، نقش مهمي بر عهده دارد. ‌همچنين برخي مطالب چاپ شده توسط نشريات و روزنامه‌ها که مورد مطالعه دختران قرار مي‌گيرد، باعث به وجود آمدن تعارض و تضاد در آنها مي‌شود. برخي خانواده‌ها در چند دهه اخير آزادیهای فراواني به دخترانشان داده و موجب ايجاد شخصيت کاذب در آنها شده‌اند به گونه‌ای که دخترانشان با وضعيت نامناسب وارد اجتماع می شوند که اين امر به ضرر دختران، خانواده‌ها و نسل آينده است. بحران‌های روحي و رواني که بر اثر بروز تعارضات و تضادها در این دوره شکل می گيرد، از عوامل بسیار موثر در فرار دختران از خانه می باشد. نقش خانواده در فرار دختران بسيار مهم ارزيابی می شود. بعد از خانواده مهمترين نقش را دوستان دختران بر عهده دارند.

_ دخترانی که با والدين‌شان دچار تضاد و تعارض هستند، بعد از ازدواج با فرزندان خود نيز دارای مشکل خواهند بود، همان گونه که گفته می شود تنبيه شده تنبيه‌گر مي‌شود. مادران افسرده، فرزندان افسرده و مادران دارای اختلالات روحی روانی، فرزندانی با مشکلات روحی و روانی تربيت خواهند کرد. اگر دختران را خوب تربيت نکنيم، نسل آينده تباه خواهد شد.بايد به دختران و نسل کنونی خود از کودکی توجه کرده و با توجه به سنين رشد، به نيازهای دخترانمان پاسخ صحيح بدهيم .بايد زمينه و ميدان‌های صحيح را برای ورود دخترانمان به اجتماع فراهم كنيم و تفاوت‌ آنها با جنس مخالف را يادآور شديم.

_ با توجه به تعارض وتضادهایی که در این دوره بین نوجوانان مخصوصا دختران و والدین بوجود می آید،نحوه تعامل والدین با نوجوانان دختر از اهمیت خاصی برخوردار است. مادران به دليل نزديکي با دختران داراي مهمترين نقش در افزايش و کاهش تضادها و تعارضات دختران در کانون خانواده هستند.بدین منظور موارد زیر جهت ایجاد تعامل صحیح بین والدین مخصوصا مادران با دختران نوجوان پیشنهاد می گردد:

1 - اگر مادران دارای تحصيلات بوده و از رشد و ويژگي‌های سنی دخترانشان از لحاظ عاطفی، روانی و جسمانی مطلع باشند، موفقيت بيشتری در رفع تضادها و تعارضات به وجود آمده خواهند داشت..لذا گذراندن یک دوره آشنایی با روان شناسی دوره نوجوانی به همه والدین توصیه می گردد.

2 - استقلال طلبی یکی از ویژگیهای دوره نوجوانی است.لذا بايد به دختران وظايفی را واگذار کنيم تا آنها احساس استقلال کنند.باید زمينه‌ای فراهم آورد که دختران در آن قادر به ارائه نظراتشان باشند، بايد در مسائل گوناگون از دخترانمان نظرخواهی کنيم تا تصميم‌گيری را ياد بگيرند. كه اين امر در از بين بردن تعارضات نيز موثر است.

3 - دختران در این سنین علاقه‌مندند درک‌شان کنيم، به سخنانشان گوش دهيم و به خواسته‌هايشان توجه کنيم مادران بايد به صحبت‌های دخترانشان گوش داده وتحقيرشان نکنند و به نظرات آنها توجه کنند. چرا که عدم اطمينان والدين به دختران، سبب به وجود آمدن مسائل و مشکلاتی برای آنها خواهد شد.

4 - احساس زيادی بودن در دختران و تضييع حقوقشان در برابر پسران یکی از مسائل دوره نوجوانی است که ريشه در گذشته دارد. حاکميت در گذشته بيشتر با مردان بوده است و جامعه ما به گونه‌ای شکل گرفته که در آن گناه و اشتباه دختران عيب شناخته مي‌شود اما انجام گناه و اشتباه از سوی پسران عيب شمرده نمي‌شود. لذا سعی شود از هرگونه تبعیض بین فرزندان دختر وپسر اجتناب شود وفرزندان دختر و پسر به یک اندازه مورد توجه والدین قرار گیرند.

5 - برخی از والدین برای دختران خود محدودیت های زیادی ایجاد می کنند که این امر ناشی از دلسوزی آنان است. مردم از طريق روزنامه‌ها، رسانه‌ها و نشريات از بروز مسائل ومعضلات در اجتماع مطلع شده و برای دخترانشان احساس نگرانی می کنند. به عنوان مثال می توان به بلوتوث‌های مجالس خصوصي و غيره بر روی موبايل و سی دی ها در سطح جامعه اشاره کرد والدين برای جلوگيری از ايجاد اين‌گونه مسائل برای دخترانشان و حفظ حيثيت، آبرو و آينده دخترشان، دوست ندارند آنها بدون کسب اجازه به مکا نهای مختلف بروند. در حالی که علم روانشناسی سخت‌گيریهای بيش‌از اندازه برخي خانواده‌ها را نادرست می خواند. سخت‌گيری هاي نابه‌جا موجب گستاخی دختران می شود.گستاخی دختران سبب مي‌شود كه آنها کارهايشان را به صورت مخفيانه و به‌دور از چشم والدين انجام داده و هميشه در حال مبارزه با خواسته‌های والدين‌شان ‌باشند. از سوی دیگرآزادی های بيش‌ از حد برخی خانواده‌ها برای دخترانشان نیز، سبب بروز فجايعی می شود. .لذا باید در دادن آزادی به دختران از هرگونه افراط وتفریط اجتناب نمود.

6 - دوره نوجوانی دوره گرایش به همسالان وتاثیرگذاری شدید دوستان می باشد. دوستان گاهی اوقات سبب محکم شدن اعتقادات دوستانشان مي‌شوند و گاهی مشکلاتی را برای دوستانشان ايجاد مي‌کنند که سبب انحراف آنها مي‌شود. با توجه به اين موضوع والدين باید با فرزندان نوجوان خود دوست گشته و در انتخاب دوستان به آنها کمک نمایند. و ويژگی های دوست خوب را به فرزندانشان بياموزند. نه این که بی تفاوت بوده و بعد از انتخاب دوست توسط فرزندشان به ارزیابی آنها پرداخته وفرزندشان را از دوستی با برخی از آنها نهی کنند.

7 - يکي از عوامل افزايش تضادها و تعارضات در خانواده‌ها ، ايراد گرفتن از وضعيت پوشش دختران در سن نوجوانی می باشد. دختران نوجوان به اقتضای سن‌شان قصد خودنمايی و ابراز وجود دارند، اما بايد راه‌های صحيح ابراز وجود را به آنها نشان داد.شرکت در المپيادها، جلسات سرود و کلاس‌های قصه‌خوانی و قصه‌گويی و مسابقات مختلف از جمله راه‌های صحيح خودنمايی می باشد. بايد زمينه های صحیح بروز خودنمايی در دخترانمان را فراهم کنيم تا از توجه افراطی بر ظاهرشان کاسته شود.

8 - تفاوت سنی والدين با فرزندان از ديگر عوامل افزايش تعارضات می باشد. هرچه فاصله سني والدين با فرزندان بيشتر باشد، درک والدين کمتر مي‌شود. هر چه بتوانيم با دخترانمان دوست بوده، آنها را درک کنيم، موفق‌تر خواهيم بود .اگر تربيت فرزندان بزرگ‌تر صحيح باشد، آنها می توانند به الگويی برای خواهران و برادران کوچکتر خود تبديل شوند.

9- ‌وجود تضاد، تعارض و اختلاف بين والدين و دختران سبب مي‌شود دختران بر سر دوراهی قرار گيرند که حتي در برخی مواقع در برابر والدین خود بایستند و از ايستادن در برابر والدين احساس گناه می کنند. بايد داشتن شخصيت و ويژگي‌های شخصيتی مثبت را به دخترانمان تلقين کنيم. چرا که اين امر سبب می شود اگر مرتکب عمل اشتباهی شده و خطا کنند. از درون احساس مي‌کنند اعمالشان گناه و اشتباه بوده و به درستی و نادرستی كارهای خود پی می برند.

10- بايد با تربيت صحيح و درست دخترانمان، به آنها اعتماد کنيم اگر تربيت دخترانمان درونی باشد، آنها خود کنترل می شوند و ديگر مشکلی برايشان پيش نخواهد آمد. والدين بايد زيبايی و توانمندی دخترانشان را به رخشان بکشند تا ديگران از بيرون او را جلب نکنند، والدين بايد با دخترانشان همدلی کنند، به آنها بها دهند و از ديد آنها دنيا را ببينند. اگر تربيت فرزندانمان درونی نباشد، از بيرون قادر به کنترل آنها نخواهيم بود.

_ مادری که همیشه با زبان سرزنش و توبیخ با دخترش حرف می زند قطعا نمی تواند دوست دخترش بشود. دخترانی که چنین مادرانی دارد در پنهانکاری استاد می شوند. از جمله خوصیت بارز این مادرها این است که همیشه از بین حرفهای دخترشان دنبال چیزی برای مچ گیری و ملامت او می گردند.

_ برای داشتن ارتباطی دوستانه با فرزند دختر، سعی کنید حتی وقتی از اشتباهاتش با شما حرف می زند مانند یک دوست که به اشتباهات دوستش گوش می دهد رفتار کنید. گاهی بخندید ،گاهی به شوخی مسخره کنید و … اما فورا با تحقیر و سرزنش راه رابرای ادامه این دوستی نبندید. این دوستی به شما امکان شناخت دخترتان را می دهد. همه چیز را بفهمید و بدانید و در مواقع دیگر از این اطلاعات استفاده کنید و نگرانیتان را آشکار نکنید تا باعث ترس دخترتان ازشما نشود.

روبه‌رو شدن با یک دختر خشمگین

وقتی دختری از روی خشم، مادرش را بی‌ارزش می‌خواند، به احتمال‌ زیاد به علت خشمی‌ است که او نسبت به خود، احساس می‌کند. از این‌رو، این احساس را روی مادرش، فرافکنی می‌کند. بیش‌تر مواقع، وقتی یک دختر نوجوان، عصبانی می‌شود، نه تنها با آشوب هورمون‌ها و احساس‌هایش روبه‌روست، بلکه احساس بی‌ارزشی می‌کند. دختر نوجوان در این سن و سال، با یک به هم‌ریختگی درونی و بیرونی روبه‌ورست. این احساس را که به او دست داده، دوست ندارد و به همین دلیل، احساس خود را روی مادرش، فرافکنی می‌کند. مادری که به او اعتماد دارد، او را می‌شناسد و به شکلی عمیق، او را درک می‌کند.

مادر یک دختر نوجوان باید صبر و شکیبایی زیادی داشته باشد . باید دیدگاهی وسیع داشته باشد و او را به شکلی که لازم است، درک‌ کند. مادر می‌تواند اعتماد و اطمینان دخترش را نسبت به خود، بیش‌تر کند و برای رسیدن به این مهم، لازم است که سرنخ‌های احساسی و عاطفی او را پیدا کند.

مادر مدیر و دانا، خشم دخترش را در این مرحله از زندگی، به حساب در حال رشد بودن او می‌گذارد. البته گاهی وقت‌ها مادر باید به دخترش بیاموزد که خشمش را کنترل کند. اینکه بیاموزیم خود را کنترل کنیم، بخشی از برنامه‌ی رسیدن به بلوغ و بزرگی است.

مواقعی هست که باید بگذارید دخترتان فریاد بکشد. احساس‌های ناخوشایندش را آنقدر تخلیه کند تا به آرامش برسد. در بسیاری از مواقع، وقتی دختر به شدت خشمگین می‌شود، بهتر است مادرش از صحنه بیرون برود و بگوید: «من نمی‌توانم حرف‌های تو را تحمل کنم. بهتر است که نیم ساعت، تنها بمانم.» اگر ترک کردن اتاق، امکان‌پذیر نباشد، شاید چند ثانیه سکوت، نتیجه‌ی دلخواهی بدهد.

تغییر کردن با دختران‌مان

برای آنکه در دوران نوجوانی دخترمان، به او نزدیک‌تر بمانیم، باید در کنار او و با او تغییر کنیم. این بدان معناست که روش‌های مقتدرانه را کنار بگذاریم و رفتاری دوستانه‌تر در قبال دخترمان در پیش بگیریم.

برای آنکه به دختران‌مان نزدیک‌تر شویم، لازم است به آنان، آزادی بیش‌تری بدهیم و مسوولیت‌های جدیدی را به آنان واگذار نماییم.

منبع : parandcc.blogfa.com

 نظر دهید »

علی امام من است و منم غلام علی

27 دی 1395 توسط لیریائی

شرح حال قنبر غلام امیر المومنین علی علیه السلام

راویان اخبار و ناقلان آثار چنین روایت کرده اند که در حبشه پادشاهی بود که نام او اشکبوس بود و از برادرش پسر مانده بود که بسیار سخی و جوانمرد بود و چهل مصاف کرده بود. با عمّ خود گفت که دخترت را به من ده. چراکه بر دختر او عاشق بود. اشکبوس گفت: یا فتّاح! هیچ بی شیربها دختر به شوهر ندهند. فتّاح گفت: ای عمّ! ملک و مال و خزینه ی پدرم در دست توست و این همه شیربهای دختر توست. اشکبوس گفت: من از او مال نمی طلبم، بلکه مرا مطلب دیگر هست. فتّاح پرسید که آن مطلب چیست؟ اشکبوس گفت: امروز به ضرب دست تو کس نیست و تو به اندک لشکر، چهل نوبت، صد هزار مردم را شکست دادی. الحال علی بن ابی طالب دشمن من است. گر او را به من بیاوری، من دختر را تسلیم تو نمایم.
فتّاح چون بر دختر اشکبوس مایل بود قبول این معنی نمود و گفت: پسر خود را که فضل نام دارد با شصت هزار مرد آراسته همراه من کن. پس اشکبوس چنان کرده، روی به راه نهادند [و] منزل به منزل قطع می کردند تا در مدّت سه ماه به مدینه رسیدند. وقت طلوع آفتاب بود که در یک فرسخی مدینه فرود آمدند و خیمه زدند. پس فتّاح از عشق دختر اشکبوس برخاست. با او غلام و فضل [و] نیز ده کس از زبردستان لشکر برداشت. مطلب فتّاح و فضل آن بود که به مدینه درآیند و علی را ببیند که چگونه مردی است.
القصّه فتّاح با فضل و آن دوازده کس سوار شدند و می راندند. اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دروازة مدینه بیرون آمده که نخلستان را سیراب گرداند. چون چشم فتّاح بر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) افتاد، پشمینه پوشی را دید که از صلابت وی زمین و زمان در لرزه بود. فتّاح با فضل گفت: ای برادر بیا تا از این پشمینه پوش احوال علی را بپرسم. فتّاح بانگ بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) زد که ای جوانمرد! بیا تا از تو احوالی پند پرسم.
چون شاه ولایت را چشم بر فتّاح افتاد، سه نوبت گفت: صدق رسول الله. پس پیش رفت و گفت: چه می پرسی؟ فتّاح گفت: می خواهم بدانم که تو چه کسی و از کجایی و چه نام داری؟ حضرت فرمود که ای جوانمرد! من عبدالله نام دارم. فتّاح گفت: ای عبدالله! همه اهل مدینه را [می]شناسی؟ حضرت فرمود: بلی. فتّاح گفت: علی را می شناسی؟ حضرت فرمود که علی را از من بهتر کس نمی شناسد. فتّاح گفت: علی در مدینه است یا به جایی رفته است؟ حضرت فرمود که در مدینه در مسجد پیغمبر (صلی الله علیه وآله) می باشد. تو با وی چه مهم داری؟ فتّاح گفت: من از راه دور آمده ام که سر علی را از بدن جدا کنم [و] به دیار حبشه برم.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که علی با تو چه کرده است که تو سر وی را می خواهی؟ فتّاح گفت: ای جوان! علی (علیه السلام) با من بدی نکرده است؛ اما مرا مطلبی است که بی آنکه سر علی را نبرم، ساخته نمی شود. حضرت پرسید که آن چه مطلب است؟ فتّاح گفت: ای جوان! چون تو راست گفتاری من نیز راست بگویم. بدانکه مرا عمّی هست اشکبوس نام و من بر دختر او عاشقم. اشکبوس شیربهای دختر، سر علی (علیه السلام) را می خواهد و من به واسطه ی عشق دختر این کار اختیار کردم.
حضرت گفت: ای جوان از بت پرستی بگذری، علی (علیه السلام) سر خود را فدای تو کند و جمله مراد تو از او حاصل شود که علی سرّ خداست. فتّاح گفت: ای اعرابی! با من بگوی که هیأت و ترکیب علی (علیه السلام) چگونه است؟ شاه ولایت (علیه السلام) فرمود که رنگ علی و رنگ من و قدّ علی و قدّ من و زور علی یکی ست. فتّاح گفت: اگر زور علی با زور تو یکی ست بیا با من محاربه کن ببینم که حریف هستیم؟ پس تیغ از میان کشیده که بر آن حضرت زند. شاه ولایت (علیه السلام) سنان را چنان بر دم تیغ او زد که ریزه ریزه شد. فتاح در غضب شد؛ گرز گران از قربوس زین در ربود و حواله ی حضرت علی (علیه السلام) کرد. حضرت دست دراز کرد؛ سر گرز را بگرفت و از دست فتّاح بیرون کرده، به دور افکند. فتّاح تیغ دیگر را که به زهر آب داده بود، از غلاف کشید و حواله ی آن حضرت کرد. شاه ولایت (علیه السلام) پشت دست بدان تیغ زهر داده زد که ریزه ریزه شد.
پس حضرت روی به فتّاح کرده گفت: ای فتّاح! سه ضربت بر من زدی و من دو ضربت بر تو بخشیدم. یک ضربت از من بگیر. فتّاح سر در سپر کشید. شاه ولایت (علیه السلام) دست دراز کرده، کمربند فتّاح را بگرفت، از قربوس زین ربوده بر دست بلند گردانید. پس گفت: ای فتّاح مرا بر تو رحم می آید و او را بر زمین گذاشته، نقابی بر روی فتّاح آویخته بود. نقاب را برداشت. جوان سیه چهره به نظر درآورد و در سنّ سی و سه ساله. الحال خطّ به دور عارضش دمیدن آغاز کرده و گفت: ای جوان معلوم شد که علی بن ابی طالب (علیه السلام) تویی. یا علی (علیه السلام) مسلمان می شوم به سه شرط: اوّل آنکه مرا به غلامی خود قبول کنی؛ دوّم آنکه حلقه ی بندگی در گوش من کنی؛ سیّم آنکه مرا ز خود دور نکنی. اگرچه نسبت به شما گستاخی کردم آن را عفو فرمای. حضرت فرمود که قبول کردم. فتّاح از روی اخلاص مسلمان شد و حضرت علی (علیه السلام) وی را قنبر نام نهاد و فضل پسر اشکبوس چون آن حال را ملاحظه نمود او نیز مسلمان شد. پس آن شصت هزار مرد همه مسلمان شدند.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایشان را به خدمت حضرت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) آورد. پس پسر اشکبوس خدمت کرده گفت: یا رسول الله! (صلی الله علیه وآله) از شما رخصت می خواهم که بروم پدر را از راه باطل به دین اسلام دلالت کنم. اگر قبول کند خوب، و الا سرش را از ملک بدن بردارم. حضرت رسالت پناه (صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرمود: یا علی (علیه السلام) فضل را خلعت بپوشان و به جانب اشکبوس فرست. شاه ولایت فرمان به جای آورده گفت: یا فضل! فردا طلوع آفتاب در پای قلعه ی حبشه خواهی بود و این سه ماهه راه را در یک شبانه روز طی خواهی کرد. پس قنبر56 وداع کرده سوار شد. حضرت علی (علیه السلام) فرمود که یا فضل! اگر تو را سختی پیش آید مرا بخوان. پس فضل با آن شصت هزار مرد روانه گردید و از آن لشکر سه کس در خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ماندند. یکی قنبر، دوّم فخر، سیّم نصر.
و اما چون فضل ابن اشکبوس با آن سپاه روی به راه آوردند و متوجّه قلعه فرود آمدند، دیده بان دید که از راه یثرب گرد عظیم نمودار شد. از میان گرد شصت علم نشانه ی شصت هزار مرد نمودار گردید. چون فضل فرود آمد یکی را فرمود که به پای برج رفت و دیده بان را گفت که در را بگشایید. چون خبر به اشکبوس رسید، اشکبوس گفت: ای دیده بان! معلوم کردی که برادرزاده ام سر علی آورده است یا نه؟ دیده بان گفت: ای شهریار! فتّاح در میان این سپاه نیست. اشکبوس از این سخن خوشحال شد. ملازمان را فرمود که زودتر به استقبال پسرم روید، [و] خلعت خاص و جنیب 57 خاصه ی خود را برای فضل فرستاد [و] گفت: او را خلعت پوشانیده، بر این اسب سوار کرده، پیش من آرید.
پس وزیر اشکبوس با جمیع امرا فضل را استقبال نموده، چون خلعت به جهت وی آوردند، فضل گفت: مرا با این خلعت کار نیست؛ زیرا که شما بت پرست و نجس شده اید و این خلعت که در بر دارم از آنِ محمد عربی ست. وزیر چون این سخن بشنید، باز گردید [و] به شتاب خود را به خدمت اشکبوس رسانیده گفت: ای شهریار! محمدیان پسر تو را از راه برده اند و فضل خداپرست شده و بت را شکسته. الحال خلعت محمد (صلی الله علیه وآله) در بر دارد، خلعت خاص شما را نگه نکرد و گفت خلعت بت پرستان نجس است. اشکبوس این سخن بشنید بسیار آزرده خاطر شد. به لات و منات سوگند خورد که اگر همچنین باشد، من وی را به زاری زار بکشم.
در این محل فضل با شصت امیر که همه کمر اسلام در میان جان بسته بودند، از در بارگاه درآمدند. فضل گفت: سلام من در این بارگاه برروی کسی باد که بداند و بشناسد که در سجده هزار عالم عالم خدا یکی ست و محمد رسول اوست (صلی الله علیه وآله) و علی ولیّ خداست به حق. اشکبوس چون این سخن بشنید گفت: ای پسر! کدام خدای را می گویی؟ گفت خدای آسمان و زمین و مرا و جمیع مردان را از جنّ و انس آفریده و همه را زوال است و الاّ حق تعالی را زوال نیست و نخواهد بود.
اشکبوس گفت: ای پسر! ترا به دین محمد (صلی الله علیه وآله) که دلالت کرد؟ جواب داد که آنکس که به ولایت او سه ماهه راه به یک شبانه روز طی کردم؛ یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام). اشکبوس از این سخن بیهوش شد. بعد از آن ساعتی که به هوش آمد گفت: ای پسر! علی (علیه السلام) ترا از راه برده است. وزیر می داند که من راست می گویم. فضل گفت: ای پدر! بیا سخن مرا بشنو و از این راه باطل برگرد، و گرنه به ضرب تیغ آبدار دمار از روزگارت برآرد. اشکبوس که این سخن را از فضل بشنید، بانگ بر کافران زد که وی را بگیرید. کافران به یک بار قصد کردند. فضل سر به سوی آسمان کرده گفت: الهی به حرمت محمد و علی (علیهم السلام) که مرا فرصت ده و علی را به مدد من رسان. آنگاه شمشیر از غلاف برکشید و قصد کافران کرد و در یک دم بیست و یک کس از کافران عادی را بکشت.
و اشکبوس چون این حال را بدید، خود از تخت به زیر آمده آهنگ فضل کرد. بعضی دیگر با او متّفق شدند و فضل را ببستند. اشکبوس جلاد را طلب کرده گفت که فضل را گردن بزن. جلاد قصد فضل کرد. آن شصت هزار امیر که مسلمان شده بودند، فریاد برآوردند و اشکبوس را گفتند که اول ما را بکش؛ بعد از آن هرچه با فضل خواهی کن. اشکبوس گفت: اگر می خواهید که من فضل را نکشم دست ها برروی سینه گذارید تا دست شما را ببندم و اگر[نه] فضل را می کشم. امرا دست ها برروی یکدیگر گذاشتند. اشکبوس نهیب داد کافران دست های ایشان را بربستند. اشکبوس را امیری بود که در میان کفّار از او عادی تر نبود. او را فرمود که برخیز گردن فضل را بزن؛ بعد از آن دیگران را بکش. آن کافران قصد فضل کردند. فضل روی سوی مدینه کرده گفت:
بیت

برین گذار چه خاکم فتاده هان ای بخت!
بدین طرف برسان نازنین جوان مرا!

فضل مناجات کرد که خداوندا به عزّت ذات پاک که حضرت علی (علیه السلام) را اینجا حاضر گردان. پس می گفت: اللّهمّ صَلّ عَلی سیّدنا وشفیعنا ونبیّنا محمد وآل محمد.
پس جلاد را بر کشتن ترغیب می نمودند که در این اوان نعره ی الله اکبر به گوش ایشان رسید. شاد شدند و کافران را از هوش رفتند. چون به هوش آمدند سواری را دیدند که از در بارگاه درآمد. جامه ی پشمینه پوشیده و عمامه از پشم شتر به سر نهاده، از صلابت آن سوار لرزه در بطن خاک افتاد. خود را به فضل رسانیده گفت: ای فضل برخیز! چون فضل را چشم بر او فتاده، بند را پاره پاره کرده برجست و گفت: یا علیّ ادرکنی!
و اما چون چشم اشکبوس بر شاه ولایت علی (علیه السلام) افتاد فضل را گفت: این سوار کیست؟ گفت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. از مدینه در یک چشم به هم زدن به دیار حبشه رسیده است. ای پدر! مولا و مقتدا چنین باید! چندانکه گفتم از بت پرستی توبه کن؛ نشنیدی و قصد کشتن من کردی. اگر امروز توبه کنی از کشتن نجات یابی. اشکبوس نمی دانست که چه کند. گفت: ای علی! چه وقت از مدینه برون آمدی؟ گفت: به خدای مدینه و به رسول مدینه سوگند که به یک چشم زدن آمدم. چون فضل را می بستند در آن وقت فضل مرا می طلبید. خداوندِ لم یزل و لا یزال به قدرت خود مرا بدین جا رسانید تا فضل را یاری دهم و ترا مسلمان گردانم. اگر شوی خوب، و الا دمار از روزگارت برآرم. اشکبوس گفت: یا علی! (علیه السلام) معجزی از تو می خواهم. گر آن را ظاهر کردی من از روی اخلاص مسلمان می شوم. حضرت فرمود: هرچه می خواهی بطلب. اشکبوس گفت: یا علی! (علیه السلام) دو چشمه ی آب خواهم که از این سنگ عقیق روان گردد. و تخت اشکبوس بر بالای سنگ عقیق بود. اگر این معجز از تو ظاهر گردد و از آن آب مردمان آب بخورند، من از بت پرستی توبه کنم.
حضرت امیر (علیه السلام) خدای را به عظمت یاد کرد و ذوالفقار را بر آن سنگ زد، چنانچه هر دو سر ذوالفقار فرو رفت، و چون بیرون کشید دو چشمه آب از آن سنگ برون آمد. یکی از ملازمان خاص اشکبوس از آن آب خورد، بسیار تلخ بود. آن شصت هزار امیر که مسلمان بودند، در دهن ایشان شیرین بود. اشکبوس گفت: یا علی! (علیه السلام) چون است که این آب در دهن ملازمان ما تلخ است و در دهن ملازمان پسرم شیرین است؟ حضرت علی (علیه السلام) گفت: به واسطه ی آنکه ملازمان تو نجس و کافرند و ملازمان پسرت مسلمان. پس هر که مسلمان شود این آب در دهنش شیرین گردد. اشکبوس گفت: من هرگز جادویی مثل تو ندیده ام. شاه ولایت علی (علیه السلام) که این سخن بشنید، دست دراز کرد و کمربند اشکبوس را بگرفت، از زمین ربوده، به گرد سر گردانیده، بر زمینش زد.
فضل گفت: یا علی! (علیه السلام) التماس دارم که یک مرتبه ی دیگر پدر مرا به دین اسلام دلالت کنم. اگر قبول نکند سرش را از ملک بدن بردارم. پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بار دیگر اسلام بر او عرض کرده، قبول نکرد. پس سرش را از تن جدا کرد. مردمان حبشه چون این حال را دیدند، همه از روی اخلاص مسلمان شدند. اما وزیر اشکبوس را به قتل رسانیدند و بت خانه ها را خراب کردند و مسجدها بنا کردند؛ حضرت فضل را پادشاه ایشان گردانید.
بعضی گفته اند که قنبر همراه بود. یهودان پرسیدند که ای فتّاح! علی (علیه السلام) چون به یک دم بدینجا رسید؟ جواب داد که علی (علیه السلام) سرّ خداست. پس فضل گفت: یا علی! (علیه السلام) فتّاح بسیار طالب خواهرم بود؛ اکنون او را به عقد فتّاح درآورید. حضرت فرمود که ای قنبر! اگر ترا آرزوی این دختر هست، او را به عقد تو درآوریم. قنبر جواب داد که یا علی! (علیه السلام) من جمال ترا دوست دارم. هرچند گفتند قبول ننمود و در جلو شاه مردان افتاد؛ چون باد صرصر متوجّه مدینه گردیدند تا خود را به مدینه رسانیدند.


 1 نظر

کوه توحید

26 دی 1395 توسط لیریائی

 نظر دهید »

آشیب شناسی فضای مجازی برای کودکان

26 دی 1395 توسط لیریائی

آسیب های استفاده از فضای مجازی برای کودکان کدامند­؟

1- نداشتن الگوی مناسب برای بهره­ گیری از فضای مجازی از سوی کودکان و نوجوانان

نسل جدید کلاً از مدیریت رسانه بی ­بهره است و الگوی مناسبی در اختیارشان قرار داده نمی‌شود. در نخستین قدم باید زمان‌هایی که برای استفاده از فضای مجازی در اختیار فرزندان قرار داده می‌شود، پایش شود، آمارها نشان می‌دهد، درصد بالایی از نوجوانان به طرز ناباورانه‌ای در شبکه‌های مجازی بخصوص اینستاگرام و تلگرام حضور دارند و در نهایت هم هیچ فعالیت سازنده و مفیدی از سوی آنها در این محیط‌ها دیده نمی‌شود. متأسفانه در کشور ما میانگین ساعت حضور افراد جامعه در فضای مجازی بین حدود 5 الی 6 ساعت است که رقمی فاجعه بار است.

2- تغییر خلق و خو و خارج از چارچوب اخلاقی در فضای مجازی

هر چه جلوتر می‌رویم شاهد روند افزایشی رفتارهای خارج از چارچوب اخلاقی و انواع فحاشی‌ها در فضای نامحدود اینترنت هستیم و همین فضاهای مجازی غیرقابل کنترل باعث شده به تصویرکشیدن رفتارهای زشت، رفته رفته عادی و به قول روانشناسان سبب «خوگیری» افراد شوند.

3- بروز برخی نشانه های اختلالات روانی و افسردگی در کودکان امروزی

 بر خلاف تصور عموم، پژوهش‌ها نشان می‌دهد که کودکان دهه جدید در زمینه توانایی‌های فیزیکی و به لحاظ هوش غیرکلامی از کودکان دهه‌های قبل ضعیف‌تر هستند. متأسفانه امروزه شاهد این اتفاق هستیم که کودکان و نوجوانان به لحاظ رفتاری چارچوب پذیر نیستند و نه تنها قبح برخی رفتارهای منفی ریخته بلکه حتی تبدیل به نوعی رفتار افتخارآمیز هم شده‌اند! به عنوان مثال رفتار ناهنجاری مثل خط انداختن روی بدن، به دلایل مختلف از جمله شکست عشقی به نوعی در بین دانش‌آموزان مد شده و شاهد عکس‌های گوناگونی در فضای مجازی از تیغ زدن قسمت‌های مختلف بدن­شان در صفحات اینستاگرام هستیم. این اتفاق قطعاً نشانه‌ای از بروز اختلال روانی و افسردگی است.

4- حذف بازی­ های گروهی مبتنی بر مهارت های بدنی به خاطر وجود فضای مجازی

هر­چه پیش­تر آمده­ ایم و بخصوص با ظهور فضای مجازی در سال‌های اخیر، کمتر شاهد بازی کودکان در کوچه‌ها هستیم و بچه‌ها دیگر تمایل چندانی به بازی‌های گروهی مبتنی‌بر مهارت‌های بدنی‌شان ندارند. اعتقاد عمومی بر این است که کودکان دهه شصت و قبل از آن، بیشتر از حالا بچگی می‌کردند. نسل­‌های قبلی در سنین کودکی خود برای پر کردن زمان خالی و اوقات فراغت، بیشتر به بازی‌های دسته جمعی در حیاط و کوچه و همچنین بازی­‌هایی که بر پایه مهارت‌های بدنی بود، رو می‌آوردند.

5- وابسته شدن به فضای مجازی و دور شدن از جمع

دنیای مجازی شبیه به یک سیاه چاله است که انسان را به سوی خود می­ کشد این جاذبه موجب شده تا بشر امروز در این دنیای خیالی به دنبال پاسخ به نیازها و رسیدن به رویاهایش باشد، همین امر موجب شده تا بشر امروز بیش از پیش به این دنیای خیالی وابسته شود و عملا از جمع کناره­گیری کند.

توصیه کارشناسان در مواجهه با آسیب های فضای مجازی به خانواده ­ها چیست؟

1- رعایت اصل میانه روی در استفاده از اینترنت

از آن جایی که هر چیزی از جمله اینترنت می‌تواند به طور بالقوه اعتیاد آور باشد توصیه کارشناسان این است که بهتر است میانه‌روی را رعایت کنید. یکی از ساده‌ترین راه‌های جلوگیری از بروز این مشکل محدود کردن مدت زمان استفاده از اینترنت است. از آن جایی که این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است بهتر است یک تایمر برای خود تنظیم کنید تا به شما یادآوری کند که نباید بیشتر از چند ساعت در دنیای اینترنت باشید.

2- مراجعه به پزشک در صورت مشکل جدی در خصوص استفاده بی رویه از اینترنت

چنانچه کودکان و نوجوانان به مرحله­ای رسیده‌اند که اینترنت را به خواب و غذا ترجیح می‌دهند و کار و مسؤلیت‌های روزمره خود را به خاطر آن عقب می اندازند، متاسفانه باید بدانید که مشکل جدی است و لازم است با پزشک مشورت کنید.

3- اهمیت نحوه استفاده از فضای مجازی

نوع استفاده از فناوری نوین بسیار مهم است، هیچ چیزی در ذاتش بد نیست زیرا همانطور که چاقو می تواند جان یک انسانی را نجات دهد به راحتی می تواند جانی را بستاند، مهم نحوه استفاده از ابزارها هستند.

منبع: .iribnews.ir

 نظر دهید »

مهدویت در نگاه رهبری ( حفظه الله تعالی )

23 دی 1395 توسط لیریائی

معنای انتظار

* انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند «ولیّ خدا»، حضرت حجت‌بن‌الحسن، مهدی صاحب زمان (صلوات الله علیه و عجّل الله فرجه و ارواحنا فداه) تحقق پیدا خواهد کرد.[۱]

* انتظار فرج یعنی قبول نکردن و رد کردن آن وضعیتی که بر اثر جهالت انسان‌ها، بر اثر اغراض بشر بر زندگی انسانیت حاکم شده است.[۲]

* انتظاری که از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست؛ انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم.[۳]

امام زمان(علیه السلام) استمرار حرکت دعوت‌های الهی

وجود مقدس حضرت بقیه الله (ارواحنافداه) استمرار حرکت نبوّت‌ها و دعوت‌های الهی است از اول تاریخ تا امروز؛ یعنی همان‌طور که در دعای ندبه می‌خوانید، از «فَبَعضٌ اَسکَنتَهُ جَنَّتَکَ»[۴] ـ که حضرت آدم است ـ تا «اِلَی اَن انتَهَی الأَمرُ»- که رسیدن به خاتم‌الانبیاء(صلی الله علیه و آله) هست – و بعد مسألهٔ وصایت و اهل بیت آن بزرگوار، تا می‌رسد به امام زمان، همه، یک سلسلهٔ متصل و مرتبط به هم در تاریخ بشر است.

این، بدین معناست که آن حرکت عظیم نبوّت‌ها، آن دعوت الهی به‌وسیلهٔ پیامبران، در هیچ نقطه‌ای متوقف نشده است. بشر به پیامبر و به دعوت الهی و به داعیان الهی احتیاج داشته است و این احتیاج تا امروز باقی است و هر چه زمان گذشته، بشر به تعالیم انبیا نزدیک‌تر شده است. امروز جامعهٔ بشری با پیشرفت فکر و مدنیّت و معرفت، بسیاری از تعالیم انبیا را – که ده‌ها قرن پیش از این، برای بشر قابل درک نبود – درک کرده است. همین مسألهٔ عدالت، مسألهٔ آزادی، مسألهٔ کرامت انسان – این حرف‌هایی که امروز در دنیا رایج است – حرف‌های انبیاست.

آن روز عامهٔ مردم و افکار عمومی مردم این مفاهیم را درک نمی‌کردند. پی‌درپی آمدن پیغمبران و انتشار دعوت پیغمبران، این افکار را در ذهن مردم، در فطرت مردم، در دل مردم، نسل به نسل نهادینه کرده است. آن داعیان الهی، امروز سلسله‌شان قطع نشده است و وجود مقدس بقیه اللَّه‌الاعظم (ارواحنافداه) ادامهٔ سلسلهٔ داعیان الهی است، که در زیارت آل یاسین می‌خوانید: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَاللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ».[۵] یعنی شما امروز همان دعوت ابراهیم، همان دعوت موسی، همان دعوت عیسی، همان دعوت همهٔ پیغمبران و مصلحان الهی و دعوت پیامبر خاتم را در وجود حضرت بقیه الله مجسم می‌بینید. این بزرگوار، وارث همهٔ آنهاست و دعوت و پرچم همهٔآنها را در دست دارد و دنیا را به همان معارفی که انبیا در طول زمان آورده‌اند و به بشر عرضه کرده‌اند، فرا می‌خواند. این، نکتهٔ مهمی است.[۶]

خط عدالت، برجسته‌ترین خط در جهان پس از ظهور

دو نقطهٔ برجسته‌ای که در انتظار ما و جشن‌گیری ما برای نیمهٔ شعبان وجود دارد، یکی مسئلهٔ امیدزایی است که نوید این ولادت و آینده‌ای که بر اثر این ولادت، دنیای بشر در انتظار آن است، خود این امیدزاست؛ و دیگر این‌که در آن جهانی که پس از آمدن آن بزرگوار شکل خواهد گرفت، برجسته‌ترین خط، خط عدالت است.

شما وقتی در همهٔ روایات و آثاری که راجع به آن بزرگوار و راجع به آن دوران آمده نگاه می‌کنید، می‌بینید اغلب تکیه بر روی این نیست که مردم در آن دوران دیندار می‌شوند – با اینکه دیندار هم می‌شوند – بلکه تکیه بر روی این است که مردم در آن وقتبرخوردار از عدالت می‌شوند و قسط و عدل اقامه می‌شود؛ این مطلب در دعاها و زیارت‌های آن بزرگوار و روایات هست. یعنی نقطهٔبرجسته در آن آیندهٔ پر از نوید، عبارتست از عدالت بشرِ تشنهٔ عدالت.[۷]

وجود مقدّس حضرت حجّت(علیه السلام)، منبع خیرات

در میان انسان‌های پاک و انسان‌های والا که دارای روح عرشی و خدایی هستند، وجود مقدّس خاتم‌الانبیا محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) سرآمد همه و خاندان پاک و اهل بیت مطهّر او – که قرآن، ناطق به این طهارت و پاکیزگی و آراستگی است – در شمار برترین و بالاترین انسان‌های پاک و مطهّر و نورانی در همه تاریخ‌اند. زنی مثل فاطمه زهرا(علیها السلام) در همه تاریخ، کیست؟! انسانی مثل علیّمرتضی در سرتاسر تاریخ بشریت، کجا نشان داده می‌شود؟! سلسلهٔ اهل بیت نبیّ‌اکرم در طول تاریخ خورشیدهای فروزانی بوده‌اند که در معنا توانسته‌اند بشریت روی زمین را با عالم غیب و با عرش الهی، متّصل کنند: «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ».[۸] خاندان پیغمبر، معدن علم، معدن اخلاق نیکو، معدن ایثار و فداکاری، معدن صدق و صفا و راستی، منبع همه نیکی‌ها و زیبایی‌ها ودرخشندگی‌های وجود آدمی در هر عصر و عهدی بوده‌اند؛ هریک چنین خورشید فروزانی بوده‌اند.

یکی از آن خورشیدهای فروزان، به فضل و کمک پروردگار و به اراده الهی، امروز در زمان ما به عنوان بقیهالله فی ارضه، به‌عنوانحجهالله علی عباده، به‌عنوان صاحب زمان و ولیّ مطلق الهی در روی زمین وجود دارد. برکات وجود او و انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر می‌رسد. امروز هم انسانیت با همه ضعف‌ها، گمراهی‌ها و گرفتاری‌هایش از انوار تابناک این خورشید معنوی و الهی که بازمانده اهل بیت است، استفاده می‌کند. امروز وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنافداه در میان انسان‌های روی زمین، منبع برکت، منبع علم، منبع درخشندگی، زیبایی و همه خیرات است. چشم‌های ناقابل و تیره ما آن چهرهٔ ملکوتی را از نزدیک نمی‌بیند؛ اما او مثل خورشیدی درخشان است، با دل‌ها مرتبط و با روح‌ها و باطن‌ها متّصل است و برای انسانی که دارای معرفت باشد، موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولیّ خدا، امام برحق، عبد صالح، بنده برگزیده در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین، با او و در کنار اوست؛ او را می‌بیند و با او مرتبط است. آرزوی همه بشر، وجود چنین عنصر والایی است.[۹]

عید بزرگ و واقعی بودن ولادت امام زمان(عج) برای تمام بشریت

این ولادت بزرگ [ولادت امام زمان(عج)] و این حقیقت عظیم، متعلّق به یک ملت و یک زمان خاص نیست؛ بلکه متعلق به بشرّیتاست. این «مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ»[۱۰]، میثاق خدا با انسان است. «وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ»[۱۱]؛ این، وعده‌ی خداست که تحقّق آن را ضمانت کرده است. همهٔ انسان‌های طول تاریخ، نسبت به این پدیدهٔ عظیم و شگفت‌آور، احساس نیاز معنوی و قلبی کرده‌اند؛ چون تاریخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظهٔ طلوع آن خورشید جهان تاب، با ظلم و بدی و پلیدی آمیخته بوده است. همهٔ کسانی که از ظلمی رنج برده‌اند – چه آنهایی که به خودشان ظلم شده است و رنج برده‌اند و چه آنهایی که به ستم‌کشی دیگران نگاه کرده‌اند و رنجبرده‌اند – با یاد ولادت این منجیِ عظیم تاریخ و بشر، در دلشان امیدی به وجود می‌آید.[۱۲]

قبل از ظهور امام زمان(علیه السلام)، هنگامه امتحان

شما باید سعی کنید تا زمینه را برای آن‌چنان دورانی آماده کنید؛ دورانی که در آن، ظلم و ستم به هیچ شکلی وجود ندارد؛ دورانی که در آن، اندیشه و عقول بشر، از همیشه فعال‌تر و خلاق‌تر و آفریننده‌تر است؛ دورانی که ملت‌ها با یکدیگر نمی‌جنگند؛ دسته‌ایجنگ‌افروز عالم – همان‌هایی که جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی را در گذشته به راه انداختند و می‌اندازند – دیگر نمی‌توانند جنگی به راه بیندازند؛ در مقیاس عالم، صلح و امنیتِ کامل هست؛ باید برای آن دوران تلاش کرد. قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت‌طلبی و عافیت نیست. در روایات، «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ» و «وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ»[۱۳] است؛ به‌شدت امتحان می‌شوید؛ فشار داده می‌شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدان‌های مجاهدت، انسان‌های پاک امتحان می‌شوند؛ در کوره‌های آزمایش وارد می‌شوند و سربلند بیرون می‌آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفیِ مهدی موعود(ارواحنافداه) روزبه‌روز نزدیک‌تر می‌شود؛ این، آن امید بزرگ است؛ لذا روز نیمه شعبان، روز عید بزرگ است.[۱۴]

پی‌نوشت:

[۱]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۷/۰۵/۱۳۸۷٫

[۲]. همان.

[۳]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار اقشار مختلف مردم، ۳۰/۰۷/۱۳۸۱٫

[۴]. اقبال الاعمال، سید بن طاوس، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۹ق، ص۲۹۵٫

[۵]. الاحتجاج، طبرسی، اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۴۹۲٫

[۶]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار اقشار مختلف مردم، ۲۹/۰۶/۱۳۸۴٫

[۷]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در جمع رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت، ۰۶/۰۴/۱۳۸۶٫

[۸]. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۹۹، ص۸۶٫

[۹]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار جمعی از بسیجیان، ۰۳/۰۹/۱۳۷۸٫

[۱۰]. الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۴۹۳٫

[۱۱]. همان.

[۱۲]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در اقشار مختلف مردم، ۱۷/۱۰/۱۳۷۴٫

[۱۳]. امام باقر(علیه السلام)پیرامون حوادث قبل از ظهور می‌فرماید: «وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ کَمَا یُغَرْبَلُ الزُّؤَانُ مِنَالْقَمْح.» الغیبه، نعمانی، نشر صدوق، تهران، ۱۳۹۷ش، ص۲۰۵٫

[۱۴]. بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار مردم قم،30/11/1370

 

منبع : .otaghfekr.ir

 نظر دهید »

نظم و برنامه ریزی

22 دی 1395 توسط لیریائی

این کلام آقا را باید طلاکوب کرد و به دلها نوشت : خاصیت برنامه ریزی خروج از روزمرگی است.
[نظم و انضباط] كشور و ملت ما را به شادابی خواهد رساند و كار آنها را پیش خواهد برد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 38
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

آمار

  • امروز: 99
  • دیروز: 20
  • 7 روز قبل: 250
  • 1 ماه قبل: 2390
  • کل بازدیدها: 67880

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی
  • مرضیه کرنوکر
  • ریحانه

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس