مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین (علیه السلام)

20 مهر 1394 توسط لیریائی

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

 نظر دهید »

سند زیارت عاشورا

20 مهر 1394 توسط لیریائی

متنی که زیارت عاشورا در آن وارد شده، کتاب کامل الزیارات است. مؤلف کتاب متن زیارت را با پنج واسطه از حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرده و سپس صاحب کتاب مصباح المجتهد به نقل این زیارت مبادرت ورزیده است. روایت مذکور دارای صدر و ذیل است. صدر روایت بر اساس نقل کامل الزیارات، توسط دو نفر به نام های «علقمة بن محمد حضرمی» و «مالک بن اعین جهنی» به معصوم می رسد. در هر دو طریق، صالح بن عقبة از آنان نقل کرده؛ منتها در یکی همراه سیف بن عمیره است و در دیگری به تنهایی. ذیل روایت در کتاب های یاد شده مشترک است: «صالح بن عقبة و سیف بن عمیرة از علقمة بن حضرمی از امام باقر(علیه السلام).
راویان و سلسله سند زیارت عاشورا
اگر مبنای مرحوم ایت الله خوئی را در مقدمه کتاب پر ارج معجم رجال الحدیث بپذیریم، سند این روایت جز در یک مورد، هیچ اشکال فنی نخواهد داشت. بر این مبنا تمام رجال سند توثیق شده اند و فقط محمد بن موسی بن عیسی الهمدانی است که نجاشی، ابن الغضائری، صدوق و دیگران، او را تضعیف کرده اند؛ گر چه به تعبیر ایت الله خوئی توثیق ابن قولویه و قولش در رجال کامل الزیارات، معارض آن تضعیف است و این تعارض در تضعیف و توثیق، به تساقط هر دو می انجامد و در نتیجه، محمد بن موسی، از نظر رجالی مجهول الحال می شود؛ اما اگر کسی مبنای توثیق مرحوم ایت الله خوئی را بپذیرد، جای دقت و توجه بیشتر را در سلسله سند می طلبد که حتی المقدور بدان می پردازیم:
1. حکیم بن داود بن حکیم: او در کتب رجالی ظاهراً توثیقی ندارد. صاحب تهذیب از او نقل حدیث کرده و اظهار داشته که با توثیق و تضعیفی همراه نیست. محدث نوری از او به عنوان یکی از مشایخ ابن قولویه یاد کرده است. همین که توثیق عام او با تضعیفی معارض نیست، در اعتبار وی کافی است.
2. محمد بن موسی الهمدانی: به مجهول الحال بودن وی در بیان علامه خوئی اشاره شد.
3. محمد بن خالد الطیالسی: به رغم اینکه برخی رجالی ها، او را از مجاهیل شمرده اند، ولی علامه نوری در مستدرک پس از ذکر مقدماتی می نویسد:
«و یظهر من جمیع ذلک انه من اجلاء الرواة و الثقاة الاثبات؛ وی از راویان گران قدر و از موثقان و اهل دقت در ثبت و ضبط احادیث است».
سپس اظهار تعجب از کسانی می کند که وی را از مجاهیل شمرده اند.
4. محمد بن اسماعیل بن بزیع: شیخ طوسی او را توثیق بلیغ فرموده است. ابن قولویه در کامل الزیارت حداقل 55 حدیث از طریق او نقل کرده است. افزون بر این، در کتب اربعه و سایر کتاب ها، حدود 230 روایت از طریق او نقل شده. همچنین در رجال نجاشی بیاناتی از حضرت امام رضا(علیه السلام) در مدح و ستایش محمد بن بزیع نقل شده که بیانگر وثاقت و جایگاه والای او است.
5. عقبة بن قیس کوفی: او پدر صالح از اصحاب امام صادق(علیه السلام) است. ظاهراً توثیق و تضعیفی ندارد و از مجاهیل محسوب می شود. عقبه هم صدر روایت را از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است.
در طریق دوم چنان که ذکر شد، نقل کننده از امام(علیه السلام)، مالک الجهنی است که مقصود همان مالک بن اعین الجهنی است. وی از اصحاب امام باقر(علیه السلام) و به تعبیر شیخ مفید ممدوح آن بزرگوار بوده است. در فراز اصلی روایت از اصل زیارت عاشورای معروف که ذیل روایت قبلی است، نام افراد زیر نیز آمده است:
6. صالح بن عقبة: در کامل الزیارت، واسطه 27 نقل حدیث است. علامه خوئی نیز در مورد او پس از ذکر مقدماتی نوشته: «… فالرجل من الثقات».
7. سیف بن عمیرة: علامه خوئی پس از مقدماتی، نقل شهید ثانی را در تضعیف او آورده و فرموده: «تضعیف ناموجهی است که منشأ آن، توهّم واقفی بودن سیف است و از نظر زمانی نمی تواند صحیح باشد. علاوه بر این، واقفی بودن وی، منافاتی با وثاقت ندارد.
8. علقمة بن محمد الحضرمی: وی از اصحاب حضرت امام باقر(علیه السلام) و ناقل متن اصلی زیارت عاشوراست. ظاهراً تنها روایت رسیده از او در کتب روایی ما، همین روایت زیارت عاشورا است و مدح و توثیق وی به ذکر و مدح برادرش در منابع روایی ما بر می گردد که اشاره است به برخورد علقمه و برادرش ابوبکر بن محمد الحضرمی از یک سو و جناب زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) از سوی دیگر. همین برخورد را فی الجمله متضمن مدح او دانسته اند.
خلاصه، حاصل سخن این است که به فرض، مبنای مرحوم ایت الله خوئی و توثیقات عام ایشان را نپذیریم، روایتِ زیارت عاشورا ضعیف نیست و هیچ تضعیفی در هیچ کدام از رجال سند دیده نمی شود. گذشته از این، اقبال بزرگان و اولیای دین به این زیارت و تقید و التزام به خواندن آن و توصیه به مریدان و پیروان خود آشکارا جبران کننده تضعیف هاست. به عنوان نمونه، علامه طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان، در تمام ماه محرم و صفر، به زیارت عاشورا و توسل به امام حسین(علیه السلام) مقید بود و از نسخه استاد خود، مرحوم ایت الله سید علی قاضی استفاده می کرده که کلمه «بک» در «اکرمنی بک» را حذف می کرده و به جای «امام هدی»، «امام مهدی» می فرموده است. مرحوم شهید قدوسی هم که ناقل این فراز است، خود به زیارت عاشورا مقید بوده.
امام خمینی، بنیان گذار نظام اسلامی ایران، در دهه اول محرم، هر روز زیارت عاشورای معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن می خواندند.

اما در مورد لعن
لعن و نفرین به عنوان «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است؛ همان گونه که در زیارت امام حسین علیه‏السلام می‏گوییم:

«یا ابا عبداللّه! انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم …»[1]

ای حسین! من تقرّب می‏جویم به خدا و به رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبی و به تو، به وسیله موالات و دوستی تو و به وسیله برائت و بیزاری جستن از هرکس که با تو جنگید و جنگ را علیه تو برپا ساخت و به وسیله برائت جستن از هرکس که پایه ظلم و ستم را درباره شما نهاد….

برائت از امتیازهای مکتب اسلام است؛ زیرا تأکید بر مرز دوستی‏ها و دشمنی‏ها می‏شود تا پیروان این آیین با نمایان ساختن این مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بین حقّ و باطل، خیر و شرّ، عدل و ظلم و حسین و یزید، یک طرف را برگزینند که:

«فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی…»[2]

هرکس به طاغوت کفر ورزید و به خداوند ایمان آورد، همانا به دستگیره مستحکم الهی، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است.

با این نگرش، به خوبی درمی‏یابیم که «ایمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدایت و رستگاری، با انجام مقدمه‏ای که «کفر به طاغوت و نفی طاغوتیان» است، صورت می‏پذیرد و هریک از خدا باوران باید در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ایمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زیرا:

کفر و ایمان، قرین یکدگرند هر که را کفر نیست، ایمان نیست

این بینش ناب، تجلّی‏بخش حقیقتی است که در آن فرهنگ تولّی و تبرّی[3]، به معنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، به عنوان «گرایش و گریز» در عرصه «اندیشه‏های آسمانی» و در شیوه‏های رفتاری فردی و اجتماعی نمود می‏یابد تا هریک از دین باوران متعهد، مرزهای دوستی و دشمنی را که باعث تقویت یا تضعیف آرمان‏های آسمانی می‏شود، حفظ نمایند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛ همان گونه که این شیوه را در پاسداری از اموال و دارایی خویش نسبت به دیده‏ها و دل‏های اطرافیان به کار می‏گیرند.

بی‏تردید این بینش و شیوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جویان را افرادی آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشی تجلّی می‏دهد تا هرگز در سیاهی لشکر دشمن قرار نگیرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژی «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بی بهانگی خویش قرار ندهند.

شما نیز می توانید به لینک زیر که قبلا توسط این مرکز پاسخ داده شده مراجعه فرمایید؛
سند و متن زیارت عاشوراء

[1] زیارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.

[2] بقره/ 256.

[3] ر.ک: الکافی، ج 1، ص 185 و 210.

 نظر دهید »

محرم در کلام رهبر معظم حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی )

20 مهر 1394 توسط لیریائی

 

با خودمان عهد کرده ایم و عهد می کنیم که یاد حسین (علیه السلام )، نام حسین (علیه السلام )و راه حسین (علیه السلام )را هرگز از زندگیمان جدا نکنیم. صحن جامع رضوی 1/1/85

 

درس عجیبی است درس عاشورا و به گمان بنده، یگانه علاج امروز دنیا این است که درس حسین ابن علی(علیه السلام ) بفهمند و به آن عمل کنند.نماز جمعه 21/6/65

امام حسین (علیه السلام )امام همه ی بشریت در آزادیخواهی، عدالت طلبی، مبارزه با بدیها و زشتیها و مبارزه با جهل و زبونی است.نماز جمعه 26/1/79

حسین ابن علی (علیه السلام )مظهر حرکت برای خدا بود. مظهر تقوی بود و باید آنچه را که شما عزاداران انجام می دهید مظهر تقوی باشد.نماز جمعه 20/7/63

اگر قدرت استکبار جهانی صد مقابل هم شود، نخواهد توانست از نور خورشید عالم تاب اسلام که انعکاس روی حسین (علیه السلام )است ذره ای کم کند. نماز جمعه 2/7/64
عاشورا یک حادثه ی تاریخی صرف نیست. عاشورا یک فرهنگ؛ یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام است.دیدار روحانیان 5/11/84

امام حسین(علیه السلام ) پرچم حق را محکم نگه داشت و تا پای شهادت عزیزان و اسارت حرم شریفش ایستاد. عزت و افتخار در بُعد یک حرکت انقلابی چنین است. دو کوهه 9/1/81
مواظب باشید عزاداری بر سیدالشهدا که خود یک مصداق اَتَمّ تقواست، در حواشی و خصوصیاتش از تقوی دور نشود.نماز جمعه 20/7/63

محرم در نظر عارفان به محرم و کسانی که محرم را می شناسند، در حقیقت شاخص بیدلری مسلمانان است. محرم ماه بیدلری و روشنگریست.دیدار با لشکر نجف اشرف 24/5/67

بنازم تفکر انقلابی شیعی و مکتب آموزش فداکاری و جهاد و شهادت را که از واقعه ی عاشورا که برای همه تلخ است یک غوغای شور و شعف در دل شیعه بوجود آورد.دیدار هیئت رزمندگان اسلام 3/6/84
حسین(علیه السلام )با کمی عده و عُده، پرچم پیروزی خون بر شمشیر به دست گرفت و خون را بر شمشیر پیروز کرد و این درس ماست در انقلاب.دیدار با لشکر امام رضا 23/5/67

 

 نظر دهید »

حافظ و پیر مغان

18 مهر 1394 توسط لیریائی

در تهران واعظی به اسم آقا ضیا الدین دری منبر میرفت که هنوز هم شاید بعضی از پیر مردهای تهران ایشون رو به یاد بیارند .

یه سالی شب هشتم محرم یه جوونی قبل از اینکه مرحوم دری منبر بره گفت : یه بیت شعر حافظ هست می خوام برام تفسیر کنید

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

مرحوم دری فرمودن بالای منبر تفسیر میکنم که همه استفاده کنن

بالای منبر وسط سخنرانی میگه : آی جوونی که معنی شعر حافظ رو خواسته بودی معنیش اینه :

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

مراد از شیخ حضرت آدم علیه السلام است و مراد از پیر مغان حضرت امیر المومنین علیه اسلام

یعنی مرید حضرت امیر هستم ای آدم از من ناراحت نشو

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

تو وعده کرده بودی تو بهشت گندم نخوری اما خلف وعده کردی و به همین خاطر از بهشت بیرون اومدی

اما امیر المومنین که وعده نکرده بود گندم نخوره اما در تمام عمر نون گندم نخورد….

از قضا اون سال مرحوم آقا ضیا الدین دری از دنیا میره …

سال بعد شب هشتم محرم همون جوون آقا ضیا الدین دری رو تو خواب میبینه

میگه جوون یادته یه بیت شعر حافظ رو برات تفسیر کردم اومدم این دنیا تفسیر اصلیش برام مکشوف شد

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ

مراد از پیر مغان حضرت امام حسین علیه السلام و مراد از شیخ حضرت ابراهیم خلیل الله هستش

یعنی مرید امام حسینم از من ناراحت نشو حضرت ابراهیم

چرا که وعده تو کردی و او به جای آورد

تو وعده کرده بودی روز دهم ذی الحجه پسر جوونتو قربونی کنی اما این کارو نکردی…!!

اما…

امام حسین (علیه السلام ) فرزندش علی اکبر را قربانی کرد

 1 نظر

سیره معصومان و خانواده

16 مهر 1394 توسط لیریائی

خانواده، نخستین و مهم ترین نهاد تربیت آدمى است. آغازى براى صعود به قله هاى انسانیت و پیمودن پله هاى تعالى است و فضایى که در آن ارزش هاى اخلاقى و اجتماعى از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود و اسباب رشد و تعالى انسان به وجود مى آید. خانواده، چتر عطوفت و کانون مهرورزى است. باغستانى است که در آن، باغبان تربیت با سخت کوشى و تلاش دایمى، فرزندان را از گزند آفات روحى، روانى و محیطى دور مى سازد و با تربیت و آموزش درست، در بارورى استعدادها و استقلال شخصیت تأثیر بسزایى ایفا مى کند. 

پذیرش مسئولیت خانواده

هنگامى که در صدر اسلام، آیه اى درباره عذاب دوزخیان نازل شد، چند تن از جوانان از ترس گرفتارى به چنین عذابى، سر به بیابان نهادند و زندگى عادى خویش را رها کردند. همسران آنان خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و شرح حال شوهران خود را بازگفتند. حضرت از این ماجرا ناراحت شد، به سوى مسجد شتافت و چنین فرمود: «من که پیامبر شما هستم، همسر اختیار کرده ام، غذا مى خورم و از بدنم نگه دارى مى کنم و در میان اجتماع به سر مى برم و با مردم تماس دارم. هر کس از سنت و روش من روى برگرداند، از من نیست».

تقسیم کار در خانواده

حضرت على علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از تشکیل زندگى مشترک، تقسیم کارهاى خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم صلى الله علیه و آله واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم بندى کارهاى خانه مان با شما باشد. پیامبر نیز کارهاى بیرون خانه را بر عهده على علیه السلام و کارهاى داخلى را بر عهده حضرت زهرا علیهاالسلام گذاشت. على و فاطمه علیهاالسلام نیز از اینکه نظر رسول خدا صلى الله علیه و آله را در زندگى خصوصى خود دخالت داده اند، بسیار خرسند بودند.

آموزش شجاعت و خداشناسى به کودک هنگام بازى

در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسن علیه السلام کودکى خردسال بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام با او بازى مى کرد و هنگام بازى، فرزند خود را بالا و پایین مى انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او مى آموخت و در شعرى که ترجمه آن چنین است، مى فرمود:
اى حسن! مانند پدرت باش بند اسارت را از گردن بگشاى
خداوندِ احسان کننده را پرستش کن و هرگز با کینه توزان دوستى نکن

پاداش عدالت میان فرزندان

زنى با دو فرزند کوچکش بر عایشه، همسر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد. عایشه، سه دانه خرما به زن داد. مادر به هر یک از بچه ها یک دانه خرما داد. یک دانه دیگر را نیز نصف کرد و نیمى از آن را به هریک از بچه ها داد. چون پیامبر به خانه برگشت، عایشه جریان را براى آن حضرت تعریف کرد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آیا از کار آن زن تعجب کردى؟ خدا به دلیل رعایت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد. حضرت در جاى دیگرى فرموده است: «خداوند دوست دارد میان فرزندانتان عادلانه رفتار کنید، حتى در بوسیدن آنها».

خانواده؛ سرچشمه پیشرفت جامعه

اگر در سرچشمه ترقى و پیشرفت تمدن بیندیشیم و در جست وجوى منبع شعاع ارزش ها، فضیلت ها، کارهاى نیک و خاستگاه هاى اخلاق در محافل اجتماعى باشیم، خواهیم دید که همه اینها از نظام خانواده هایى به هم پیوسته و سرشار از عاطفه سرچشمه مى گیرد. پس اگر بناى خانواده در جامعه بر پایه فضیلت و اخلاقى نیکو استوار باشد، روح همکارى، برادرى و محبت بر آن جامعه حاکم خواهد شد و آن جامعه با اتحاد و انسجام، اهلیت پذیرش امانت الهى را در زندگى خواهد داشت. اگر خانواده به انحراف، بدى ها و پراکندگى گرایش داشته باشد، جامعه به تزلزل و انحطاط خواهد گرایید و اگر زمینه این انحراف ها بیشتر شود، جامعه به گمراهى و تباهى کشیده خواهد شد. بنابراین، خانواده، هویت جامعه و نشانه هاى امت را بر دوش مى کشد و اگر آن را به یک هرم تشبیه کنیم، پدر در رأس این هرم، مسئول مراقبت و حمایت از همسر خویش است که او نیز پایه دوم خانواده و مسئول تربیت فرزندان و سامان دهى امور خانه است.

نقش مرد در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

خداوند رحمت کند پدرى را که فرزندش را بر نیکى کردن بر خود کمک کند.
نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خداوند محبوب تر از اعتکاف در مسجد من است.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد.
حق زن این است که بدانى خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانى این نعمتى است که خداوند به تو داده. پس باید او را گرامى دارى و با وى نرمى کنى.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مرد براى اداره منزل و خانواده خود به سه ویژگى نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلّف به آنها وادارد: خوش رفتارى، گشاده دستى سنجیده و غیرت براى حفاظت از آنها.

نقش زن در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

هر زنى که در خانه شوهر خود به قصد انجام دادن کارهاى خانه چیزى را جا به جا کند، خداوند به او نظر مى کند و هر که خداوند به او نظر کند، عذابش نمى دهد.
زنى که شوهر خود را به کارهایى وادار مى کند که او توانایى انجام دادن آنها را ندارد، هیچ یک از کارهاى نیکش پذیرفته نخواهد شد.

امام باقر علیه السلام فرمود:

براى زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده اى کارسازتر از خشنودى شوهرش نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود:
خوش بخت است خوش بخت، زنى که شوهر خود را گرامى مى دارد و آزارش نمى دهد و در همه حال از وى فرمان مى برد.

وظیفه فرزند در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

خوشا به حال کسى که به پدر و مادرش نیکى کند؛ خداوند عمرش را زیاد مى کند.

امام على علیه السلام فرمود:

نیکى به پدر و مادر، بزرگ ترین فریضه است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: در همه حال شکرگزار آنها باشد، در هر چه او را امر و نهى مى کنند، به جز معصیت خدا، اطاعتشان کند و در نهان و آشکار خیرخواه آنان باشد.

امام رضا علیه السلام فرمود:

خداوند به سپاس گزارى از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر کس از پدر و مادرش سپاس گزارى نکند، خداوند را سپاس نگفته است.

رسول مکرم اسلام (ص) :

وقتی مرد به زنش بگوید دوستت دارم ِ این سخن هرگز از دل او بیرون نمی رود .

 نظر دهید »

حقانیت حضرت علی (علیه السلام)

16 مهر 1394 توسط لیریائی

همانگونه كه در روایات شیعه و سنی آمده است منظور از «أنفسنا» در آيه مباهله، شخص حضرت على(ع) است زیرا انسان هیچگاه خودش را دعوت نمی کند . اين كه پيامبر(ص)، على(ع) را جان خود خوانده، و او را «نفس» خويش خطاب كرده است ، اما آيا معناى حقيقى مراد است، يا تنزيل مقامى منظور است؟

بدون شك معناى حقيقى منظور نيست; يعنى «على» پيامبر نيست! بلكه منظور اين است كه على(ع) در فضائل و كمالات و مقامات همچون پيامبر(ص)است، در شجاعت و رشادت و شهامت و تقوا و ايثار و خلاصه تمام كمالات و مقامات مانند پيامبر اسلام(ص) است. نتيجه اين كه على(ع) در مقامات و كمالات نازل منزله پيامبر(ص) و همطزاز اوست.

با توجّه به اين مطلب اگر قرار باشد پس از پيامبر(ص) خليفه و جانشينى براى آن حضرت از سوى خداوند انتصاب شود يا امّت اسلامى كسى را براى اين منظور انتخاب كنند، آيا نبايد شخصى را انتخاب كنند كه همطراز پيامبر، يا در مرحله بعد از آن حضرت باشد؟ آيا نبايد شخصى منتخب مردم يا منصوب الهى باشد كه در فضائل و كمالات، مخصوصاً تقوا و عصمت، همچون پيامبر اسلام(ص) باشد؟ و اگر با وجود چنين شخصى، اشخاص ديگرى انتخاب شوند، آيا عقل چنين كارى را قبيح و زشت نمى شمرد؟

أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (یونس / 35)

آيا كسى كه هدايت به حق مى‏كند براى پيروى شايسته تر است يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند، شما را چه مى‏شود؟ چگونه داورى مى‏كنيد؟

علامه حلی در منهاج الکرامه می فرماید :

((این آیه روشن ترین و قوی ترین دلیل است بر امامت حضرت علی (ع) زیرا خداوند در این آیه حضرت را نفس رسول خدا قرار داده ، البته اینکه بگوییم حضرت علی (ع) خود پیامبر و عین رسول خدا است محال است ، وقتی اتحاد و عینیت محال باشد ، مساوی بودن باقی می ماند ، وقتی آن حضرت مساوی رسول خدا باشد و از طرفی می دانیم رسول خدا دارای ولایت عامه است ، پس کسی که مساوی اوست نیز همین ولایت را دارد . ضمنا اگر قرار بود افراد دیگری غیر از عزیزانی که همراه پیامبر بودند با آن عزیزان در فضیلت و کمال مساوی باشند یا آنکه افراد دیگر برتر و بالاتر از اینها باشند ، خداوند به رسولش امر می فرمود آنها را برای مستجاب شدن دعایش با خود همراه ببرد چون رسول خدا نیازمند بودند به افرادی که از همه بالاتر و در پیشگاه خدا محبوب تر هستند تا دعای آنها حتما به اجابت برسد .)) قادتنا / ج3 / ص 59

بنابراين، از انطباق جمله «انفسنا» به شخص «علىّ بن ابى طالب(ع)» مى توان پلى به سوى ولايت و امامت زد و بدين وسيله ولايت را ثابت كرد .

پروردگارا ! ما را قدردان نعمت بى بديل و بزرگ ولايت اهل البيت(عليهم السلام)، قرار ده و لطف و عنايت آن بزرگواران را در دنيا، و شفاعتشان را در عُقبى، شامل حالمان بگردان.

 نظر دهید »

مباهله چیست ؟

15 مهر 1394 توسط لیریائی

«فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشي که (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) کساني با تو به بحث و ستيز برخيزند به آنها بگو: بيائيد ما فرزندان خود را دعوت مي کنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را فرا مي خوانيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مي کنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي دهيم».
شأن نزول آيه:
آيه فوق به ضميمه آياتي که قبل و بعد از آن نازل شده در مورد ماجرا و گفتگوهايي که ميان پيامبر اکرم و مسيحيان نجران بوده، نازل شده است که آنها با يک هيئت شصت نفري به اتفاق چند نفر از روسا و بزرگان خود به عنوان نمايندگي براي گفتگو با پيامبر اسلام وارد مدينه شدند، از جمله مسائلي که در اين گفتگو مطرح شد اين بود که آنها از پيامبر پرسيدند ما را به چه چيزي دعوت مي کني؟ پيامبر فرمودند: «به سوي خداوند يگانه و اين که از طرف او رسالت هدايت خلق را دارم و مسيح بنده اي از بندگان اوست، و حالات بشري داشت و مانند ديگران غذا مي خورد …» آنها اين سخن را نپذيرفتند و به تولد عيسي بدون پدر اشاره کردند و آن را دليل بر الوهيت او خواندند اما پيامبر با استناد به آياتي که پيش از آيه مذکور نازل گرديد به آنها پاسخ دادآل عمران 59.: مثل عيسي در نزد خدا، هم چون مثل آدم است که او را از خاک آفريد و سپس به امر فرمود موجود باش و او هم فورا موجود شد [بنابراين ولادت مسيح بدون پدر هرگز دليل بر الوهيت او نيست].) اما آنها حاضر به پذيرش سخنان پيامبر نشدند و از اين رو پيامبر را دعوت به مباهله کردند.
مباهله در اصل از ماده «بهل» به معني رها کردن است، به همين جهت هنگامي که حيوان را به حال خود واگذارند و سینه  آن را براي جلوگيري از نوشيدن نوازدش در کيسه قرار ندهند به آن حيوان «باهل» مي گويند، و «ابتهال» در دعا به معني تضرع و واگذاري کار به خداوند است. و گاه اين واژه را به معني «هلاکت و لعن و دوري از خداوند» معني کرده اند که آن نيز به خاطر رها کردن و واگذاري نمودن بنده به حال خويش و خروج از سايه لطف خداوند است. اين از نظر ريشه لغوي، اما از نظر مفهوم متداول که در آيه بدان اشاره شد، مباهله به معني نفرين کردن دو نفر به يکديگر است، به اين ترتيب که وقتي استدلال هاي منطقي سود نداشت، افرادي که با هم درباره يک مسأله مهم ديني گفتگو دارند در يک جا جمع مي شوند و به درگاه خدا تضرع مي کنند و از او مي خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
توضيح واقعه:
در روايات اسلامي که مفسران و محدثان نقل کرده اند آمده است هنگامي که آيه فوق نازل شد، پيامبر به مسيحيان نجران پيشنهاد مباهله داد، بزرگان مسيحي از پيامبر يک روز مهلت خواستند، تا دراين باره با يکديگر مشورت کنند. اسقف اعظم به آنها گفت: نگاه کنيد اگر فردا محمد با فرزند و خانواده اش براي مباهله آمد از مباهله با او بپرهيزيد، و اگر اصحاب و يارانش را همراه آورد و هياهو و سر و صدا به راه انداخت با او مباهله کنيد که ادعاي او بي پايه و اساس است.
فرداي آن روز، پيامبر در حالي آمد که دست علي عليه السلام را گرفته بود و حسن و حسين پيش روي او حرکت مي کردند، و فاطمه (س) پشت سر او، مسيحيان و در پيشاپيش آنان، اسقف اعظم آنان بيرون آمدند هنگامي که پيامبر را با همراهان مشاهده کردند، اسقف آنان پرسيد: اينان کيانند؟ گفتند: اين يکي پسر عمو و داماد اوست، و اين دو دخترزاده هاي او هستند، و اين بانو، دختر اوست که از همه نزدش گرامي تر است. اسقف نگاهي کرد و گفت: من مردي را مي بينم که مصمم و باجرأت در مباهله است، و مي ترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلاي عظيمي بر ما وارد خواهد شد، سپس گفت: اي ابوالقاسم ما با تو مباهله نخواهيم کرد، بيا با هم صلح کنيم، و پس از آن، آنان حاضر شدند به شرايط ذمه تن در دهند.
مباهله در کلمات محدثان:
روايات فراواني در منابع معروف و دست اول اهل سنت و منابع اهل بيت آمده است که با صراحت مي گويد: آيه مباهله درباره علي، فاطمه حسن و حسين نازل شده است. از جمله: در صحيح مسلم در کتاب «فضائل الصحابه» در باب فضائل علي بن ابيطالب از سعد بن ابي وقاص نقل شده(صحيح مسلم، ج 4، ص 1871، ح 32، باب 4)که معاويه به سعد گفت: چرا به ابوتراب (علي عليه السلام) دشنام مي دهي؟ گفت: من سه سخن از پيامبر اکرم بياد دارم که به خاطر آنها نمي توانم علي را دشنام دهم! و اگر يکي از آنها درباره من بود از هر نعمت گرانبهايي محبوب ترش مي داشتم. اول اين که از رسول خدا در روزي که به بعضي از جنگ هايش مي رفت و علي را جانشين خود در مدينه کرده بود. و علي (به خاطر پاره اي زخم زبان هاي دشمنان) عرضه داشت زيرا در ميان زنان و کودکان جانشين کردي؟ شنيدم که فرمود: آيا راضي نمي شوي به اين که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسي با اين تفاوت که بعد از من ديگر هيچ پيغمبري نيايد و نبوتي نخواهد بود. دومش اين که در روز جنگ خيبر شنيدم مي فرمود: به زودي پرچم جنگ را به دست مردي مي دهم که خدا و رسولش را دوست مي دارد و خدا و رسول او نيز او را دوست مي دارند، فردا همه گردن کشيديم تا شايد آن شخص ما باشيم ولي به هيچ يک از ما نداد و فرمود: علي را برايم صدا بزنيد، رفتند علي را در حالي که درد چشم داشت آوردند، پس آب دهان در چشمان او انداخت و پرچم جنگ را به دستش سپرد و خداي تعالي قلعه خيبر را به دست او فتح کرد، سوم اين که وقتي اين آيه(آل عمران، 61) نازل شد، رسول خدا علي و فاطمه و حسن و حسين را احضار نموده، آن گاه فرمود: «بار الها اينهايند اهل بيت من».
اين حديث را کسان ديگري نيز نقل کرده اند مانند: ترمذي در صحيح خود(صحيح ترمذي، ج 5، ص 638، ح 3724)، احمد حنبلي در مسند (مسند احمد، ج 1، ص 185)، بيهقي در السنن الکبري;(السنن الکبري، مطابق نقل فضائل الخمسه، ج 1، ص 291)، سيوطي در المنثور (الدر المنثور، ذيل آيه 61، آل عمران)
ر.ک: پيام قرآن، ج 9، مکارم شيرازي، س 241-249
اهميت اين آيه:
نخستين چيزي که در اين آيه جلب توجه مي کند اين است که مسأله مباهله را مي توان به عنوان نشانه روشني بر حقانيت و صدق پيامبر اکرم در مسأله دعوي رسالت مطرح کرد، زيرا ممکن نيست کسي که به ارتباط خود با پروردگار ايمان قطعي نداشته باشد وارد چنين ميداني گردد، يعني از مخالفان خود دعوت کند که بيائيد و با هم به درگاه خدا برويم و از خدا بخواهيم دروغگو را رسوا سازد. به طور مسلم ورود به چنين ميداني بسيار خطرناک است، زيرا اگر نفرين به اجابت نرسد و اثري از مجازات مخالفان ظاهر نشود، نتيجه جز رسوايي دعوت کننده نخواهد داشت، و هيچ انسان عاقلي بدون اطمينان به نتيجه، قدم در اين ميدان نمي گذارد.
به همين دليل در روايات اسلامي مي خوانيم: هنگامي که پاي مباهله به ميان مي آيد،‌مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند، و هنگامي که ديدند پيامبر اکرم تنها کساني را با خود براي مباهله آورد که دعاي آنها مي تواند مستجاب باشد، و خالي از هر گونه جار و جنجال، و تشريفات به صحنه مباهله وارد شده، آن را دليل بر صدق دعوت او دانستند و از مباهله سر باز زدند، که مبادا گرفتار عذاب الهي شوند. انها چون ديدند پيامبر اکرم با افراد محدودي از خاصان نزديک خود و فرزندان خردسال و دخترش فاطمه زهرا به ميعادگاه آمده، سخت به وحشت افتادند و حاضر به مصالحه شدند. از سوي ديگر اين آيه سند روشني بر مقام بسيار والايي اهل بيت پيامبر يعني علي، فاطمه و حسن و حسين مي باشد.

 نظر دهید »

احادیث در مورد عید بزرگ غدیر خم

09 مهر 1394 توسط لیریائی

 

الیوم اکملت لکم دینکم‏ و اتممت علیکم نعمتى‏ و رضیت لکم الاسلام دینا.
سوره‌ی مائده، آیه‌ی 3
امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم.

غدیر از نگاه معصومین(ع):

1- عید خلافت و ولایت
زیاد بن محمد گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم: آیا مسلمانان عیدى غیر از عید قربان و عید فطر و جمعه دارند؟ امام(ع) فرمود: آرى، روزى که رسول خدا(ص) امیرمؤمنان(ع) را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد.

2- برترین عید امت
رسول خدا(ص) فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است و آن روزى است که خداوند بزرگ دستور داد برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم توسط او هدایت ‏شوند، و آن روزى است که خداوند در آن روز دین را تکمیل و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را به عنوان دین براى آنان پسندید.

3- عید بزرگ خدا
امام صادق(ع) فرمود: روز غدیر خم عید بزرگ خداست، خدا پیامبرى مبعوث نکرده، مگر اینکه این روز را عید گرفته و عظمت آن را شناخته و نام این روز در آسمان، روز عهد و پیمان و در زمین، روز پیمان محکم و حضور همگانى است.

4- عید آسمانى
امام رضا(ع) فرمود: پدرم به نقل از پدرش، امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود: روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.

5- عید بى‌‏نظیر
على(ع) فرمود: امروز (عید غدیر) روز بس بزرگى است. در این روز گشایش رسیده و منزلت (کسانى که شایسته آن بودند) بلندى گرفت و برهان‏هاى خدا روشن شد و از مقام پاک با صراحت ‏سخن گفته شد و امروز روز کامل شدن دین و روز عهد و پیمان است.

6- عید پربرکت
امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعى «روز غدیر» را مى‏شناختند، فرشتگان روزى ده‏ بار با آنان مصافحه مى‏کردند و بخششهاى خدابه‏کسى‏که‏آن روز را شناخته، قابل‏شمارش نیست.

7- عید فروزان
امام صادق(ع) فرمود: … روز غدیر خم در میان روزهاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است.

8- روز پیام و ولایت
رسول خدا(ص) (در روز غدیر) فرمود: اى مسلمانان! حاضران به غایبان برسانند: کسى را که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است، به ولایت على سفارش مى‏کنم، آگاه باشید ولایت على، ولایت من است و ولایت من، ولایت‏خداى من است. این عهد و پیمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.

9- روز اطعام
امام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روزى است که رسول خدا(ص) على(ع) را بعنوان پرچمدار براى مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشکار کرد و جانشین خود را معرفى کرد، بعد بعنوان سپاسگزارى از خداى بزرگ آن روزه را روزه گرفت و آن روز، روز روزه‏دارى و عبادت و طعام دادن و به دیدار برادران دینى رفتن است. آنروز روز کسب خشنودى خداى مهربان و به خاک مالیدن بینى شیطان است.

10- روز هدیه
امیر المؤمنین(ع) (در خطبه روز عید غدیر) فرمود: وقتى که به همدیگر رسیدید همراه سلام، مصافحه کنید، و در این روز به یکدیگر هدیه بدهید، این سخنان را هر که بود و شنید، به آن که نبود برساند، توانگر به سراغ مستمند برود، و قدرتمند به یارى ضعیف، پیامبر مرا به این چیزها امر کرده است.

11- روز کفالت
امیر مؤمنان(ع) فرمود: … چگونه خواهد بود حال کسى که عهده‏دار هزینه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن (در روز غدیر) باشد، در صورتى که من پیش خدا ضامنم که از کفر و تنگدستى در امان باشد.

12- روز سپاس و شادى
امام صادق(ع) فرمود: عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولایت ما خاندان که خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را روزه بگیرید.

13- روز تبریک و تهنیت
على(ع) فرمود: بعد از پایان گردهم آیى خود (در روز غدیر) به خانه برگردید، خدا بر شما رحمت فرستد. به خانواده خود گشایش و توسعه دهید، به برادران خود نیکى کنید، خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید، متحد شوید تا خدا به شما وحدت بخشد، نیکویى کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند، به همدیگر نعمت‏خدا را تبریک بگوئید، همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهاى دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته، این گونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.

14- روز تکبیر
امام رضا(ع) فرمود: کسى که در روز (غدیر) مؤمنى را دیدار کند، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد مى کند و قبرش را توسعه مى‏دهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زیارت مى‏کنند و او را به بهشت بشارت مى‏دهند.

15- روز دیدار و نیکى
امام صادق(ع) فرمود: شایسته است با نیکى کردن به دیگران و روزه و نماز و بجاآوردن صله رحم و دیدار برادران ایمانى به خدا نزدیک شوید، زیرا پیامبران زمانى که جانشینان خود را نصب مى‏کردند، چنین مى‏کردند و به آن توصیه مى‏فرمودند.

16- نماز روز غدیر
امام صادق(ع) فرمود: کسى که در روز عید غدیر هر ساعتى که خواست، دو رکعت نماز بخواند و بهتر اینست که نزدیک ظهر باشد که آن ساعتى است که امیرالمؤمنین(ع) در آن ساعت در غدیر خم به امامت منصوب شد، (هر که چنین کند) همانند کسى است که در آن روز حضور پیدا کرده است.

17- روزه غدیر
امام صادق(ع) فرمود: روزه روز غدیر خم با روزه تمام عمر جهان برابر است. یعنى اگر انسانى همیشه زنده باشد و همه عمر را روزه بگیرد، ثواب او به اندازه ثواب روزه عید غدیر است.

18- روز تبریک و تبسم
امام رضا(ع) فرمود: عید غدیر روز تبریک و تهنیت است. هر یک به دیگرى تبریک بگوید، هر وقت مؤمنى برادرش را ملاقات کرد، چنین بگوید: «حمد و ستایش خدایى را که به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمؤمنان و پیشوایان عطا کرد» آرى عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است.

19 - پیامبر و ولایت على(ع)
ابو سعید گوید: در روز غدیر خم رسول خدا(ص) دستور داد: منادى ندا دهد که: براى نماز جمع شوید. بعد دست على(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: خدایا کسى که من مولاى اویم پس على هم مولاى اوست، خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که با على دشمنى کند.

20- زندگى پیامبرگونه
رسول خدا(ص) فرمود: کسى که مى‏خواهد زندگى و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه‏اى که پروردگارم به من وعده کرده، ساکن شود، ولایت على بن ابى طالب(ع) را انتخاب کند، زیرا او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نبرده، به گمراهى نمى‏کشاند.

21- پیامبر و امامت على(ع)
جابربن عبد الله انصارى مى‏گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على بن ابى‏طالب(ع) فرمود: اى على، تو برادر و وصى و وارث و جانشین من در میان امت من در زمان حیات و بعد از مرگ منى. دوستدار تو دوستدار من و دشمن و کینه‏توز تو دشمن من است.

22- پایه‏‌هاى اسلام
امام باقر(ع) فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا نشده است.

23- ولایت جاودانه
امام کاظم(ع) فرمود: ولایت على(ع) در کتابهاى همه پیامبران ثبت‏شده است و هیچ پیامبرى مبعوث نشد، مگر با میثاق نبوت محمد(ص) و امامت على(ع)

24- ولایت و توحید
رسول خدا(ص) فرمود: ولایت على بن ابیطالب(ع) ولایت‏خداست، دوست داشتن او عبادت خداست، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند، جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.

25- روز ناله نومیدى شیطان
امام باقر(ع) از پدر بزرگوارش امام صادق(ع) نقل کرد که فرمود: شیطان دشمن خدا چهار بار ناله کرد: روزى که مورد لعن خدا واقع شد و روزى که به زمین هبوط کرد و روزى که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شد و روز عید غدیر.

26- ولایت علوى دژ توحید
پیامبر اکرم(ص) فرمود: خداوند مى‏فرماید: ولایت على بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود.

27- جانشین پیامبر
رسول خدا(ص) فرمود: اى على من شهر علمم و تو درب آن هستى، به شهر جز از راه درب آن وارد نشوند. تو پیشواى امت من و جانشین من در این شهرى، کسى که اطاعت تو کند سعادتمند است، و کسى که تو را نافرمانى کند، بدبخت است، و دوستدار تو سود برده و دشمن تو زیان کرده است.

28- ده هزار شاهد
امام صادق(ع) فرمود: اى حفص! شگفتا از آنچه على بن ابى طالب(ع) با آن مواجه شد! او با ده هزار شاهد و گواه (در روز غدیر) نتوانست‏حق خود را بگیرد، در حالى که شخص با دو شاهد حق خود را مى‏گیرد.

29- على(ع)، مفسر قرآن
پیامبر اکرم (ص) روز عید غدیر فرمود: على(ع) تفسیر کتاب خدا، و دعوت کننده به سوى خداست، آگاه باشید که حلال و حرام بیش از آنست که من معرفى و به آنها امر و نهى کنم و بشمارم. پس دستور داشتم که از شما عهد و پیمان بگیرم که آنچه را در مورد على امیرمؤمنان، و پیشوایان بعد او از طرف خداوند بزرگ آوردم، بپذیرید.
اى مردم! اندیشه کنید و آیات الهى را بفهمید، در محکمات آن دقت کنید و متشابهات آن را دنبال نکنید. به خدا قسم هرگز کسى نداهاى قرآن را نمى‏تواند بیان کند و تفسیر آن را روشن کند، جز آن کسى که من دست او را گرفته‏ ام (و او را معرفى کردم).

منابع:
1- قرآن کریم.
2- امالى شیخ صدوق، کتابخانه اسلامیه.
3- قرب الاسناد، عبد الله جعفر الحمیرى، آل البیت.
4- مصباح المتهجد، شیخ طوسى، مؤسسة فقه الشیعه.
5- وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، مکتبة الاسلامیة.
6- سفینة البحار، شیخ عباس قمى، اسوه.
7- جامع الاخبار، محمد سبزوارى، آل البیت.
8- بحار الانوار، علامه مجلسى، دار الکتب الاسلامیه.
9- حماسه غدیر، محمدرضاحکیمى، مؤلف.
10- اقبال الاعمال، سید بن طاووس مؤسسة الاعلمى.
11- اصول کافى، کلینى، دار الکتب الاسلامیه.
12- الغدیر، علامه امینى دار الکتب الاسلامیة.

 نظر دهید »

پیامی کوتاه با عمقی وسیع

09 مهر 1394 توسط لیریائی

در سال 2015 و در عصر ارتباطات، سعودی ها کشتار حجاج را انکار و سانسور می کنند،… پس چه توقعی دارید واقعه غدیر را که 1425سال پیش بوده انکار نکنند؟؟

چه توقعی دارید که شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو کتمان نکنند و…

یادمون رفت قبل از سفر حجاج، بهشون بگیم که مراقب خودشون باشن این نامردا از 1400 سال پیش تخصصشون تو بستن راهه.

یه وقت کوچه بنی هاشم

یه وقت راه کربلا

امروز هم منا…..؟

 نظر دهید »

حج نیـــــمه تمام

04 مهر 1394 توسط لیریائی

حج نیمه تمام ماند!!!

این جمله آشنــــــــــــــــــــــــا

نیست؟؟؟

امام حسیـــــــــــــــــــــــــــــن

کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــربلا

قتلگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه

شاید در پی این حج ناتمام

عاشورایــــــــــــــــــــــــــی در پیش باشد…


السلام علیک یا صاحب الــــزمان

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 38
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آمار

  • امروز: 19
  • دیروز: 33
  • 7 روز قبل: 150
  • 1 ماه قبل: 1879
  • کل بازدیدها: 65157

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • سید میرکمالی

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس