مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غزلی بسیار زیبا از رهبر عزیز

10 خرداد 1395 توسط لیریائی


خدا کند که کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود

خدا کند که نیفتد کسی ز چشم نگار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود

جواب ناله ی ما را نمی دهد “دلبر”
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود

شنیده ام که از این حرف، یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود

مریض عشقم و من را طبیب لازم نیست
خدا کند که مریضی من دوا نشود

ز روزگار غریبم گشته است معلوم
شفای ما به قیامت بجز رضا نشود…

 نظر دهید »

انگور ضریح

28 فروردین 1395 توسط لیریائی

دانم اکنون که چرا از همه برتر شده ای

معنی ظاهر و باطن ، ثقل اصغر شده ای

دیدم انگور ضریح ات به خدا مست شدم

بی جهت نیست اگر ساقی کوثر شده ای

اگرم در صف عشاق توام می دانم

که خریدار دو صد نوکر و قنبر شده ای

شرف کعبه و قبله ، شعف اهل ولا

نه فقط یار که خود نفس پیمبر شده ای

خسته در سعی صفا در پس نومیدی ها

گفتم آخر تو مگر هادی هاجر شده ای

مادرم نقش تو کنده است به دیوار دلم

ذکر نه بلکه برایم همه باور شده ای

استخوانی به گلو ، خار با چشمی خسته

اینچنین صبر مگر حضرت داور شده ای ؟!

صد و ده مرتبه از توبه شکستم توبه

شد نصیبم که چرا شافع محشر شده ای

در دل شعر “فنا ” قافیه هایی خسته

جبرئیل سخنم ! فاتح خیبر شده ای

خوش مقامی که به ایوان نجف برده نماز

مهر تایید بر آن سجده ی آخر شده ای

شعر از خانم زینب پوررحمتی

 نظر دهید »

شمع جمع شبستان

23 فروردین 1395 توسط لیریائی

فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی

كه هر كجا رود افتد به دام صیادی

به دانه‌ای دُّر یكدانه می‌دهد برباد

نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی

چنان اسیر هوا و هوس شدم كه نپرس

نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی

دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر

مدار از همه عالم امید امدادی

مگر ز قبله حاجات و كعبه مقصود

ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ ‌الهادی

محیط كون و مكان نقطه بصیر وجود

مدار عالم امكان مجرّد و مادی

شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3)

تو شمع جمع شبستان مُلك ایجادی

صحیفه ملكوتیّ و نسخه لاهوت

ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی

مقام باطن ذات تو قاب قوسین است

به ظاهر ارچه در این خاكدان اجسادی

كشیدی از متوكل شدائدی كه به دهر

ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی

گهی به بركه درندگان(4) گهی زندان

گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5)

تو شاه یكّه سواران دشت توحیدی

اگر پیاده روان در ركاب الحادی

ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت

كه بر طریقه آباء و رسم اجدادی

آیة الله غروی اصفهانی (كمپانی)

پی‌نوشت‌ها:
1- ملاذ: پناه

2- حاضر و بادی: حاضر: كسی كه در حضر و در شهر ساكن است. بادی: كسی كه بادیه‌نشین و صحرانشین است.

3- اشاره است به حدیث: «لی مع‌الله وقت لا یسعنی فیه ملك مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است كه در آن با من نمی‌گنجد هیچ ملك مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراكرم‌ صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رك : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دكتر سید جعفر شهیدی، صفحه286).

4- بركه درندگان (بركة السباع): محلی بود كه مركز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناك قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.

5- باغی: سركش و طغیان‌ كننده عادی: عداوت كننده و دشمن.

 نظر دهید »

​دل نوشته ای تقدیم به آقا امام زمان (عج)

05 فروردین 1395 توسط لیریائی


چندگاهی ست وقتی می گویم :
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن
با آمـــدن نام دلـــربایت دلـــم نمی لرزد

چندگاهی ست وقتی می گویم :
صلواتک علیه و علی آبائه
به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم

چندگاهی ست وقتی می گویم :
فی هذه الساعة
دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای

چندگاهی ست وقتی می گویم :
و فی کل الساعة
دلم نمی سوزد که همه ساعاتم از آن تو نیست

چندگاهی ست وقتی می گویم :
ولیا و حافظا
احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و
قطره های اشکم را به نظاره نشسته است

چندگاهی ست وقتی می گویم :
و قائدا و ناصرا
به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم
نقش نمی زند

چندگاهی ست وقتی می گویم
و دلیلا و عینا
یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی

چندگاهی ست وقتی می گویم :
حتی تسکنه أرضک طوعا
یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین،من هم شاهد مدینه
فاضله ات باشم

چندگاهی ست وقتی می گویم :
و تمتعه فیها طویلا
به حال آنانی که در زمان دراز حکومت شیرین تو طعم عدالت
را می چشند غبطه نمی خورم

اما چندگاهی ست دعای فرج را چند بار میخوانم
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد
هم اشکم بریزد

هم در جست و جویت باشم،
هم سرپرستم باشی،
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم وهم احساس
کنم خدا در نزدیکی من است
و باز هم با شرم می گویم :

<< اللهم عجل لولیک الفرج >>

 

 نظر دهید »

خاطره سکوت

14 دی 1394 توسط لیریائی

 خاطره ی سکوت تو نشسته روبروی من

اول آشنایی  و لحظه ی  گفتگوی  من

          اشاره می کنی بیا  ! پر زترانه می شوم         

ناز دگر برای چه ؟می شکنی سبوی من

        حسرت مبتلا شدن ، لذت دیوانه شدن           

زلف پریشان تو و صحنه جستجوی من

         همدم تنهایی من !آینه طعنه دمی زند              

   صبر سرش نمی شود برده دل ابروی من

بی خطر و صاف شده جاده تنهایی دل

    سری به خانه ام بزن ،سری به آرزوی من

                                        “فنا “فدای چشم تو نگاه اگر نمی کنی               

                                        گوش به ناله ام بده گوش به های و هوی من

                                                                  شعر از خانم زینب پوررحمتی

 

 1 نظر

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین (علیه السلام)

20 مهر 1394 توسط لیریائی

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

 نظر دهید »

حافظ و پیر مغان

18 مهر 1394 توسط لیریائی

در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین دری منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشون رو به یاد بیارند .

یه سالی شب هشتم محرم یه جوونی قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنید

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

مرحوم دری فرمودن بالای منبر تفسیر میکنم که همه استفاده کنن

بالای منبر وسط سخنرانی میگه : آی جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی معنیش اینه :

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

مراد از شیخ حضرت آدم علیه السلام است و مراد از پیر مغان حضرت امیر المومنین علیه اسلام

یعنی مرید حضرت امیر هستم ای آدم از من ناراحت نشو

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

تو وعده کرده بودی تو بهشت گندم نخوری اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی

اما امیر المومنین که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون گندم نخورد….

از قضا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین دری از دنیا میره …

سال بعد شب هشتم محرم همون جوون آقا ضیا الدین دری رو تو خواب میبینه

میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

مراد از پیر مغان حضرت امام حسین علیه السلام و مراد از شیخ حضرت ابراهیم خلیل الله هستش

یعنی مرید امام حسینم از من ناراحت نشو حضرت ابراهیم

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

تو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو قربونی کنی اما این کارو نکردی…!!

اما…

امام حسین (علیه السلام ) فرزندش علی اکبر را قربانی کرد

 1 نظر

اللهم عجل لولیک الفرج

30 مرداد 1394 توسط لیریائی

 

یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن

دنیا ز دست رفت تو پا در رکاب کن

 نظر دهید »

خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است

05 مرداد 1394 توسط لیریائی

 خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است

این آل سعود است که در حال سقوط است

هستند شیاطین همه درگیر تبانی
ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی

آماده شده لب بزند جام جنون را
صادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را

بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم
دادیم سر و دست ولی باج ندادیم

ما با احدی نیز نداریم سر جنگ
لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ

ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی
ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی !

شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ است
مکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است

ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیعش حرمی ناب بسازیم

یا حیدر کرار زند نقش به زودی
بر پرچم سبز عربستان سعودی

از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم
یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم
ای شمر برو شوق امان نامه نداریم

با سرور و پیغمبر خود هم وطنی شد
هر کس که در این برهه اویس قرنی شد

مرشد به طرب ضرب بزن وقت حماسه ست
مداح بخوان وقت غم و سینه زنی شد

دُر نجف سینه ی ما از غم یاران
خونین شد و مانند عقیق یمنی شد !

یا فاطمه گفتیم گذشتیم ز طوفان
گفتیم “علی” ناشدنی هم شدنی شد

آماده ی آنیم بپوشیم کفن را
ایران که نمرده ست بگیرند یمن را

هر شاه سعودی شده یک نوکر دربست
در پشت لباس عربی فتنه ی غرب است

ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست
زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست !

چشمان جهان در پی آن یکه سوار است
این عطر یمانیست که لبریز بهار است

از نام علی ، واله و مستیم همیشه
ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه!

محسن کاویانی

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آمار

  • امروز: 274
  • دیروز: 199
  • 7 روز قبل: 780
  • 1 ماه قبل: 1950
  • کل بازدیدها: 63881

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • بتول منصوریان
  • بتول سادات بنیادی

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس