پرهیزگاری امام خمینی (ره)
تمامی وجود امام خمینی (ره) با پارسایی در اخلاق، رفتار و اعمال آمیخته و در این زمینه گوی سبقت را از همگان خویش ربوده بود و در تمامی مراحل و ابعاد زندگی اجتماعی - سیاسی و خانوادگی، پرهیزگاری سرلوحه تصمیم گیری ها، برخوردها، موضع گیری ها، گفته ها و نوشته های ایشان بود. در حقیقت موفقیت های امام خمینی در صحنه های گوناگون، حاصل پرواپیشگی و تقوای اخلاقی و علمی آن روح قدسی بود.
او در سراسر عمر به عنوان انسانی خداجوی، نه تنها خود را به گناهان کوچک و بزرگ نیالود، بلکه از امور مکروه اجتناب کرد و کارهای مباح را به خدمت انگیزه های الهی و دینی گرفت و آن ها را نیز تبدیل به ثواب کرد. روان روشن و بصیرت باطنش و اعمال آگاهانه وی از تقوا سرچشمه می گرفت و در مبارزات طولانی برای محو باطل در عرصه سیاست و نیز نفی خودهای کاذب و اعراض از امور دنیوی هدایت الهی را به دنبال داشت.
امام از طریق تقوا نخست بر جان خویش امیر گردید و زمام امور نفس را عهده دار شد و پس از موفقیت در این میدان و غلبه بر هواها و امیال فناپذیر، رهبری امت را بر عهده گرفت و پیروزی وی در امور سیاسی - اجتماعی مرهون موفقیتش در صحنه جهاد اکبر بود.
او همه جا را محضر خدا می دانست و با ملاحظه جلال و عظمت خداوند قدرت روحی فوق العاده ای پیدا کرده، در حالی که با ناله های شبانه اش، از خوف خداوند بر خود می لرزید، با پیام و سخنان با صلابت خود جهان را به لرزه درآورد و قدرت های استکباری را به استیصال کشانید و ابرقدرت ها را در هاله ای از بهت و سرگردانی قرار داد و عوامل ستم را به خاک مذلت کشانید. امام مدام به خود می نگریست که مبادا لحظه ای از خدای خویش غافل گردد و مبادا رفت و آمدها، اجتماعات و شخصیت های ظاهری در این ارتباط ملکوتی اثری منفی بگذارد.
امام همان گونه که خود مرد میدان تقوا بود اجازه نمی داد اطرافیان و آشنایان ایشان از پارسایی فاصله بگیرند و مرتکب خطا و خلافی شوند که آلودگی معنوی به بار آورد. در مجلسی که آن بزرگوار حاضر بود کسی جرات غیبت کردن یا بر زبان راندن حرف ناصواب درباره کسی را نداشت، بارها ایشان می فرمود: راضی نیستم در بیرونی [محل اقامت من] کسی غیبت کند و با تمام توان از غیبت کردن افراد جلوگیری می کردند.
در یکی از روزها امام به مدرس خویش تشریف آورد، اما در آن وقت به حدی ناراحت بود که نفس ایشان به شماره افتاده بود. به جای تدریس شاگردان را موعظه نمود و آنان را به عواقب گناه و لغزش های نفسانی هشدار داد و به مدت سه روز متوالی درس خود را تعطیل کرد، زیرا به گوش وی رسیده بود که یکی از شاگردان، از مرجعی غیبت کرده بود.
یکی از مدرسان حوزه می گوید: بیش از دوازده سال در دروس خارج ایشان حضور داشتم، در این مدت یک عمل مکروه از امام ندیدم. اگر شبهه غیبت و دروغ پیش می آمد، به خوبی حالت نگرانی در سیمای ایشان هویدا می گردید.
از آثار تقوا در وجود امام خمینی، پایبندی ایشان به حقوق الهی و توجه به حق الناس است و هیچ عاملی و مانعی موجب نمی گردید که ایشان از مراعات این حقوق عدول کند. در ماجرای کودتای «نوژه » یکی از یاران امام با اصرار زیاد، خواستار لغو حکم اعدام یکی از عوامل این حرکت ضد انقلابی شد. آقا در جواب وی فرمود: با تمام ارادتی که به شما دارم، نمی توانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم دارم. باید حکم خداوند اجرا شود.
در مدرسه فیضیه، امام درس اخلاق تدریس می فرمود. در یکی از روزها زیلویی بر سر راهش اندوخته بودند، امام کفش های خود را از پای مبارک خویش بیرون آورد تا با کفش از روی آن عبور نکند. در این حال یکی از شاگردان با کفش از روی زیلو عبور کرد، امام فرمود: با کفش وارد نشوید، زیرا مخصوص نماز است.
امام حق الناس را حتی در مسائل عادی و امور جزیی رعایت می نمود و به خود اجازه نمی داد کوچک ترین حقی از مردم ضایع گردد. روزی در نجف خواستند برای اقامه نماز جماعت به اتاق بیرونی وارد شوند، وقتی به کفش کن رسیدند، توقف نمودند و از پا نهادن بر روی کفش مردم امتناع کردند و دستور دادند کفش ها را از سر راه مردم جمع کنند.
وی به دلیل رعایت مرزهای تقوا در استفاده از امکانات و مایحتاج خویش به شدت احتیاط می کردند; به عنوان مثال اگر آب لیمو می خواستند، دستور می دادند به اندازه یک لیوان بگیرند و هرچه خدمت کار اصرار می کرد یک شیشه بگیرم، می فرمودند: فعلا به اندازه ای بگیرید که لازم است و نه بیش تر.
یکی از فرزندان امام (بانو زهرا مصطفوی) نقل کرده است: در «نوفل لوشاتو» دو کیلو پرتقال خریدم، امام با دیدن آن ها پرسید: این همه پرتقال برای چیست؟ عرض کردم: به دلیل پایین بودن بهایش این قدر خریدم. فرمود: شما با این کارتان مرتکب دو گناه شدید: یکی، نیاز نداشتن به این همه پرتقال بود و دیگری، در این دهکده شاید کسانی اند که تا به حال به دلیل گران بودن پرتقال نتوانسته اند آن را تهیه کنند و احتمال داشت با پایین آمدن بهای آن قادر بودند آن را بخرند، باید ببرید و مقدار اضافی را پس بدهید. گفتم: امکان ندارد، فرمودند: آن ها را پوست بگیرید و به افرادی بدهید که تا حالا نخورده اند، شاید از این طریق خدا از گناه شما بگذرد.
مصطفی کفاش زاده می گوید: خودم دیدم، امام به فردی که به باغچه آب می داد، گفتند: چرا آب لوله کشی را به باغچه ها می دهید؟ آن فرد گفت: آب چشمه است. امام فرمودند: معلوم نیست که ما آب چشمه را هم بتوانیم مصرف کنیم، این مال همه است، بنابراین کم تر و در حد ضرورت استفاده کنید.
عاطفه اشراقی (نوه امام) می گوید: امام در تاریکی نماز می خواندند و اگر چراغ اضافی روشن بود، ناراحت می شدند.
حجة الاسلام والمسلمین قرهی گفته است: چون سر در حیاط منزل امام در نجف تاریک بود، لامپی در آن جا نصب کردیم، فرمودند: این کار را نکنید. ولی من مسامحه کردم، ایشان مرا خواستند و فرمودند: نمی خواهم روشن باشد
همو می افزاید: روزی خیاطی را با چند نمونه پارچه خدمت امام آوردیم تا یکی از آن ها را برای لباس انتخاب کند، ایشان نوع نامرغوب را انتخاب کرد. لباس امام همیشه تمیز و مرتب بود، اما از نظر جنس و کیفیت خیلی دقت می کردند که عالی و فاخر نباشد.
هم چنین وی نقل می کند: خدمت گزار منزل امام روزی رفت و مرغی تهیه کرد; هنگام بازگشت، آقا از او پرسید: چه خریده ای؟ گفت: مرغ. امام فرمود: برو پس بده.
همیشه مبالغ زیادی از وجوهات اسلامی در اختیار امام بود، اما ایشان در مصرف آن خیلی دقت می کردند. بارها حضرت امام به افراد دفتر به شدت گوشزد می کردند: راضی نیستم از تلفن های دفتر برای امور شخصی استفاده کنید.
همو می گوید: روزی برای مدت یک ساعت، ماشینی کرایه کردیم تا همراه امام به تشییع جنازه یکی از بزرگان برویم. کرایه آن یک دینار بود.
دو سه روز بعد حساب هزینه ها را به آقا تقدیم کردم. ایشان با تندی فرمود: چرا احتیاط نمی کنی؟ یک دینار برای کرایه ماشین پرداخته ای! عرض کردم: برای این که حضرت عالی معطل نشوید، چنین کردم. فرمود: نه، من هم مثل دیگران، چرا چنین کردی؟
hawzah.net