خطیب توانمند باید چگونه باشد ؟
يك سخنران، خطيب، منبري براي اينكه بتواند در تبليغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگويم كه سخنش چه ويژگي بايد داشته باشد:
۱. سخن، آگاهانه باشد
قرآن ميفرمايد: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[۲] چيزي كه علم، دانايي و آگاهي نداري از آن پيروي نكن چه برسد كه مردم را بخواهي به پيروي دعوت كني و بخواهي براي مردم بيان كني حديث هم داريم «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ»[۳] چيزي را كه نميداني براي خودت حل نشده است دَرَش ورود پيدا نكن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِي إِخْبَارِكَ بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنها را هم كه بلدي زير سؤال ميرود متهم ميشوي.
من مشهد مقدس بودم پاي سخنراني يكي از عزيزان بودم آدم مشهوري است و جمعيت ميليوني هم بودند ايشان روضهاي را خواندند از زنان كه آمدند بدن امام رضا را به خاك سپردند و بعد هم الآن هم رسم است اين زنان ميآيند گل بر دست ميگيردند روز شهادت امام رضا( آمدند پايين. گفتم: حاج آقا سند اين كجا است من در هيچ كتابي اين را پيدا نكردم تا حالا هم نخواندم كه زنان نوقان گفتند كه مَهرمان را ميبخشيم و ميآييم، حالا اگر دوستان جايي ديدهاند بفرمايند. (من روي صغراي مسئله كاري ندارم بحثم روي كبراي مسئله است) ايشان گفت ما يك رفيقي داشتيم ۴۰ سال بود منبر ميرفت. بارها و بارها اين را خوانده بود من از ايشان شنيدهام. اين نميشود سند و مدرك. همين بزرگوار در يك روز ديگري كه يك جمعيت بسيار زيادي در مشهد بود به نظرم روز شهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحنها پُر بود. فرمودند: يك ميليون پانصد هزار نفر در تشيع جنازه موسي بن جعفر (ع) شركت كردند. وقتي آمدند من خدمتشان عرض كردم يك ميليون پانصد هزار نفر، خيلي آدم است. بغداد اينقدر جمعيت نداشته، شهر تازه تأسيس است اين شهر را منصور داونيقي ساخته يك ميليون پانصد هزار نفر، آخر در تشيع جنازه امام راحل ما از همه جا آمده بودند خود تهران يكي دو ميليون جمعيت ميشده يعني جمعيت كل قم. گفت من ديدم در يك جايي هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتي صدها هزار نفر آخر يك چيزي!!! همان وقت قصهاي هم گفتم كه ايشان ناراحت هم شد گفتم عبيدالله بن زبير خطيب بود در بصره، امام جمعه و فرماندار بود يك روز داشت داستان حضرت صالح پيغمبر را ميگفت. گفت: بلي. مردم از حضرت صالح خواستند شتري از كوه بيرون بياورد ايشان هم اجابت كرد و به اذن خداوند شتر از كوه بيرون آمد. هر چه هم سفارش كرد كارش نداشته باشيد معجزه و ناقةالله است خيلي هم قشنگ ميگفت داستان را. مردم، عوام توجه نكردند و ريختند اين شتر ۵۰۰ درهمي را كشتند بعد عذاب آمد و همه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم عليهم» آمد پايين گفتند چه كسي گفته اين شتر ۵۰۰ درهم بوده چه كسي؟ اصلاً آن زمان قيمت گذاشت همين يك كلمه از دهنش در رفت (۵۰۰ درهم) يكي از همان پايين منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قيمت گذار) آمد برود خانه يكي از پشت سرش گفت مقوم ناقه رفت به محل كارش ديد يك كاغذ روي ميزش گذاشتهاند و نوشتهاند مقوم ناقه توي شهر پيچيد بطوري كه بهش ميگفتند مقوم ناقه به پدرش نامه نوشت من را از اينجا بردار من ديگر نميتوانم اينجا خطبه جمعه بخوانم همةشهر من را مسخره ميكنند ميگويند مقوم ناقه يعني يك كلمه باعث شد از يك شهر خوب شما همين الآن بعضي از دوستان ما به خاطر يك بلوتوث محروم شدهاند از سخنرانيشان در سيما، صدا، در همة جا چرا هواست را جمع نمي كني چرا انسان دقت نكند وقتي آدم يك چيزي را نميداند مخصوصاً اين مهم است بعضي از عزيزان ميشناسم خود من گاهي وقتها جايي كه ميخواهم بروم صحبت بكنم به آن مسئول مربوطه مثلاً خانة جوان يا يك وقتي با آقاي ناظمي اردكاني رئيس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر است به من بگوييد در قم، در تهران، آمار اهل سنت، شيعه، زاد و ولد، انسان هوايي يك چيزي را بپراند.
لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ببينيد آقايان عزيز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهي و آگاهي دادن است عرصة اقرار به جهل نيست عرصة اين نيست كه افراد اصلاً گاهي مقايسه ميكنند ميگويند آقا مدرس و منبري است ميخواهند تحقيق بكنند ميگويند حرف منبري است اين نيست منبر؛ مرحوم فلسفي منبر ميرفتند آيتالله العظمي وحيد منبر ميرفتند بزرگان ما لذا يك منبري بايد آگاهي كامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر براي خودتان حل نشده واردش نشويد اگر كنه بحث علم امام را نميدانيد وارد نشويد.
اگر ميتوانيداثبات بكند شبههاي را كه در توسل است وارد نشويد رو به منابر اخلاقي بياوريد چرا كه منابر اخلاقي بارش كمتر است. منابر كلامي و اعتقادي سختتر است.
خدا رحمت كند آيت الله فاضل را به من ميگفت آقاي رفيعي براي منبر مطالعه نكن همةجوانب را مطالعه بكن، نگو، من ميخواهم براي ۵۰ نفر حرف بزنم يك آيه كافي است همة تفسيرها را ولو ۲۰ درصدش را براي مردم بگويي ببين اين آگاهانه سخن گفتن خيلي مهم است.
۲. مستدل سخن بگوييد
قرآن ميفرمايد مستدل سخن بگوييد « قولاً سديداً » سديد از سد ميآيد. علامه طباطبايي نوشته قول سديد قولي است كه پشتوانه دارد و محكم است. آنهم نه پشتوانه ضعيف و دم دستي يك آقاي بزرگواري كه مقتل نوشته و بنده برايش خيلي ارادت دارم به خودشان هم عرض كردم مؤمن، متدين، خوش قلم، دهها جلد كتاب دارند يك وقت در حرم شاه عبدالعظيم حسني ديدم اظهار محبت كردم گفتم اين مقتلي كه شما دادهايد بيرون خوب شذوذاتي تو اين داريد مثلاً نوشتهايد سر علياصغر(ع) را از بدن جدا كردند بالاي نيزه كردند خوب مردم گريه ميكنند ولي بيني و بين الله اين را كجا نوشته از كجا در ميآوري شما نوشتهايد وقتي به مداح ميگويم چرا ميخواني ميگويد كتاب فلان آيت الله فلان نوشته گفتند آخر اينها خيلي خبيث هستند از اين غلطها ميكنند. آخه اين كه نشد سند.
مداح محترم روضه خواند متأسفانه پخش هم ميشد و جمعيت زيادي هم بود من اين روضه را خودم پيش مقام معظم رهبري خواندهام منتها من اين طور نخواندم گفت كه در مجلس ابن زياد، رباب بلند شد سر علي اصغر(ع) را به سينه چسبانيد گريه كرد اشك ريخت من بعدش به مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت اين روضه را خوشبختانه بعد از من هم خواندي ۲ شب قبل من در بيت رهبري خوانده بودم خوارزمي نقل كرده منابع معتبر ديگر نوشتهاند دانشنامه امام حسين(ع) آمده كه رباب در مجلس ابن زياد بلند شد سر ابي عبدالله(ع) را برداشت به سينه چسبانيد «يا قُرَّةُ عَيْنِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي» بعد هم رو كرد گفت نزن من نبودم ولي شنيدهام پيامبر اين لبها را ميبوسيده اين را پيش آقا خوانديم كتابها هم نوشته كجا نوشته سر علي اصغر(ع) تو از چي دو تا دروغ درست كردي اول بايد سر جدا شده باشد و بعد… اينها كه ميشود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل به معناي مراجعه به منابع كهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقاي ري شهري عرض كردم گفتم مجموعه شما خيلي زحمت كشيده مرتب دارند حديثها را درست ميكند و چاپ ميكنند ولي يك كار را درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش سرمايهگذاري بكنيد ايشان گفت كي جرأت ميكند اين كار را بكند گفتم يكي بايد اين جرأت را بكند بالاخره بدون ترديد منابع روايي ما مشتمل بر بعضي اخبار فاقد اعتبار است.
حالا در كافي تعدادش خيلي كم اما در منابع تفسيري مطالبي است منابع تاريخي خوب كسي بايد جرأت كند حداقل براي جمعهاي خصوصي به ايشان عرض كردم نميگويم الموضوعات[۵] بنويسيم مثل ابن جوزي، سلسلة احاديث ضعيفه[۶] ۲۰ جلد مثل الباني كه مال اهل سنت است.
ولي بالأخره مجلسي جرأت كرده در مرآت العقول[۷]، كافي را آنجايي كه لازم بوده نظراتش را گفته.
چرا ما اجازه ميدهيم هر كسي حديث را بخواند هر كسي آيه را بگويد هر كس بدون اطلاع از مباني كار بدون اطلاع از پيشينههاي كار. شوخي نيست منبر.
شما وقتي ميآييد روي منبر يك آيهاي را تأويلش را ميگوييد بدون اينكه با تفسيرش آشنا باشيد بدون اينكه مقدمات علم رجال، درايه، فقه الحديث ـ چرا در حوزههاي ما فقه الحديث كار نميشود ـ معلوم است ادبياتش را هم كه درست بخواني كه گاهي بعضي غلط ميخوانند تبيين حديث تبيين نادرست ميشود. نميشود به هر كتاب تاريخي اعتماد كرد.
كتاب تاريخي سلمان رشدي قصهاش را از كجا درآورد از تاريخ طبري درآورد سلمان رشدي مگر غير از قصة غرانيق يا قرانيق[۸] طبري اين قصه را ساخت.
۳ـ عادلانه سخن بگوييد
قرآن كريم ميفرمايد: « وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛[۹] سخن عادلانه باشد.
جبههگيري دَرَش نباشد اگر توي عرصة سياسي وارد ميشود توي عرصة مذهبي وارد ميشوي قرآن كريم راجب اهل كتاب آنجاهايي كه لازم است تأييد مي كند « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] يك جاهايي ميگويد اين كار درست است، اين كار مثلاً فرض بفرماييد نقد ميكند. نميشود علي الاطلاق نقد بكنيم، كار وهابيت را، كار مذاهب ديگر و جناحهاي مخالفمان را اين ضرورت دارد كه سخت عادلانه باشد.
۴ـ نيكو سخن بگوييد.
قرآن كريم ميفرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نيكو سخن بگوييد. بار ادبي قرآن را ببينيد چه قدر از الفاظ زيبا و از كلمات حساب شده استفاده ميكند براي تبيين مطالب همين تعبير در قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميد؛[۱۲] پاكيزه. سخنان پاكيزه استفاده يشود.
………………………………………………………….
[۱] . توبة: آيه ۱۱۹.
[۲] . اسراء، آيه ۳۶.
[۳] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص ۵۳۰.
[۴] . همان.
[۵] . لكتاب: الموضوعات المؤلف: جمال الدين عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي المتوفى: ۵۹۷هـ.
[۶] . عنوان الكتاب: سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني حالة الفهرسة: غير مفهرس الناشر: مكتب المعارف عدد المجلدات: ۱۴.
[۷] . عنوان : مرآت العقول = شرح کافی مولف : علامه مجلسی ، ملامحمدباقربن محمدتقی موضوع : اخبار زبان : عربی.
[۸] . افسانه غرانیق:
[۹] . انعام، آيه ۱۵۲.
[۱۰] . آل عمران، آيه ۶۴.
[۱۱] .بقره، آيه ۸۳.
[۱۲] . حج، آيه ۲۴.
برگرفته ازبیانات حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
منبع:.balagh.ir