مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تربیت جنسی کودکان

03 بهمن 1394 توسط لیریائی

 

موضوع تربیت جنسی کودکان از دغدغه های اصلی و مهم والدین و مربیان است. در موارد بسیاری مشاهده شده که رفتار غلط مربیان و والدین در این زمینه، تبعات جبران ناپذیری را بر روح و ذهن کودکان باقی گذاشته است به گونه ای که آثار آن در سنین بزرگسالی هم وجود داشته است.

متاسفانه برخی از والدین و مربیان، نسبت به این امر دچار نوعی کج بینی هستند و این موضوع همچون تابویی می دانند که نباید به آن نزدیک شد. همین نگرش موجب بروز مشکلات فراوانی می شود که در برهه ای از زمان می توان به سادگی آنرا حل کرد.

آنچه مهم است اینکه والدین و مربیان نسبت به تربیت جنسی کودکان توجه ویژه ای داشته باشند و راهکارهای مناسب را در این مسیر به کار گیرند. لازمه این امر، داشتن اطلاعات علمی و تجربی در این زمینه است. بهره گیری از اصول تربیت اسلامی و توجه به راهکارها و اصولی که در این زمینه از سوی کارشناسان ارائه می شود، در اغلب موارد، راه گشاست. به این شرط که نگرش والدین و مربیان، نگرشی آگاهانه باشد.

آنچه مسلم و طبیعی به نظر می رسد این است که اغلب کودکان در سنین 3 تا 5 سالگی، کنجکاویهای بسیاری را در ارتباط با فیزیک و آناتومی بدن خویش دارند. همین امر موجب می شود تا به بازیهایی مثل دکتر بازی، علاقه نشان دهند یا در ارتباط با تفاوتهایشان با جنس مخالف، از خود کنجکاوی نشان دهند و پرسش هایی را مطرح کنند.

آنچه مهم است اینکه اولا، والدین و مربیان بدانند که این رفتارها در کودکان، به هیچ عنوان جنبه جنسی ندارد و خطری در این زمینه برای بچه ها وجود ندارد. در واقع کودکانی که در شرایط طبیعی و با حفظ صیانت محیط تربیتی، در فضایی مناسب و شایسته بزرگ می شوند، در سنین کودکی با مشکلات جنسی روبرو نمی شوند و سوالات مکرر بچه ها در این زمینه را نباید به وجود تمایلات جنسی در آنها نسبت داد.

بنابراین وقتی والدین و مربیان باور کردند که سخن در تمایل جنسی در کودکان در میان نیست، رفتارهای بچه ها در زمینه کشف خودشان و جنس مخالفشان، غیرعادی و بی ادبانه به نظر نمی رسد. اما مهم است که این رفتارهای کودکان تحت نظر بزرگترها باشد. یعنی والدین و مربیان باید دقت داشته باشند که کنجکاوی بچه ها در این زمینه به حد و مرز خاصی ختم شود و ادامه پیدا نکند. می توان همواره بچه ها را تحت نظارت مستقیم و غیر مستقیم داشت و یا حواس آنها را پرت کرد.

مسئله مهم دیگری که در این زمینه وجود دارد، به نحوه عکس العمل مربیان و خصوصا والدین در زمینه های جنسی مربوط می شود. مثلا ممکن است کودکی با همان تصورات دنیای کودکانه خود از سخنان هم بازی خود در زمینه های جنسی صحبتی را با مادرش داشته باشد.

در چنین مواردی برخی از مادران برخورد سلبی و چکشی با کودکان دارند و با جدیت هر چه تمام تر، آنها را دعوا می کنند و حرفهایشان را به دور از ادب و نزاکت می خوانند و از آنها می خواهند که هرگز دراین باره صحبتی نکنند و اگر کردند، تنبیه خواهند شد.

از طرف دیگر یک مادر می تواند با حالتی کاملا عادی، به سخنان کودکش گوش کند و با لحنی دوستانه و آرام، او را راهنمایی کند و وجود تفاوت میان دو جنس را کتمان نکند و آنرا امری طبیعی و خدادادی معرفی کند اما در نهایت از کودکش بخواهد که در این زمینه کمتر کنجکاوی کند. مطمئنا چنین کودکی بیش از سایرین این فرصت را دارد که اگر در هر مقطعی از زمان با مشکل یا مسئله ای روبرو شد، بتواند به راحتی موضوع را مادرش مطرح کند و از او راهنمایی بخواهد. مطمئنا می توان با تجدید نظر در برخی از رفتارهای ساده و دم دستی، تاثیرات عمیق و مثبتی را در کودکان بر جای گذاشت.

 نظر دهید »

چگونه فرزندانمان را با شخصیت تربیت کنیم ؟

11 آبان 1394 توسط لیریائی

 

اگر بَرآنید تا فرزندی پاک، مؤمن، متشخّص، و متخلّق به اخلاق حسنه داشته باشید، سعی کنید به فرزندانتان “مسئولیت” بدهید، و بعد، از آنان مسئولیت بخواهید، و بدانید که این کار، کودکان را متشخّص بار می آورد. و احساس می کنند، که بقدری مهم و ارزشمند هستند، که به آنان مسئولیت واگذار می گردد. کودکان باید احساس “شخصیت” کنند، کسی که احساس شخصیت می کند با شدتِ تمام، خود را کنترل می کند، و سعی می کند کاری نکند که شخصیت او آسیب بییند، و یا لکه دار شود. وقتی که کودکان، احساس شخصیت نکنند، کم کم بی عار می شوند؛ یعنی “بی تفاوت” می گردند، چه از آنان تعریف کنید یا سرزنش نمایید، در هر دو حالت، بی تفاوت خواهند بود، و بدون هیچ عکس العمل.

آیت الله حائری شیرازی

 نظر دهید »

سیره معصومان و خانواده

16 مهر 1394 توسط لیریائی

خانواده، نخستین و مهم ترین نهاد تربیت آدمى است. آغازى براى صعود به قله هاى انسانیت و پیمودن پله هاى تعالى است و فضایى که در آن ارزش هاى اخلاقى و اجتماعى از نسلى به نسل دیگر منتقل مى شود و اسباب رشد و تعالى انسان به وجود مى آید. خانواده، چتر عطوفت و کانون مهرورزى است. باغستانى است که در آن، باغبان تربیت با سخت کوشى و تلاش دایمى، فرزندان را از گزند آفات روحى، روانى و محیطى دور مى سازد و با تربیت و آموزش درست، در بارورى استعدادها و استقلال شخصیت تأثیر بسزایى ایفا مى کند. 

پذیرش مسئولیت خانواده

هنگامى که در صدر اسلام، آیه اى درباره عذاب دوزخیان نازل شد، چند تن از جوانان از ترس گرفتارى به چنین عذابى، سر به بیابان نهادند و زندگى عادى خویش را رها کردند. همسران آنان خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و شرح حال شوهران خود را بازگفتند. حضرت از این ماجرا ناراحت شد، به سوى مسجد شتافت و چنین فرمود: «من که پیامبر شما هستم، همسر اختیار کرده ام، غذا مى خورم و از بدنم نگه دارى مى کنم و در میان اجتماع به سر مى برم و با مردم تماس دارم. هر کس از سنت و روش من روى برگرداند، از من نیست».

تقسیم کار در خانواده

حضرت على علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام پس از تشکیل زندگى مشترک، تقسیم کارهاى خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم صلى الله علیه و آله واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دوست داریم ترتیب و تقسیم بندى کارهاى خانه مان با شما باشد. پیامبر نیز کارهاى بیرون خانه را بر عهده على علیه السلام و کارهاى داخلى را بر عهده حضرت زهرا علیهاالسلام گذاشت. على و فاطمه علیهاالسلام نیز از اینکه نظر رسول خدا صلى الله علیه و آله را در زندگى خصوصى خود دخالت داده اند، بسیار خرسند بودند.

آموزش شجاعت و خداشناسى به کودک هنگام بازى

در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسن علیه السلام کودکى خردسال بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام با او بازى مى کرد و هنگام بازى، فرزند خود را بالا و پایین مى انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او مى آموخت و در شعرى که ترجمه آن چنین است، مى فرمود:
اى حسن! مانند پدرت باش بند اسارت را از گردن بگشاى
خداوندِ احسان کننده را پرستش کن و هرگز با کینه توزان دوستى نکن

پاداش عدالت میان فرزندان

زنى با دو فرزند کوچکش بر عایشه، همسر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد. عایشه، سه دانه خرما به زن داد. مادر به هر یک از بچه ها یک دانه خرما داد. یک دانه دیگر را نیز نصف کرد و نیمى از آن را به هریک از بچه ها داد. چون پیامبر به خانه برگشت، عایشه جریان را براى آن حضرت تعریف کرد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آیا از کار آن زن تعجب کردى؟ خدا به دلیل رعایت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد. حضرت در جاى دیگرى فرموده است: «خداوند دوست دارد میان فرزندانتان عادلانه رفتار کنید، حتى در بوسیدن آنها».

خانواده؛ سرچشمه پیشرفت جامعه

اگر در سرچشمه ترقى و پیشرفت تمدن بیندیشیم و در جست وجوى منبع شعاع ارزش ها، فضیلت ها، کارهاى نیک و خاستگاه هاى اخلاق در محافل اجتماعى باشیم، خواهیم دید که همه اینها از نظام خانواده هایى به هم پیوسته و سرشار از عاطفه سرچشمه مى گیرد. پس اگر بناى خانواده در جامعه بر پایه فضیلت و اخلاقى نیکو استوار باشد، روح همکارى، برادرى و محبت بر آن جامعه حاکم خواهد شد و آن جامعه با اتحاد و انسجام، اهلیت پذیرش امانت الهى را در زندگى خواهد داشت. اگر خانواده به انحراف، بدى ها و پراکندگى گرایش داشته باشد، جامعه به تزلزل و انحطاط خواهد گرایید و اگر زمینه این انحراف ها بیشتر شود، جامعه به گمراهى و تباهى کشیده خواهد شد. بنابراین، خانواده، هویت جامعه و نشانه هاى امت را بر دوش مى کشد و اگر آن را به یک هرم تشبیه کنیم، پدر در رأس این هرم، مسئول مراقبت و حمایت از همسر خویش است که او نیز پایه دوم خانواده و مسئول تربیت فرزندان و سامان دهى امور خانه است.

نقش مرد در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

خداوند رحمت کند پدرى را که فرزندش را بر نیکى کردن بر خود کمک کند.
نشستن مرد نزد زن و فرزندش، نزد خداوند محبوب تر از اعتکاف در مسجد من است.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد.
حق زن این است که بدانى خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانى این نعمتى است که خداوند به تو داده. پس باید او را گرامى دارى و با وى نرمى کنى.

امام صادق علیه السلام فرمود:

مرد براى اداره منزل و خانواده خود به سه ویژگى نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلّف به آنها وادارد: خوش رفتارى، گشاده دستى سنجیده و غیرت براى حفاظت از آنها.

نقش زن در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

هر زنى که در خانه شوهر خود به قصد انجام دادن کارهاى خانه چیزى را جا به جا کند، خداوند به او نظر مى کند و هر که خداوند به او نظر کند، عذابش نمى دهد.
زنى که شوهر خود را به کارهایى وادار مى کند که او توانایى انجام دادن آنها را ندارد، هیچ یک از کارهاى نیکش پذیرفته نخواهد شد.

امام باقر علیه السلام فرمود:

براى زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده اى کارسازتر از خشنودى شوهرش نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود:
خوش بخت است خوش بخت، زنى که شوهر خود را گرامى مى دارد و آزارش نمى دهد و در همه حال از وى فرمان مى برد.

وظیفه فرزند در خانواده

پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله فرمود:

خوشا به حال کسى که به پدر و مادرش نیکى کند؛ خداوند عمرش را زیاد مى کند.

امام على علیه السلام فرمود:

نیکى به پدر و مادر، بزرگ ترین فریضه است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: در همه حال شکرگزار آنها باشد، در هر چه او را امر و نهى مى کنند، به جز معصیت خدا، اطاعتشان کند و در نهان و آشکار خیرخواه آنان باشد.

امام رضا علیه السلام فرمود:

خداوند به سپاس گزارى از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر کس از پدر و مادرش سپاس گزارى نکند، خداوند را سپاس نگفته است.

رسول مکرم اسلام (ص) :

وقتی مرد به زنش بگوید دوستت دارم ِ این سخن هرگز از دل او بیرون نمی رود .

 نظر دهید »

مراحل تربیت دینی کودک

18 شهریور 1394 توسط لیریائی


مراحل تربیت دینی کودک

 

1- قبل از انعقاد نطفه

- چهل روز قبل از انعقاد نطفه پدر و مادر مراقب اعمال، رفتار و تفکرات خود باشند و از شنیدن و دیدن گناه بپرهیزند. و البته توصیه به مراقبه همیشگی است ولی در این دوره پیشین گناه پدر و مادر تأثیر منفی بر نطفه دارد.

- در این چهل روز و در تمام دوران بارداری نماز اول وقت، خواندن قرآن و با وضو بودن در همه اوقات توصیه می شود.

- در صورت امکان هم پدر و مادر حجامت کنند تا خون آلوده در نطفه تأثیر منفی نگذارد.

- علاوه بر استفاده از غذای حلال این خوراکی ها مصرف شود: انار، سیب، انگور، کاسنی، انجیر، زیتون، عسل، خرما، خاکشیر، سبزیجات، خربزه.

- غذای حرام اثرات نامطلوبی در تربیت فرزند می گذارد. در همه مراحل رشد کودک باید مراقب غذای او باشیم. از مالی که خمس آن پرداخت نشده و یا حق دیگران در آن است باید پرهیز کرد. امام حسین علیه السلام در مورد لشگر عمر سعد در روز عاشورا می فرمایند: “در شکم های آنها از حرام پر شده و شیطان بر آنها مسلط شده".

- با شکم پر عمل نزدیکی صورت نگیرد زیرا از معنویت کودک می کاهد. ضمناً بهتر است این عمل در آخر شب صورت گیرد.

- بهتر است والدین قبل از انعقاد نطفه سه روز روزه بگیرند.

- قبل از آمیزش بهتر است نکاتی رعایت شود:

1- استغفار

2- با وضو بودن

3-گفتن اعوذ بالله و بسم الله

4- صدقه

5- پرهیز از گناه

6- دو رکعت نماز

7- صلوات

8- گریه برای اهل بیت علیهم السلام

9- خواندن دعای “اللهم ارزقنی ولدا واجعله تقیاً زکیا و اجعل عاقبه الی خیر”

- هر گونه که می خواهید کودک شما بشود همان را در ذهن خود تصور کنید (خوش اخلاق، مومن، زیبا، مهربان و…)

2- دوران بارداری

1- خواندن سوره انبیاء 2- ذکر زیاد 3- دوری از مجالس گناه 4- شرکت در مجالس اهل بیت علیهم السلام 5- خواندن زیارت عاشورا 6- دوری از موسیقی مهیج ومبتذل (زیرا کودک کم اراده می شود و موجب فساد روح است) 7- اجتناب از دیدن فیلم های مبتذل 8- دائم الوضو بودن 9- پرهیز از بوهای بد 10- استشمام عطر (به ویژه عطر گل محمدی، یاس، نرگس) 11- مصرف غذاهای انار، سیب، انگور، کاسنی، انجیر، زیتون، عسل، خرما، خاکشیر، سبزیجات، خربزه.

- از خوردن غذاهای مضر پرهیز شود (سوسیس، کالباس، پفک، چیپس، کاکائو، قند و شکر، چای، گوشت گاو، غذاهای کنسرو شده) زیرا موجب فساد جسم و روح کودک می شود.

- بهتر است مادر زود بخوابد و سحرخیز باشد و در وقت سحر به قرائت قرآن، نماز شب و ذکر بپردازد.

- روح کودک در رحم مادر، گیرایی بسیار دارد پس مادر باید مراقب گفتار و شنیدار و دیده های خود باشد. الفاظ منفی و رکیک در روح کودک اثر منفی خواهد گذاشت. با جنین به ویژه بعد از ماه چهارم حرف بزنید و عبارات مثبت و امید بخش و معنوی را به او القاء کنید. او را با الفاظ مثبت صدا بزنید.

3-دوران شیر خوارگی

- توصیه های قبل، در این دوران نیز رعایت شود.

- در هنگام شیر دادن وضو گرفته، کودک را نوازش کنید و با او سخنان مهربانه بگوئید.

- در این دوران روح کودک به ویژه در حال خواب گیرایی بسیار دارد. آیات قرآن و کلمات مثبت و معنوی را به او القاء کنید.

- پس از تولد کودک در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه بخوانید. بهتر است این کار توسط مادر انجام شود.

- کام کودک را با تربت کربلا و یا آب فرات و یا خرما بردارید.

- مصرف عرق رازیانه و یا عرق زیره موجب افزایش و تنظیم شیر مادر می شود.

- دوران شیرخوارگی کودک به این ترتیب محاسبه می شود:

دوران شیر خوارگی: (مدت بار داری)-30

مثلاً اگر کودک 9 ماهه به دنیا آمده 21=9-30

و اگر 5/8 ماهه به دنیا آمده 5/21=5/8-30

کمتر از این مدت، ظلم به کودک است و موجب بروز رفتارهای منفی در او خواهد شد.

- از شیر گرفتن کودک نباید ناگهانی باشد این کار باید به مرور انجام شود.

4- دوران خرد سالی

- هر گاه کودک زبان گشود ذکر لااله الاالله و محمد رسول الله و صلوات را به او یاد دهید (البته با فاصله زمانی) تا 7 بار تکرار کنید و سپس او را تشویق کنید.

- زمانی که کودک شروع به راه رفتن و صحبت کردن و درک مفاهیم می کند او را به طبیعت ببرید و نعمت های خدا را به او معرفی کنید. برای فهم عظمت و بزرگی خدا کوه را به او معرفی کنید و برای فهم زیبایی خدا گل و درخت را به او بشناسانید، آب را نشانه لطف و مهربانی خدا معرفی کنید و… (از سن 4 سالگی به بعد)

- تفریح در طبیعت بسیار برای کودک لازم است. (به ویژه بازی با آب و خاک) کم تحرکی کودک جسم و روح او را فاسد می کند. بنابراین او را به بازی وا دارید و از تماشای بیش از حد تلویزیون و بازی های کامپیوتری که موجب کم تحرکی است او را باز دارید و گاهی، وقت خود را صرف بازی با او نماید.

- در این دوران (4 سالگی به بعد) باید کودک را با خدا آشنا کرد. با کمال مهربانی باید به او آموخت که خدا خالق همه ی موجودات است، او اعمال ما را می بیند، دوستدار انسان های نیک است، همه جا حاضر است و…

- در این دوران (خردسالی) سخن از غضب خدا و جهنم باید بسیار محدود باشد و بیشتر از لطف خدا و بهشت و نعمات آن گفته شود.

- آموزش مفاهیم دینی، باید همراه با خاطره های خوشایند باشد (بازی، لبخند، جایزه، گردش و…)

- در هنگام آموزش، کودک و مربی باید در حالت شادابی باشد. وقتی که کودک خسته، خواب آلود و یا مضطرب است از آموزش مفاهیم دینی به او بپرهیزید زیرا تا آخر عمر خاطره ای بد از دین در ذهن او نقش می بندد.

- آموزش کودک در 7 سالگی نباید به صورت رسمی و مستقیم (درکلاس درس) باشد بلکه باید از شعر، داستان، جملات کوتاه و قابل فهم، کارتون و… استفاده کرد.

- می توان مفاهیم دینی را به صورت بازی و تئاتر و داستان به کودک القاء کرد. (مثلاٌ کمک به پیرمردی که می خواهد از خیابان رد شود به صورت تئاتر نمایش داد)

- هدف قصه فقط مشغول کردن کودک نیست بلکه باید جهت تربیتی داشته باشد و الا ذهن کودک را مفاهیم بی ارزش پر خواهد کرد. می توان داستان کودکی اهل بیت علیهم السلام، پیامبران و انسان های بزرگ تعریف کرد. قصه افراد بد و سرنوشت آنها هم می تواند مؤثر باشد. (البته همه ی اینها باید متناسب با سن کودک باشد)

- در آموزش مسائل دینی این موارد رعایت گردد: سخن نرم و شیوا، ظاهر مناسب و آراسته، خوش خلقی

- در آموزش کودک بردباری لازم است به دلیل ضعف تمرکز کودک، گاهی لازم است مطلبی بارها تکرار شود (البته با فاصله ی زمانی)

- برای تشویق کودک به عبادت برای او تسبیح، سجاده و برای دختر بچه چادر نماز تهیه کنید.

- اگر در حال عبادت هستید و کودک از سر و گردن شما بالا

می رود از رفتار خشن بپرهیزید و با نرمی رفتار کنید زیرا این رفتار در خاطر او خواهد ماند.

- مناسب نیست در تشویق کودک به عبادت دائماً از مادیات استفاده شود، بهتر است تشویق ها بیشتر معنوی باشد (نگاه محبت آمیز، نوازش، توجه، بوسیدن، تشویق زبانی)

- در 7 سال اول از مجبور کردن کودک به حفظ قرآن، خواندن نماز و… جداً بپرهیزید زیرا این دوران پادشاهی بازی کودک است.

- از خردسالی باید آداب زندگی را به کودک آموخت. (سلام کردن، احترام به بزرگتر، آهسته غذا خوردن، اجازه گرفتن، گفتن بسم الله قبل از غذا و الحمدلله بعد از غذا، گفتن یاحسین بعد از نوشیدن آب، حرف نیکو زدن و پرهیز ازحرف های زشت، کمک به دیگران، همکاری در خانه، خوب جویدن غذا و…)

- علت بروز رفتار خلاف و گناه و ابتلا به مواد مخدر این است که انسان خود را حقیر و بی قیمت می شمارد. بنابراین از تحقیر و پائین آوردن شخصیت کودک بپرهیزید و به او احترام بگذارید.

- از بکار بردن کلماتی که بار منفی دارند بپرهیزید (شیطان، بچه ی بد، بی ادب، دست و پا چلفتی، بی عرضه، بی لیاقت و…) زیرا روح او را با امور منفی پیوند می دهند.

- اگر کودک مرتکب اشتباه شد نباید با کتک، خشونت و سرزنش با او برخورد کرد زیرا او خلاف خود را پنهان خواهد کرد و شما متوجه نقطه ضعف او نمی شوید و به دروغگویی روی می آورد.

- راه صحیح آن است که به او تذکر داده شود و یا به طور مستقیم (مثلاً با داستان) نتیجه کار بد به او گفته شود و در صورت ادامه دادن برای او محرومیت موقت ایجاد شود.

- اگر بچه مرتکب کار خلاف شد نباید به او این القاب را بدهید: بچه بد، بی ادب، بی ذات و… بلکه باید گفت: کارت بد بود، کاری که کردی خوب نبود، بچه خوب کار بد انجام نمی دهد و… (به عبارت دیگر باید بدی را به کار او نسبت دهیم نه به خود او)

- کودک را در مجالس اهل بیت علیهم السلام حاضر کنید ولی از افراط در این کار بپرهیزید. نباید در این امور او را خسته کرد.

- علاوه بر اسباب بازی، کتاب های مفید نیز برای فرزند خود تهیه کنید.

- صدقه را به دست کودک بپردازید.

- نباید هیچ توصیه ای به کودک کرد مگر آنکه خود به آن عمل کنیم.

- انتخاب واژه مناسب در تعالیم مفاهیم دینی بسیار مهم است. مثلاً مناسب نیست بگوییم: زیرا لفظ قبر تداعی کننده وحشت است خوب است گفته شود: نماز کلید بهشت است، نماز نور چشم است… نماز نور زندگی است و…

- استفاده از شعر در آموزش دینی کودک بسیار مؤثر است.

- سوالات دینی تقریباً از 4 سالگی آغاز می شود. این سوالات زمینه خوبی برای رشد کودک است و کوتاهی در پاسخ به آنها مانع رشد مذهبی کودک می شود.

- سوال کودک را نباید با وحشت و عبارات تند پاسخ داد زیرا باعث دین گریزی او می شود. پاسخ ها باید صحیح و مطابق فهم کودک باشد. برای یافتن پاسخ صحیح به فرد متخصص و یا کتب موجود در این زمینه مراجعه شود.

- اگر به سوالات کودک پاسخ داده نشود ممکن است از نا آگاهان و غرض ورزان بپرسد و دچار انحراف شود. باید این سوالات را جدی گرفت و با متانت و حوصله به آنها پاسخ گفت.

- از پاسخهایی مانند… بپرهیزید.

- به سوالات کودک بدون فکر و تحقیق پاسخ ندهید اگر جواب سؤالی را نمی دانید به او قول دهید که به سؤال او پاسخ خواهید گفت.

- برای پاسخ به کودک زمان و مکان مناسبی در نظر بگیرید. پاسخ دادن نباید در هنگام کارهای دیگری باشد. در پاسخ سوالات از نکات علمی ملموس استفاده کنید.

مثال: امام صادق علیه السلام در جواب کودکی که خواسته بود خدا را به او نشان دهد دستور داد مقداری قند در آب حل کنند و به کودک فرمود بنوش، سپس سؤال کردند: چه مزه ای دارد؟ کودک: شیرین است. امام: چرا؟ کودک: دیده نمی شود، از مزه اش فهمیدم که شیرین است. امام: آفرین خدا هم در این عالم حضور دارد (ولی به چشم دیده نمی شود) لذت هایی که از مشاهده کوه، دشت، طبیعت، خوردنی ها و زیبایی ها می بری بیانگر حضور خالق آنهاست که با چشم نمی توان دید.

-چند نمونه از سوالات و پاسخ آنها:

خدا کیست؟ کسی که ما را آفریده و برای ما آب و نان و هوا و… را آفریده تا از آنها استفاده کنیم. مهربانی او از پدر و مادر هم بیشتر است. از همه موجودات قدرتمندتر است.

خدا کجاست؟ خدا همه جاست.

چطور خدا همه جا است؟ مثل هوا که در همه جا هست و ما بدون آن نمی توانیم زندگی کنیم. خدا هم همه جا هست و ما بدون او زنده نیستیم.

اگر خدا همه جا هست چرا او را نمی بینیم؟ خیلی چیزها مانند هوا، گرما، برق را نمی بینیم ولی وجود دارند.

خدا را چه کسی آفریده است؟ او همیشه بوده است و کسی او را نیافریده است.

 نظر دهید »

باید بدانیم ....

07 شهریور 1394 توسط لیریائی

1-آسیب های تربیتی ای كه از جانب اولیا و مربیان به قصد تربیت و اصلاح رفتار و از روی دلسوزی و محبت به كودكان وارد می شود احتمالاً بیش از آسیب هایی است كه از جانب دیگر عوامل صورت می گیرد !

2 -اگر می خواهید فرزندتان نسبت به مسئولیت های خود بی تفاوت نباشد حساسیت بیش از حد نسبت به مسئولیت های او نشان ندهید . ( سعی كنید ظاهراً بی تفاوت باشید تا او خود به تكالیف و وظایف خود حساس شود ) .

3 -برای رسیدن به اهداف تربیتی ، اگر می خواهید سریعاً به مقصودتان نائل آیید آهسته و تدریجی حركت كنید .

4 -تربیت كردن ، رها كردن متربی از بستگی ها و وابستگی ها به سوی رشد و تعالی است و نه رام كردن و مطیع كردن او در دام خواسته ها .” یقبُضكَ عَمّا لك و یبسُطكَ فیما لَه ” “قبض می كند تو را آنچه برای توست و رها می كند تو را در آن چه برای اوست. “

5 -آموزش راه های رسیدن به حقیقت مهم تر از خود حقیقت است . این راه ها را به كودك نشان دهید .

6 -مهارتِ سكوت غالباً بیش از مهارتِ حرف زدن ارزش اثرگذاری دارد . با مهارت سكوت پیام خود را به كودك برسانید .

7 -معمولاً پدر و مادر در اثر حمایت و محبت نمی توانند كودك را به قدر كافی به خود واگذارند. در محبت نمودن معتدل باشید ، زیرا ساختمانِ تربیتِ متعالی بر شانه های محبت متعادل بنا می شود .

8 -كودك در خانواده به خاطر مراقبت های افراطی و بایدهاو نبایدهاغالباً خودش نیست ، همه چیز را طوطی وار اقتباس می كند ؛ او به جای این كه نقش بگیرد ، نقش بازی می كند . بنابراین اجازه بدهید كودك ، هنر خود بودن و خود شدن را در خود شخصاً كشف كند .

9 -یكی از ظرافت های هنر تربیتی این است كه هرگز در هنگام تنبیه ، كودك را تا مرحله ای از پافشاری پیش نبریم كه در آن خود را محكوم یافته تلقی كند،بلكه مقاومت مانع را چنان حساب كنیم كه بتواند بر آن فائق آید و تنبیه ، ابزاری برای آگاهی باشد و نه برای ترس و تهدید.

10 -در برنامه های تربیتی باید پیام تربیتی به گونه ای طرح و ابلاغ گردد كه مخاطب آن را یكی از پدیده های ذات خود حس كند .

11 -هر یك از افراد ، تربیتی درخور و شایسته با شخصیت و طبیعت خود دارند . از شبیه سازی و شبیه پروری پرهیز كنید .( “قُل كُلُّ یعمَل عَلی شاكِلّتِه ” ؛ ” بگو هركدام به راه و روش خویش عمل كند.")

12 -هر چه محیط و زمینهیتربیت آماده تر باشد شرایط پذیرش پیام تربیتی مستعدتر و كاراتر است . آماده سازی عاطفی و درونی ، هنری بس عمیق تر از پیام دهی و اندرزگویی است .

13 -تربیت كودك الزاماً مبتنی بر تعامل بین طبیعت او و دنیای پیرامون است ؛ پس در این تعامل به اقتضای طبیعت و محیط او سهیم باشیم .

14 -هدف تربیت باید توسعه و گسترش ظرفیت درونی و قوه فهم كودك باشد و نه تحمیل و تزریق معلومات و محفوظات به او .

15 -در روش تربیتِ فعال ، مربی می كوشد تا خود را از نظر ذهنی و عاطفی در موقعیت متربی قرار دهد ، در حالی كه در روش تربیت انفعالی ، مربی ، كودك را در موقعیت خود قرار می دهد . در روش تربیت فعال ، مربی مشوّق ابداع و خلاقیت است ، حال آن كه در روش انفعالی ، مربی القا كننده و ایجاد كننده عادت صوری است .

16 -وظیفه اولیا و مربیان هموار ساختن مسیر رشد و تعالی كودك است و نه راندن یا كشاندن او به سوی هدف ؛ زیرا فرق است بین رشد” كنش گر” و رشد” كشانگر.”

17 -تنبیه باید به قصد بیداری دل باشد و نه تهدید جسم ، پس تا از نتیجه بیدارسازی تنبیه مطمئن نشده اید اقدام به تنبیه نكنید .

18 -باید دانست كه غالباً كودك علت آنچه را كه شما عیب می دانید نمی داند،لذا قبل از سرزنش ، او را توجیه كنید تا فاصله ای بین فهم شما و او ایجاد نشود .

19 -رشد و پیشرفت به وسیله خود كودك و در یك پویشِ درونی صورت می گیرد و پدر و مادر و یا معلم و مربی تنها مددیار ، راهنما ، مدل نما ، محرك و مشوق او هستند و بس ؛ همانند دارو در كارتن ، طبیب در معالجه بدن و باغبان در پرورش گل !

20 – مانباید كودك را ” دانش اندوز” بار آوریم ،‌ بلكه باید او را در برابر صحنه ها و اشیایی قرار دهیم كه خود بیندیشد و دریابد و گاه با احتیاط و بسیار مختصر او را راهنمایی كنیم تا به جای اندیشه آموزی ، اندیشه ورزی را پیشه كند .

21 -مربی باید بداند كه اندرزها و درسهای اخلاقی وقتی اثر نیكو دارد كه متربی شخصاً پذیرا باشد ، در غیر این صورت نه تنها بی فایده است ، بلكه نتیجه ای وارونه به دنبال دارد .

22 -مربی باید” تجارب تربیتی” را به جای اندرزهای كتابی و لفظی در معرض كودك به نمایش بگذارد تا او فرصتِ تجربهیواقعیت را در زندگی خود دریابد .

23 -كودك ، بسیاری از امور را كه دیدنی نیست از راه دیده می آموزد ، مثل صدق و صفای درونی ، شرافت نفسانی ، نجابت اخلاقی و وقار معنوی و این آموزه های نادیدنی و ناگفتنی پایدارتر و عمیق تر از امور دیدنی است .

24 -در تربیت دینی باید پرورش حس مذهبی و تفكر دینی ، مقدم بر اطلاعات و دانش دینی باشد ؛ زیرا تربیت دینی یعنی زیستن طبق معتقدات دینی و نه صرفاً دانستن و حفظ كردن اطلاعات دینی !

25 -قبل از تمایل و تقاضای متربی ، از انتقال پیام تربیتی خودداری كنید ، به ویژه در تربیت دینی.

26 -حد فراگیری مفاهیم تربیتی هر كودك را ظرفیت هوشی و انگیزشی او تعیین می كند ، لذا از تحمیل و تراكم مفاهیم فراتر از ظرفیت او باید پرهیز كرد .

27 -در ارائه الگوی تربیتی مورد نظر سعی شود مواردی را مطرح كنیم كه كودك به طور خود انگیخته به آنها نیاز دارد ، زیرا كودك به چیزی توجه می كند كه در ترازِ رغبت اوست.

28 -كودكان باید نسبت به نوع رفتارهایی كه از آنان انتظار داریم شناخت كافی داشته باشند ؛ این شناخت در میدان مشاهده حاصل می شود .

29 -تربیت هرگز در یك بُعد متمركز نمی گردد بلكه همواره جنبه های عقلانی ، عاطفی ، اخلاقی ، اجتماعی ، جسمی ، علمی و …. در جامعیت بخشیدن به آن دخالت دارند .

30 -درون مایه های تربیت صحیح در طبیعت كودك وجود دارد و او باید از طریق خودیابی ، خودفهمی و خود رهبری ، آنها را در تعامل با محیطی سالم كشف و تقویت نماید .

 نظر دهید »

شعری درباره امام رضا علیه السلام

05 شهریور 1394 توسط لیریائی

 

نیمه شبها تا سحر ذکر رضا(ع) باید گرفت

اینچنین حـاجات خود را از خدا باید گرفت

در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو

چونکه از مـشـهـد بـرات کربلا باید گرفت

دست خالی آمدم امشب به درگاه شما

هرچه میخواهد دل از راه دعا باید گرفت

چشم در راه دعای خیرتان هستم، فقط

یـک ضـمـانت از تـو در روز جـزا باید گرفت

می شود حالا دل مـن عازم باب الجواد

اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟

هرکه باشد ریزه خوار سفره ی احسانتان

تکّه نانی امشب از دست شما باید گرفت

“محسن زعفرانیه”

 نظر دهید »

ماجرای پیرمرد و شیطان

30 مرداد 1394 توسط لیریائی

براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم.
پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت .
در يك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد ،چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس و گلى شد. به خانه بازگشت لباس را عوض كرد و دوباره برگشت ، پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد از خانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟
جوان گفت نه ، اى پير ،من شيطان هستم
براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم
براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم
ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم
براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!

گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی

 نظر دهید »

ماجرای سرودن شعر«آمدم ای شاه پناهم بده»

30 مرداد 1394 توسط لیریائی

 

حبیب الله چایچیان( حسان) درباره ماجرای سرودن شعر آمدم ای شاه پناهم بده می گوید:
اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(ع) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه ای به چهارده معصوم(ع) داشت؛ مادر 2بار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد. او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی چسبد گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم که در همین حال این شعر را سرودم: آمدم ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده/ ای حَرمَت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بده/ ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده/ لایق وصل تو که من نیستم، اِذن به یک لحظه نگاهم بده. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.

آمدم ای شاه ، پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده

ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده

تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده

لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای، شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری ، یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده

 

 نظر دهید »

کرامات حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام

25 مرداد 1394 توسط لیریائی

 

کرامات حضرت فاطمه معصومه (س)

از آنجا كه فاطمه معصومه عليها السلام از خانداني است كه در زيارت جامعه خطاب به ايشان آمده است: ((عادتكم الاحسان و سجيتكم الكرم))[1] كرامات و عنايات آستان مقدسش بسيار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگاني همچون ملاصدرا و آيت الله بروجردي گرفته تا آن مسلمان عاشقي كه از دور افتاده ترين كشور اسلامي به عشق زيارت و به اميد عنايت به حريم قدس او راه يافته, همگي را مورد لطف و عنايت كريمانه خود قرار داده است; ولي با كمال تاسف اين كرامات تا كنون ثبت و ضبط نشده است, ما هم نمونه هايي برگزيده از كرامات آن حضرت را در اينجا ميآوريم; به اميد آن كه مجموع كرامات آن حضرت در كتاب مستقل گردآوري شود.

كراماتي به نقل از آيت الله العظمي اراكي(ره)
ايشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد مي كرد و پوست آن ترك بر مي داشت به طوري كه نمي توانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براي نماز تيمم كنم و معالجات هم بي اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه(س) متوسل شدم و به من الهام شد كه دسكش به دست كنم, همين كار را كردم, دستم خوب شد.

ايشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبريهاي قم بودند) نقل مي كرد از شيخ ابراهيم صاحب الزماني تبريزي (كه مرد با اخلاصي بود) كه من شبي در خواب ديدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براي اينكه فاطمه زهرا(س)و حضرت معصومه(س)در سر ضريح خلوت كرده اند و كسي را راه نمي دهند. من گفتم: مادرم سيده است و من محرم هستم, به من اجازه دادند, رفتم ديدم كه بله اين دو نشسته اند و در بالاي ضريح با هم صحبت مي كنند از جمله صحبتها اين بود كه حضرت معصومه(س) به حضرت زهرا(س) عرض كرد: حاج سيد جعفر احتشام براي من مدحي گفته است و ظاهرا آن مدح را براي حضرت مي خواند.

شيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دوره اي اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مي كند; حاج احتشام مي گويد: از آن شعرها چيزي يادت هست؟ گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسي بن جعفر) تا اين را گفت, حاج احتشام شروع كرد به گريه كردن و گفت: بله توي اشعار من اين كلمه است. «حاج سيد جعفر احتشام منبري با حالي بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مي كرد و بكاء بود و بسيار گريه مي كرد».

آقا حسن احتشام فرزند ايشان مي گويد به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلصي داشته باشيد مانند ساير شعرا, قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت:
اي فاطمه بجان عزيز برادرت بر احتشام نما قصر اخضري
ايشان گفت: قصر اخضر را لطف كردند. گفتم چطور؟ گفت: همـــانجــا كــه آقاي مرعشي(ره) سجاده مي انداختند, آنجا را گچ كاري كردند و سنگ مرمر سبز رنگ, و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (اين بود قصر اخضري كه به ايشان عطا شد).

آقاي حاج شيخ حسن علي تهراني(ره) (جد مادري آقاي مرواريد) كه از علماء بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاي شيرازي محسوب مي شوند و حدود 50 سال درنجف به تحصيل علوم اشتغال داشتند, ايشان برادري داشت به نام حاج حسين علي شال فروش كه از تجار بازار بوده در تمام مدتي كه حاج شيخ مشغول تحصيل بودند ايشان ماهي 50 تومان به او شهريه مي داد تا اينكه برادر تاجر فوت مي كند و جنازه او را به قم حمل مي كنند و در آنجا دفن مي نمايند.

حاج شيخ علي (كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافي از فوت برادر مطلع مي شود, به حرم مشرف شده و به حضرت رضا (ع) عرض مي كنند: من خدمت برادرم را يكبار هم نتوانستم جبران نمايم جز همين كه بيايم اينجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه(س) سفارش ايشان را بفرماييد: تا كمك كاري, بكند از برادرم.

همان شب يكي از تجار كه از قضيه اطلاع نداشت خواب مي بيند كه به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شده و آنجا مي گويند: كه حضرت رضا عليه السلام هم به قم تشريف آوردند: يكي جهت زيارت خواهرشان, و يكي جهت سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي به حضرت معصومه(س).
او معناي خواب را نمي فهمد و آن را با حاج شيخ حسنعلي در ميان مي گذارد و ايشان مي فرمايند: همان شب كه شما خواب ديدي من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و اين خواب شما درست است.

مرحوم آقا سيد محمد تقي خوانساري پس از شنيدن اين خواب فرمود: از اين خواب استفاده مي شود كه قم در حريم حضرت معصومه(س) است; بايد حضرت امام رضا(ع) به قم تشريف فرما شوند و سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي را به حضرت بفرمايند والا خود حضرت امام رضا(ع) مستقيما در كار مداخله نمي كند چون اين در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در اين محيط نمي شود.

جلال و جبروت فاطمه زهرا عليها السلام
آقاي شيخ عبد الله موسياني(ايشان از شاگردان آيت الله مرعشي(ره) بودند)نقل فرمودند به اين كه حضرت آيت الله مرعشي نجفي به طلاب مي فرمود: علت آمدن من به قم اين بود كه پدرم سيد محمود مرعشي نجفي (كه از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امير عليه السلام بيتوته نمود كه آن حضرت را ببنيد, شبي در (حال مكاشفه) حضرت را ديده بود كه به ايشان مي فرمايد: سيد محمود چه مي خواهي؟ عرض مي كند: مي خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء عليها السلام كجاست؟ تا آن را زيارت كنم.

حضرت فرموده بود: من كه نمي توانم «بر خلاف وصيت آن حضرت», قبر او رامعلوم كنم. عرض كرد: پس من هنگام زيارت چكنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه عليها السلام را به فاطمه عليها السلام عنايت فرموده است, هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا عليها السلام را درك كند به زيارت فاطمه معصومه عليها السلام برود.

آيت الله مرعشي مي فرمودند: پدرم مرا سفارش مي كرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم اما تو به زيارت آن حضرت برو, لذا من به خاطر همين سفارش, براي زيارت فاطمه معصومه عليها السلام و ثامن الائمه عليها السلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علميه قم, حضرت آيت الله حائري در قم ماندگار شدم. آيت الله مرعشي در آن زمان فرمودند: شصت سال است كه هر روز من اول زائـــر حضرتم.

عنايت حضرت به زوار مرقدش
آقاي شيخ عبد الله موسياني نقل كردند از حضرت آيت الله مرعشي نجفي: كه شب زمستاني بود كه من دچار بي خوابي شدم; خواستم حرم بروم, ديدم بي موقع است, آمدم خوابيدم و دست خود را زير سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد خواب نمانم, در عالم خواب ديدم خانمي وارد اطاق شد «كه قيافه او را به خوبي ديدم ولي آن را توصيف نمي كنم» به من فرمود: سيد شهاب! بلند شو و به حرم برو; عده اي از زوار من پشت در حرم از سرما هلاك مي شوند, آنها را نجات بده.

ايشان مي فرمايند: من به طرف حرم راه افتادم, ديدم پشت در شمالي حرم (طرف ميدان آستانه)عده اي زوار اهل پاكستان يا هندوستان(با آن لباسهاي مخصوص خودشان) در اثر سردي هوا پشت در حرم دارند به خود ميلرزند, در را زدم, حاج آقا حبيب (كه جزء خدام حضرت بود) با اصرار من در را باز كرد, من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند وآنها در كنار ضريح آن حضرت مشغول زيارت و عرض ادب بودند; من هم آب خواستم و براي نماز شب و تهجد وضو ساختم.

عنايت حضرت به زائر برادر
آقاي شيخ عبد الله موسياني نقل مي كند: كه ما عازم مشهد مقدس بوديم در حالي كه در آنجا به جهت جمعيت زياد زوار, منزل به سختي پيدا مي شد. من با اطلاع از اين جهت به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف شدم و خيلي خودماني گفتم: بي بي جان ما عازم زيارت برادر شماييم, خودتان عنايتي بفرماييد. ما عازم مشهد شديم,ديديم منزل بسيار كمياب است نزديك حرم از تاكسي پياده شديم, ناگهان ديدم جواني از داخل كوچه به طرف من آمد و به من گفت: منزل مي خواهيد؟ گفتم: بله, گفت دنبال من بيا با او رفتم مرا داخل خانه اش برد, اطاق بزرگ و خوبي را به ما داد, ما وقتي در آنجا مشغول جابجايي وسايل بوديم, خانم ايشان ما را براي نهار دعوت كرد, بعد از تشرف به حرم و زيارت و نماز, نهار را با آنها خورديم.

صبح روز بعد, خانم از ما سوال كرد: شما چند روز در اينجا هستيد؟ گفتم ده روز. گفت ما به تهران مي رويم, اين كليد خانه, هر وقت كه خواستيد برويد, كليدرا بدهيد به همسايه ما آقاي رضوي (يا رضواني). گفتم كرايه منزل چه مي شود؟ گفت ما صحبت آن را كرده ايم. ما خيال كرديم مقصود ايشان صحبت درباره كرايه است با آقايي كه بنا شد كليد را به او بدهيم. چند روزي گذشت كسي آمد در خانه و گفت: من رضوي (يا رضواني) هستم, شما هر وقت كه خواستيد به قم برويد, كليد را پشت آينه داخل اطاق بگذاريد و در منزل را ببنديد و برويد.

گفتيم: كرايه چه مي شود؟ گفت درباره كرايه با من صحبتي نكردند. ده روز ما تمام شد, خواستيم برگرديم, ديديم بليط ماشين را بايد چند روز پيش تهيه مي كرديم و الان تهيه بليط امكان ندارد, خيلي ناراحت بوديم كه من از صاحب ماشيني(كه در نزديك منزل ما, ماشين خودش را پارك مي كرد و در مسير ((تهران - مشهد)) مسافر جا به جا مي كرد) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد. او گفت: من فردا حركت نمي كنم ولي فردا شما را به قم مي فرستم; فردا ما را تا گاراژ ماشين برد و رفت به مسوول دفتر گفت: اينها از ما هستند و مي خواهندبه قم بروند, او هم موافقت كرد و در بهترين جاي ماشين به ما تعداد صندلي مورد نيازمان را داد و ناباورانه ((حضرت معصومه)) وسيله برگشت مان را هم مانند ((منزل در مشهد))فراهم كرد.

شفاي طلبه جوان نخجواني
حضرت آيت الله مكارم شيرازي ((دام ظله)) مي فرمايد: بعد از فروپاشي شوروي سابق و آزاد شدن جمهوريهاي مسلمان نشين (و از آن جمله جمهوري نخجوان) مردم شيعه نخجوان تقاضا كردند, كه عده اي از جوانان خود را به حوزه عليمه قم بفرستند تا براي تبليغ در آن منطقه تربيت شوند.

مقدمات كار فراهم شد و استقبال عجيبي از اين امر به عمل آمد. از بين (سيصد نفر داوطلب) پنجاه نفري كه معدل بالايي داشتند و جامعترين آنها بودند براي اعزام به حوزه علميه قم انتخاب شدند. در اين ميان جواني - كه با داشتن معدل بالا, به سبب اشكالي كه در يكي از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود - با اصرار فراوان پدر ايشان, مسوول مربوطه ناچاراز قبول ايشان شد, ولي هنگام فيلمبرداري از مراسم بدرقه از اين كاروان علمي,مسوول فيلمبرداري دوربين را روي چشم معيوب اين جوان متمركز كرده و تصوير برجسته اي از آن را به نمايش گذاشت. جوان با ديدن اين منظره بسيار ناراحت و دل شكسته مي شود.

وقتي كاروان به قم رسيد و در مدرسه مربوطه ساكن شدند اين جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت مي شود, و در همان حال خوابش مي برد. در خـــــواب عوالمي را مشاهده كرده و بعد از بيداري مي بيند چشمش سالم و بي عيب است.

او بعد از شفا يافتن به مدرسه برمي گردد, دوستان او با مشاهده اين كرامت و امر معجزه آسا, دسته جمعي به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل مي شوند. وقتي اين خبر به نخجوان مي رسد آنها مصرانه خواهان اين مي شوند كه اين جوان بعد از شفا يافتن و سلامتي چشمش به آنجا برگردد كه باعث بيداري و هدايت ديگران و استحكام عقيده مسلمين گردد.
(كرامات نقل شده از شفاي طلبه جوان نخجواني آقاي شيخ عبد الله موسياني توسط واحد سمعي, بصري حرم ضبط صوتي, تصويري شده است.)
(ضبط صوتي, تصويري اين كرامت به نقل حضرت آيت الله مكارم ((دام ظله)) در واحد فرهنگي آستانه موجود است.)

منبع فيض الهي
مرحوم محدث قمي مي فرمايد از بعض اساتيد خود شنيدم كه:مرحوم ملاصدراي شيرازي به خاطر بعضي مشكلات از شيراز به قم مهاجرت فرمود و در قريه كهك اقامت نمود; آن حكيم فرزانه هرگاه مطالب علمي بر او مشكل مي شد به زيارت حضرت فاطمه معصومه ميآمد و با توسل به آن بزرگوار مشكلات علمي بر ايشان حل مي شد و از آن منبع فيض الهي مورد عنايت قرار گرفت[2].

شفاي مرد نصراني
مرحوم محدث نوري نقل فرمودند: كه در بغداد مردي نصراني به نام ((يعقوب)) مبتلا به مرض استسقاء بود كه از معالجه آن ناميد شده بودند و به طوري بدنش ضعيف شده بود كه توان راه رفتن نداشت. او مي گويد: مكرر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنكه در سال 1280 هـ.ق در عالم خواب سيد جليل القدر نوراني را ديدم كه كنار تختم ايستاده, و به من گفت: اگر شفا مي خواهي بايد به زيارت كاظمين بيايي. از خواب بيدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. مادرم كه مسيحي بود گفت: اين خواب شيطاني است. دو مرتبه خوابم برد. اين مرتبه زني را در خاب ديدم باچادر و روپوش كه به من گفت: برخيز كه صبح شد آيا پدرم با شما شرط نكرد كه او را زيارت كني و ترا شفا بخشد؟ گفتم پدر شما كيست؟ گفت: ((موسي بن جعفر)). گفتم شما كيستي؟ فرمود: من معصومه خواهر رضا هستم. از خواب بيدار شدم و متحير بودم كه به كجا بروم; به ذهنم آمد كه به خدمت ((سيد راضي بغدادي)) بروم. به بغدادي رفتم تا به در خانه او رسيدم, در زدم صدا آمد كيستي؟ گفتم: در را بازكن. همين كه سيدصدايم را شنيد به دخترش گفت: در را باز كن كه يك نفر نصراني است آمده مسلمان شود.

وقتي بر او وارد شدم گفتم: از كجا دانستيد كه من چنين قصدي دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضيه خبر داد. او مرا به كاظمين نزد شيخ عبد الحسين تهراني برد; داستان خود را برايش گفتم, دستور داد مرا به حرم مطهر حضرت كاظم عليه السلام بردند و مرا دور ضريح طواف دادند عنايتي نشد; از حرم بيرون آمدم احساس تشنگي كردم; آب آشاميدم, حالم منقلب شد و روي زمين افتادم, گويا كوهي بر پشتم بود و از سنگيني آن راحت شدم. ورم بدنم از بين رفت و زردي صورتم به سرخي مبدل شد و ديگر اثري از آن مرض نديدم.خدمت شيخ بزرگوار رفتم وبه دست ايشان مسلمان شدم…[3]

شفاي مفلوج
حجه الاسلام والمسلمين آقاي شيخ محمود علي اراكي نقل كرد: كه من خودم مكرر ديدم شخصي را كه ((از پا عاجز و ناتوان بود كه پاهايش جمع نمي شد و قسمت پايين بدن را روي زمين مي كشيد و با تكيه به دو دست حركت مي كرد)) از حالش پرسيدم اهل يكي از شهرهاي قفقاز شوروي بود, گفت: رگهاي پايم خشكيده است و قادر به راه رفتن نيستم; رفتم مشهد از حضرت رضا شفا بگيرم نتيجه اي نگرفتم; آمده ام اينجا (قم) انشاء الله شفا بگيرم.

در يكي از شبهاي ماه رمضان بود, شنيديم نقال خانه حرم به صدا درآمد و گفتند: بي بي شخص فلجي را شفا داده است; ما كه بعدا” با درشكه با چند نفر از همراهان به اراك مي رفتيم در شش فرسخي اراك, همان شخص ناتوان را ديدم كه با پاهاي صحيح و سالم عازم كربلا است و معلوم شد كه آن روز او بوده كه شفاگرفته, او را به درشكه سواركرديم و تا اراك همراه ما بود[4].

شفاي پادرد و تقدير از عزاداري اهل بيت عليهم السلام
حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نقل فرمودند: كه شخصي بود به نام آقا جمال, معروف به ((هژبر)), دچار پادرد سختي شده بود به طوري كه براي شركت در مجالس, بايستي كسي او را به دوش مي گرفت و كمك مي كرد, عصر تاسوعا آقاي هژبر به روضه اي كه در مدرسه فيضيه از طرف آيت الله حائري تشكيل شده بود, آمد. آقا سيد علي سيف (خدمتگزار مرحوم آيت الله حائري) كه نگاهش به او افتاد به او پرخاش كرد كه: سيد اين چه بساطي است كه ذرآورده اي, مزاحم مردم مي شوي, اگر واقعا"سيدي برو از بي بي شفا بگير. آقاي هژبر تحت تاثير قرار گرفت و در پايان مجلس به همراه خود گفت: مرا به حرم مطهر ببر, پس از زيارت و عرض ادب با دل شكسته حال توجه و توسلي پيدا كرد و سيد را خواب بود. در خواب ديد كسي به او مي گويد:بلند شو. گفت نمي توانم. گفته شد: مي‎تواني بلند شو و عمارتي را به او نشان داده وگفت:
اين بنا از حاج سيد حسين آقاست كه براي ما روضه خواني مي كند, اين نامه را هم به او بده. آقاي هژبر ناگهان خود را ايستاده ديد كه نامه اي در دست دارد و نامه را به صاحبش رساند و مي گفت: ترسيدم اگر نامه را نرسانم دردپا برگردد و كسي از مضمون نامه مطلع نشد حتي آيت الله حائري, ايشان فرمودند: كه از آن به بعد آقاي هژبر عوض شد گوئي از جهان ديگريست و غالبا” در حال سكوت و يا ذكر خدا بود[5].

نجات گمشده و عنايت به زائرين
خادم و كليد دار حرم و مكبر مرحوم آقاي روحاني (كه از علماي قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسكري عليه السلام بوده اند) مي گويد: شبي از شبهاي سرد زمستان در خواب حضرت معصومه عليها السلام را ديدم كه فرمود: بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن كن. من از خواب بيدار شدم ولي توجهي نكردم. مرتبه دوم همان خواب تكرار شد و من بي توجهي كردم در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمي گويم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن كن! من هم از خواب بلند شده بدون آنكه علت آن را بدانم در نيمه شب بالاي مناره رفته و چراغ را روشن كردم و بر گشته خوابيدم. صبح بلند شدم و درهاي حرم را باز كردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بيرون آمدم با دوستانم كنار ديوار و زير آفتاب زمستاني نشسته, صحبت مي كرديم كه متوجه صحبت چند نفر زائر شدم كه به يكديگر مي گويند: معجزه و كرامت اين خانم را ديديد! اگر ديشب در اين هواي سرد و با اين برف زياد, چراغ مناره حرم اين خانم روشن نمي شد ما هرگز راه را نمي يافتيم و در بيابان هلاك مي شديم.

خادم مي گويد: من نزد خود متوجه كرامت و معجزه حضرت و نهايت محبت و لطف او به زائرينش شدم [6].

مبتلاي به جنون
آقاي مير سيد علي برقعي فرمودند: مردي اظهار مي داشت كه من در ايامي كه سفير ايران درعراق بودم, همسرم مبتلا به جنون شد به طوري كه كند به پاهايش زديم;روزي از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسيار منقلب و آشفته ديدم, داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا متوسل شدم به مولا امير المومنين عليه السلام و عرض كردم يا علي چند سال است كه در خدمت شما هستم و غريب و تنهايم شفاي همسرم را از شما مي خواهم. همين طور در حال تحير بودم كه خدايا چه بكنم كه يك مرتبه خادمه منزل دويد و گفت آقا بياييد, گفتم همسرم فوت كرد؟ گفت: خير بهتر شد. من باعجله نزد عيالم رفتم, ديدم با حال طبيعي نشسته, عيالم به من گفت: اين چه وضع است, چرا به پاهاي من كند زديد؟! براي او توضيح دادم بعد گفتم چه شد كه شمايك مرتبه بهتر شديد؟ گفت: در همين ساعات خانم مجلله اي داخل اطاق شد گفتم شما كيستيد؟ فرمود من معصومه دختر موسي بن جعفر عليه السلام هستم. جدم اميرالمومنين علي عليه السلام امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شديد …[7]

ضعف چشم
حاج آقا مهدي صاحب مقبره اعلم السلطنه (بين صحن جديد و عتيق) نقل كرده: كه من چندي قبل به ضعف چشم مبتلا شدم, بعد از مراجعه به اطباء, اظهار داشتند كه چشم شما آب آورده بايد برسد تا آن را عمل كنيم.

او مي گويد: بعد از آن هر وقت كه به حرم مشرف مي شدم مختصري از گرد و غبار ضريح را به چشمانم مي كشيدم و اين عمل باعث شد كه ضعف چشم من بر طرف شود به طوري كه الان بدون عينك, قرآن ومفاتيح مي خوانم.

دختر لال
حجه الاسلام آقاي حاج آقا حسن امامي چنين نوشته اند كه: روز پنجشنبه دهم رجب 1385 هـ.ق دختري 13 ساله از اهالي ((آب روشن آستارا)) به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالي كه دختر در اثر مرضي دچار عارضه لالي شده بود و قوه گويايي خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود, در حالي كه از دكترها مايوس بودند به كنار قبر مطهر فاطمه معصومه عليها السلام پناهنده شدند.

به مدت دو شب در كنار ضريح مبارك نشسته گاهي در حال گريه و گاهي با زبان بي زباني مشغول راز و نياز بود كه يك مرتبه همه چراغهاي حرم خاموش گرديد. در همان حال دختر مذكور مورد عنايت حضرت قرار گرفت و صيحه عجيبي كشيد كه خدام و زائرين شنيدند. جمعيت هجوم آوردند تا مقداري از لباس او را به عنوان تبرك بگيرند. خدام دختر را به كشيك خانه بردند تا جمعيت متفرق شدند. دختر گفت: در همان وقت خاموشي چراغهاي حرم, چنان روشنايي و نوري ديدم كه در تمام عمرم مثل آن را نديده بودم و حضرت را ديدم كه فرمود: خوب شدي و ديگر مي تواني سخن بگويي و آف بزني; من فرياد زدم, ديدم زبانم باز شده است.. [8]

مبتلا به سل
حاج آقا مهدي صاحب مقبره اعلم السلطنه مي گويد: مردي از دهات خلجستان قم دچار مرض سل مي شود. به پزشكان قم مراجعه مي كند ولي نتيجه اي نمي گيرد. به تهران مي رود و مشغول معالجه مي شود تا وقتي كه تمام داراييش راخرج مي كند امابه نتيجه اي نمي رسد, مايوس و تهيدسيت به وطن برمي گردد. در آنجا هم اهالي به او مي گويند: تو كه در اينجا چيزي نداري, مرضي هم كه به آن مبتلا هستي مرضي است مسري, ماندن تو باعث گرفتاري ساير اهالي مي شود, پس از اينجا برو.

به ناچار از وطن آواره و با دستي تهي و بدني رنجور وارد قم مي شود و در صحن جديد در ايوان يكي از مقبره هاي حرم مطهر در حالي كه دل از همه جا بريده و دل به عنايات فاطمه معصومه عليها السلام بسته بود خوابش مي برد, در اثر عنايات بي بي وقتي از خواب بيدار مي شود هيچگونه اثري از بيماري در خود نمي بيند.(همان مدرك, ص 51)

اداء دين و گشايش در زندگي
حاج آقا تقي كمالي, از خدام آستانه مقدسه مي گويد: در سال1302هـ.ش درآستانه مقدسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوي معظمه بودم و در يكي از حجرات صحن نو منزل داشتم;روزگارم به تلخي و سختي سپري مي شد و كاملا” تحت فشار بي پولي و نداري قرار گرفته بودم; زندگاني را با قرض از كيسه اطراف حرم مي گذراندم تا اينكه يك روز بعد از اداي فريضه صبح خدمت بي بي مشرف شده و وضع خود را به عرض رساندم; در اين حال ديدم كيسه پولي روي دامن افتاد; مدتي صبر كردم به خيال اين كه شايد اين كيسه پول مال زوار محترم باشد تا به صاحبش رد نمايم, ديدم خبري نشد فهميدم كه مرحمتي خانم است به حجره خود برگشتم وقتي كيسه را بازكردم مبلغ 4 تومان در آن بود. ابتدا بدهي هايم را پرداختم وبه مدت چهارده ماه خرج مي كردم و تمام نمي شد تا آنكه روزي حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاي حسين حرم پناهي تشريف آوردند و از وضع زندگي من جويا شدند من موضوع را اظهار نمودم در همان ايام به آن عطيه خاتمه داده شد[9].

شفاي يكي از خدام حرم
اين كرامت كه به حد تواتر رسيده از اين قرار است: كه يكي از خدام آن حضرت بنام ((ميرزا اسد الله)) به سبب ابتلاي به مرضي انگشتان پايش سياه شده بود;جراحان اتفاق نظر داشتند كه بايد پاي او بريده شود تا مرض به بالاتر از آن سرايت نكند, قرار شد كه فرداي آن روز پاي او را جراحي نمايند. ميرزا اسد الله گفت: حال كه چنين است امشب مرا ببريد حرم مطهر دختر موسي بن جعفر عليه السلام. او را به حرم بردند; شب هنگام خدام در حرم را بستند و او پاي ضريح از درد پا مي ناليد تا نزديك صبح, ناگهان خدام صداي ميرزا را شنيدند كه مي گويد: در حرم را باز كنيد حضرت مرا شفا داده, در را باز كردند ديدند او خوشحال و خندان است. او گفت:

درعالم خواب ديدم خانمي مجلله آمد به نزد من و گفت چه مي شود ترا؟ عرض كردم كه اين مرض مرا عاجز نموده و از خداي شفاي دردم يا مرگ را مي خواهم, آن مجلله گوشه مقنعه خود را بر روي پاي من كشيد و فرمود: شفا داديم ترا. عرض كردم شما كيستيد؟ فرمودند: مرا نمي شناسي؟! و حال آنكه نوكري مرا مي كني; من فاطمه دختر موسي بن جعفرم.

بعد از بيدار شدن, قدري پنبه در آنجا ديده بود آن را برداشته و به هر مريضي ذره اي از آن را مي دادند و به محل درد مي كشيد,شفا پيدا مي كرد. او مي گويد: آن پنبه در خانه ما بود تا آن وقتي كه سيلابي آمد و آن خانه را خراب كرد و آن پنبه از بين رفت و ديگر پيدا نشد.[10]

شفاي چشم دختر ده ساله
آقاي حيدري كاشاني (واعظ) نقل مي كند كه يكي از رفقاي روحاني ايشان در محضر آيت الله بهاءالديني ((ره)) نقل مي كرد: كه روزي ديديم بر روي مردمك چشم دختر ده ساله ما دانه كوچكي پيدا شده, وقتي به دكتر متخصص مراجعه كرديم; بعد از معاينه, ايشان اظهار نمودند كه بايد عمل شود ولي عمل خطر دارد.

دختر, وقتي اين را شنيد بنا كرد ناراحتي كردن و اينكه من عمل نمي خواهم و مي گفت: مرا به حرم حضرت معصومه عليها السلام ببريد. اين را گفت و با سرعت به طرف حرم دويد, ما هم به دنبال او آمديم تا رسيد به حرم, شروع كرد به گريه كردن و خطاب به بي بي گفت: ((يا حضرت معصومه من عمل نمي خواهم)) و چشم خود را به ضريح حضرت مي‎ماليد و حال عجيبي داشت, ما هم از ديدن اين منظره منقلب شديم, بعد از اين حالت توسل, او را بغل كردم و دلداري دادم و به او گفتم: خوب خواهي شد, او را داخل صحن حرم مطهر بردم, ناگهان نگاهم به چشم او افتاد ديدم هيچ گونه اثري از آن دانه خطرناك وجود ندارد.

عطاي مخارج ميهماني
آقاي حيدري كاشاني مي فرمايد:روزي كه ما در منزل چيزي براي پذيرايي نداشتيم عده اي از كساني كه در شهرستان محل تبعيد ما (بيرجند) با ما آشنا بودند, به منزل ما آمدند, من متحير بودم كه چكنم؟ آمدم حرم و همان داخل صحن عرض كردم: ((بي بي جان)) خودتان وضع ما را مي دانيد, اين را كه گفتم در وسط حرم در حال حركت بودم كه صداي خانمي را - كه مرا صدا مي كرد - شنيدم, ايستادم, او مبلغي پول به من داد و گفت اين مال شماست. من به حركت خود ادامه دادم; مجددا” آن خانم مرا صدا زد و مبلغ ديگري پول به من داد و گفت: اين هم مال شماست. اينجا بود كه رو كردم به گنبد حضرت و عرض كردم: بي بي جان, بسيار متشكرم. برگشتم به خانه و با آن مبلغ وسايل پذيرايي لازم را فراهم نمودم. خانم ما (كه از بي پولي ما مطلع بود) گفت: پول را از كجا تهيه كردي؟ گفتم: فاطمه معصومه عليها السلام عنايت فرمود.

حضرت رضا عليه السلام مريض را به حرم خواهر مي فرستد
آقاي حيدري كاشاني مي گويد: بعد از يك دهه سخنراني در مسجد گوهرشاد, خانمي پيش من آمد و گفت: پسر جوان مريضي داشتم كه شبي حضرت رضا عليه السلام را در خواب ديدم, حضرت فرمود: يكي از دو مريضي جوانت را شفا دادم, مريضي دوم (او را خواهرم در قم شفا خواهد داد) به نزد خواهرم در قم برو. حال كه شما عازم قم هستيد اين شصت تومان را داخل ضريح حضرت بينداز; من چند روز ديگر به قم خواهم آمد. من به او گفتم: شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتيد؟ گفت: نه. گفتم: اين فرمايش حضرت گلايه اي بوده از شما كه چرا در طول راه مسافرت به مشهد به زيارت خواهر ايشان نرفته ايد؟
(كرامات نقل شده از آقاي حيدري كاشاني ضبط صوتي و تصويري و در واحد سمعي, بصري آستانه مقدسه موجود است.)

نزول رحمت الهي
بار ديگر شبانگاهان دست فياض الهي از آستين كريمه اهل بيت به درآمد و چراغي به روشني خورشيد ولايت فراروي عاشقان دلسوخته بر افروخت. سخن از گفـته هاي دور نمي باشد بلكه حقيقي است محقق در جمعه شب 23/2/73 آري بار ديگر در آن شب شاهد گشوده شدن خزائن غيب گشتيم و نزول رحمت الهي: آن كه مورد عنايت قرار گرفت مسافري بود از راه دور, دختري چهارده ساله از اهالي ((شوط)) ماكو, از شهرهاي آذربايجان كه خود با ما چنين سخن مي گويد: رقيه امان الله پور هستم از اهالي ((شوط)) ماكو, چه ار ماه پيش بر اثر يك نوع سرماخوردگي از هر دو پا فلج شدم; خانواده ام مرا به بيمارستانهاي مختلف در شهرهاي ماكو, خوي و تبريز بردند, ولي همه پزشكان پس از عكسبرداري و انجام آزمايش مكرر, از درمانم عاجز شدند و من ديگر نمي توانستم پاهايم را حركت دهم تا اين كه چهارشنبه شب (21/2/73) در عالم رويا ديدم كه خانمي سفيد پوش سوار بر اسبي سفيد به طرف من آمدند و فرمودند:

((چرا از همان ابتداي بيماري پيش من نيامدي تا شفايت دهم؟)) با اضطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آوردند. لذا روز جمعه (23/2/73)ساعت 30/7 دقيقه بعد از ظهر به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز, مشغول خواندن زيارتنامه شدم كه ناگهان صداي همان خانمي كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه فرمود: ((بلند شو, راه برو, كه شفايت دادم)).

من ابتدا توجهي نكردم و باز مجددا” همان صدا با همان الفاظ تكرار شد; اين بار به خود حزكتي دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت مي باشم و مورد لطف آن بي بي دو عالم قرار گرفته ام.
(اين كرامت از زبان فرد شفا يافته با صدا و تصوير توسط سمعي و بصري آستانه مقدسه ضبط شده است.)

نسيم رحمت
خواهر پروين محمدي اهل باختران در سال سوم دبيرستان مبتلا به تشنج اعصاب شدند و پس از بي اثر بودن معالجات مكرر و نااميدي از همه جا همراه خانواده عازم مشهد مقدس مي شوند به اميد شفا از امام رضا (عليه السلام).

اكنون مادر ايشان اين كرامت را اينگونه بيان مي فرمايند: وقتي به قم رسيديم با خود گفتم خوبست اول به زيارت خواهر امام رضا(ع)برويم اگر جواب نداد به مشهد مي رويم; ساعت 2 بعد از نيمه شب بود كه به قم رسيديم; ساعت 9 صبح به حرم مشرف شديم و دختر را كه به سختي خوابش مي برد و در اثر تشنج اعصاب دچار مشكلاتي مي شد با حال توجه و توسل به حضرت معصومه(س), به نزديك ضريح بردم و براحتي خوابيد.

پس از مدتي كه نماز ظهر و عصر گذشت بوي عطر عجيبي حرم را گرفت و ديدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش كشيده شد و رنگ او برافروخته شد و گوشه چادر او را كه به ضريح بسته بودم باز شد; در همين حال دخترم به راحتي از خواب بيدار شد و گفت مادر كجاييم؟

گفتم: حرم حضرت معصومه(س). گفت: مادر گرسنه ام!! من كه ماهها بودحسرت شنيدن اين كلمه را از او داشتم, گفتم: برويم بيرون حرم; با هم داخل صحن حرم شديم از او پرسيدم: احساس ناراحتي نمي كني؟ گفت: نه, الحمد الله خوب هستم. و من احساس كردم كه حالت او طبيعي شده است و از حضرت معصومه تشكر مي نماييم.
(اين كرامت روز پنجشنبه 73/4/2 هـ.ش واقع شده كه ضبط صوتي, تصويري گفتگوي ياد شده در واحد سمعي, بصري آستانه موجود است.)

‌شربتي شفابخش
روز چهاردهم شعبان برابر با 26 ديماه 1373هـ.ش و در آستانه عيد بزرگ نيمه شعبان بارگاه ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام پذيراي ميهماني است كه از راه دور آمده, او همسايه برادر است كه به دعوت خواهر او به اميد شفا به اين بارگاه رو آورده است, او امير محمد كوهي ساكن مشهد و كارمند سابق اداره امور اقتصادي و دارايي آن شهر است كه داستان خود را چنين بيان مي كند:
سه سال بود كه به بيماري فلج مبتلا بودم و قادر به حركت نبودم و با ويلچر حركت مي كردم; پيش اطباء متخصص مشهد و تهران رفتم و مراحل مختلف درمان را (از عكس و آزمايش و سي تي اسكن و غيره) گذراندم و بارها در بيمارستان بستري شدم و در مجالس دعا و توسل در حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام به قصد شفا شركت كردم ولي عنايتي نشد در همين اواخر به خاطر ناراحتي زياد ((خود و خانواده ام)) به حرم مشرف شدم و با سوز دل عرض كردم: آقا! شما غير مسلمانان را محروم نمي كنيد پس چرا به من شيعه توجه نمي فرماييد؟! آقا يا جوابم را بده يا مي روم قم و به خواهرتان شكايت مي كنم و او را واسطه قرار مي دهم; آنگاه خطاب به حضرت معصومه عليها السلام عرض كردم: من كه همسايه برادر شما هستم و فردي عائله مندم و در عمر خود خيانتي نكردم و در حد توان درستكار بودم چرا ايشان مرا شفا نمي دهند؟

بعد از اين توسل و عرض گلايه در عالم خواب خانمي را ديدم به من فرمود: شما بايد به قم بيايي تا شفايت دهم. عرض كردم شما كه به خانه ما آمدي و ميهمان ما هستي همينجا شفايم بده; من پولي ندارم كه به قم بيايم. فرمود: شما بايد به قم بيايي.

من خوابم را به عيال و فرزندانم نقل كردم, پس از مدتي پسرم به من گفت:پدر! ما كه همه دارايي خود را در راه معالجه شما خرج كرديم,من مبلغي - را از فروختن چند جعبه نوشابه اي كه در خانه داشتيم - تهيه نمودم; اين را خرج سفر كنيد و به قم برويد, اميدوارم كه شفا پيدا كنيد.

من راهي قم شدم, پس از رسيدن به قم وضو گرفتم و وارد حرم شدم; از دو نفر تقاضا كردم زير بغلهاي مرا گرفته و كنار ضريح ببرند; مرا كنار ضريح بردند(خسته بودم و ناتوان) بعد از زيارت و التجاء بسيار همان كنار ضريح پتوي خود را به سر كشيده, خوابم برد.

در عالم خواب خانمي را ديدم با چادر مشكي و روبندي سبز رنگ به من فرمود: پسرم خوش آمدي, اكنون شفا يافتي برخيز, تو هيچ بيماري نداري. عرض كردم: من بيمار و زمين گيرم. ايشان پياله گلي پر از چاي را به دست من داد و فرمود: بخور.

من چاي را خوردم; ناگهان از خواب بيدار شدم ديدم مي توانم روي پا بايستم, از جا برخاستم و خود را به ضريح مقدس رساندم و بالاخره در اين روز, عيدي خود را از ((بي بي)) گرفتم.
(اين كرامت ضبط صوتي و تصويري شده و در سمعي, بصري آستانه موجود است.)

پي نوشتها:
[1] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 102، ص 132.
[2] . [1] . (فوائد الرضويه, ص 379, با تصرف)
[3] . (دارالسلام, ج 2, ص 169)
[4] . سيدمهدي صحفي، زندگاني حضرت معصومه، ص 47.
[5] . همان، ص 45.
[6] . محمدصادق انصاري، وديعه آل محمد، ص 14.
[7] . قوام اسلامي جاسبي، بشارة المومنين، ص 43.
[8] . همان, ص 49.
[9] . بشارت المؤمنين، ص 52.
[10] . انوار المشعشعين، محمدعلي قمي، ص 216..
[13] . قم شناسي و گردشگري، ص 292.
[14] . علامه اميني، الغدير، ج 1، ص 196.
[15] . ريا حين الشريع، ج 5، ص 35.
[16] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 6، ص 228.

 نظر دهید »

آفتاب عصمت(ولادت فاطمه معصومه علیهاالسلام)

25 مرداد 1394 توسط لیریائی

 

دانم این را که بهشت است و ندانم لیکن قبر معصومه علیهاالسلام بُوَد یا حرم فاطمه علیهاالسلام است

صدای شادی افلاکیان از کوچه پس کوچه های مدینه به گوش می رسد. از خانه ساده و با صفای امام کاظم علیه السلام ، نوری به آسمان برخاسته است. ستاره ها نورانی تر شده اند و ماه، همچون خورشید می درخشد. صدای گریه ای سکوت آسمان ها را شکسته، انتظار عاشقانه پدری را به پایان رسانده، و لب های پر از نور پیشوای هفتم را به لبخند زینت داده و بر اماممان، حضرت رضا علیه السلام همدمی بخشیده، تا زینبی دیگر برای حسینی دیگر باشد. آری، مدینه از شمیم فاطمه معصومه علیهاالسلام معطر شده است.
چشمه کوثر و فرزندان امام کاظم علیهاالسلام

فراوانی فرزندان نسل رسالت و ولایت، از موضوعات انکار ناشدنی است. حقیقت این است که کوثر، همان کوثری که خداوند سوره ای را به نامش نازل کرده، کلید حل مشکل است. اعجاز سوره کوثر در حسن و حسین، فرزندان بی واسطه علی علیه السلام منحصر نبود؛ بلکه این معجزه جاوید در نسل های بعدی نیز جریان یافت. کوثری جوشان در نسل تمام ائمه به ودیعه گذاشته شد تا نسل نبوت و امامت هماره جاری باشد. یکی از امامان معصوم که به فراوانی اولاد مشهور است، امام موسی کاظم علیه السلام است. درباره تعداد فرزندان امام هفتم در بین تاریخ نویسان اختلاف است، ولی همگی دست کم سی فرزند را برای ایشان ذکر کرده اند. یکی از دختران با فضیلت آن امام همام، حضرت معصومه علیهاالسلام است که تاریخ نگاران نام ایشان را فاطمه ذکر کرده اند.
پایان انتظار

با توجه به اینکه امام صادق علیه السلام پیش از ولادت امام کاظم علیه السلام از ولادت حضرت معصومه علیهاالسلام خبر داده بود، خاندان ولایت بیش از 45 سال، در انتظار به دنیا آمدن این بانوی والا مقام بودند. آنچه این انتظار را عمیق تر می کند این است که مادر حضرت رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیهاالسلام ، حضرت نجمه بود که در طول زندگی، دو فرزند بیشتر به دنیا نیاورد. امام رضا علیه السلام 25 سال پیش از حضرت معصومه علیهاالسلام چشم به جهان گشوده بود، بنابراین حضرت نجمه و امام رضا علیه السلام در طول این مدت در انتظار آن بانوی گرامی به سر می بردند.
زمان تولد

در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه علیهاالسلام اختلافات عمده ای وجود دارد که اصلی ترین عامل آن، خفقان حاکم بر ضد شیعیان و تقیه آنها بود. همچنین، منعکس نشدن تاریخ تولد و وفات بانوان اهل بیت عمومیت دارد، به طوری که تاریخ شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام ، مدفن حضرت زینب علیهاالسلام ، تولد و وفات ام کلثوم علیهاالسلام ، مادران همه امامان از امام زین العابدین علیه السلام تا امام عصر علیه السلام و دختران امامان از امام حسن علیه السلام تا امام عسکری علیه السلام کاملاً ناشناخته مانده است. با این حال، در میان محققان درباره تولد حضرت معصومه علیهاالسلام دو نظر وجود دارد: گروهی معتقدند تولد وی در سال 183 اتفاق افتاد، و گروهی به 173 اعتقاد دارند. نظر دوم طرفداران بیشتری داشته و از ابهام کمتری برخوردار است.
شرافت خانوادگی

یکی از بزرگ ترین فضیلت های حضرت معصومه علیهاالسلام ، انتساب ایشان به خانه وحی و امامت است. در زیارت نامه آن حضرت آمده است که او دختر رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، دختر ولی اللّه ، خواهر ولی اللّه و عمّه ولی اللّه است. این امر خود سرچشمه دیگر فضیلت ها و کمالات معنوی آن بزرگوار به شمار می آید. همچنین زندگی در کنار امامان معصوم و بهره بردن از تعالیم آن رهبران سعادت، عامل اساسی تکامل روح و والایی علمی و عملی آن حضرت بوده است.
پاکیزه نسب

تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان، امری بدیهی است. این ویژگی در وجود فاطمه معصومه علیهاالسلام نیز بروز یافت. او از پدر و مادر فضیلت هایی به ارث برد که تنها برادرش، علی بن موسی الرضا علیه السلام آنها را به صورت کامل در خود جمع کرده بود. به نظر می رسد بتوان سرّ برتری شخصیت والای فاطمه معصومه علیهاالسلام بر دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را در همین نکته یافت که فاطمه معصومه علیهاالسلام مانند برادرش از هر دو طرف، پاکیزه ترین ویژگی ها را به ارث برد. پدرش، موسی بن جعفر علیه السلام ، ملقب به کاظم، صابر و امین است؛ همان کسی که مظهر علم و فضیلت، زهد و تقوا و صاحب کمالات معنوی شگفت انگیزی بود. مادرش هم، نجمه، بانویی با فضیلت بود. در مقام والای او همین بس که مادر دو گوهر والا مقام، امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیهاالسلام می باشد.
مادر حضرت معصومه علیهاالسلام

حضرت معصومه علیهاالسلام و امام رضا علیه السلام ، هر دو از یک مادر به نام نجمه (ستاره) به دنیا آمده اند. در کتاب های تاریخی برای مادر حضرت ده ها نام و لقب ذکر شده است که عبارت است از: نجمه، تُکْتَم، طاهره، ام البنین، سمانه، خیزران و… . مادر فاطمه معصومه علیهاالسلام در روزگار خود بهترین زنان بود، از همین روی و بر اساس رؤیای صادقه ای که حمیده، مادر امام کاظم علیه السلام دیده بود، نجمه را به عقد امام کاظم علیه السلام درآورد. حمیده خود بارها به امام کاظم علیه السلام درباره نجمه سفارش می کرد و می گفت: «پسرم! نجمه بانویی است که هرگز بهتر از او ندیده ام». این چنین شخصیتی، این قابلیت را داشت که بذر آسمانی هشتمین پیشوای شیعیان را در جان پاکش پرورش دهد.
دختر جسمی و روحی امامان

در زیارت نامه ای که از حضرت رضا علیه السلام در شأن حضرت معصومه علیهاالسلام نقل شده، از آن حضرت به نام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، دختر حضرت فاطمه علیهاالسلام و خدیجه کبری علیهاالسلام ، دختر امیرمؤمنان علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، دختر ولی خدا(امام کاظم علیه السلام )، خواهر ولی خدا (حضرت رضا علیه السلام )، عمه ولی خدا (امام جواد علیه السلام ) یاد شده است. این سخنان، افزون بر این که از شرافت خانوادگی آن بانو خبر می دهد، بیانگر آن است که حضرت معصومه علیهاالسلام ، از نظر معنوی و مقامات عالی ملکوتی، به راستی فرزند روح و جسم پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیهاالسلام و خدیجه کبری علیهاالسلام و امیرمؤمنان و دیگر امامان معصوم علیهم السلام است.
عصری که او شکفت

دورانی که به شکفتن فاطمه معصومه علیهاالسلام انجامید، هم زمان با امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام بود که در سال 148 به امامت رسید و 35 سال به امامت پرداخت. خلفای بنی عباس در این دوران آن چنان عرصه را بر امام و شیعیان تنگ کردند که راویان به هنگام روایت نمی توانستند به صراحت از نام حضرت یاد کنند و ناگزیر کنیه های حضرت مانند ابی ابراهیم و ابی الحسن و القاب وی مانند عبد صالح، عالم و… را به کار می بردند. هارون، آن گاه که به حکومت رسید، حضرت را زندانی کرد و گاهی ایشان را آزاد می کرد و دوباره زندانی می ساخت. این وضع تا چهارده سال ادامه یافت. در چنین زمانی، زمان تولد حضرت معصومه علیهاالسلام فرا رسید.
محیط تربیتی

حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضیلت های اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی، پاک دامنی و یاد خدا، از صفات تبار پیامبر صلی الله علیه و آله بود و حضرت معصومه علیهاالسلام ، دختر بزرگوار هفتمین پیشوا، صاحب تمامی این فضیلت ها گردید.
حضرت معصومه علیهاالسلام و مبارزه با بنی عباس

امام رضا علیه السلام خواهران فراوانی داشت، ولی در میان همه آنها، حضرت معصومه علیهاالسلام با ابعادی متفاوت، سفری را در پیش می گیرد که همان ویژگی سفر حضرت زینب علیهاالسلام را دربردارد. در آن مرحله از تاریخ، حضرت معصومه علیهاالسلام همان رسالتی را به عهده داشت که حضرت زینب علیهاالسلام بعد از ماجرای خونین کربلا عهده دار آن شده بود؛ زیرا در آن روزگار، ظلم و خفقان دستگاه بنی عباس در همه جا سایه افکنده بود و حضرت معصومه علیهاالسلام و برادرش احمدبن موسی علیه السلام و چند تن دیگر، تنها شخصیت هایی بودند که از توطئه بنی عباس آگاهی داشتند و عواقب آن را پیش بینی می کردند. بدین جهت، حضرت معصومه علیهاالسلام برای افشای چینین خیانتی عازم شهرهای ایران شد و به افشاگری بر ضد آنان پرداخت.
اسامی و القاب حضرت معصومه علیهاالسلام
فاطمه، معصومه

دختر بزرگوار امام موسی بن جعفر علیه السلام ، همنام حضرت زهراست و فاطمه نامیده شده است. حضرت معصومه علیهاالسلام نیز چون فاطمه زهرا علیهاالسلام دارای مقام شفاعت است و احتمالاً نامیده شدن وی به فاطمه، بی ارتباط با این مقام نیست. به واسطه این بانوی گرامی، بسیاری از شیعیان داخل بهشت می شوند. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «آگاه باشید بهشت هشت در دارد که سه تا از آن ها به سوی قم باز می شود. در آنجا بانویی دفن خواهد شد که از فرزندان من، و نامش فاطمه دختر موسی علیه السلام است. به شفاعت او همه شیعیان داخل بهشت می شوند».

حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ، هموراه غرق در عبادت بود. ایشان از آلودگی به گناهان و زشتی ها پیراسته بود، عصمت مادرش زهرا علیهاالسلام در او تجلی یافته بود. براساس پاره ای از روایات، لقب معصومه از سوی امام رضا علیه السلام به این بانو داده شد.
کریمه اهل بیت

از حضرت معصومه علیهاالسلام در زبان دانشمندان و فقهای شیعه، به کریمه اهل بیت یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به فاطمه معصومه علیهاالسلام اختصاص یافته است. براساس رؤیای صادق و صحیح نسب شناس گران قدر مرحوم آیت اللّه مرعشی که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر پاک حضرت زهرا علیهاالسلام آغاز کرده بود، امام صادق علیه السلام به ایشان فرمود: «علیک بکریمة اهل البیت؛ بر تو باد به کریمه اهل بیت».
لقب های حضرت معصومه علیهاالسلام

برای حضرت معصومه علیهاالسلام سه زیارت نامه ذکر شد که فقط یکی از آنها مشهور است. اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه علیهاالسلام در دو زیارتنامه غیر مشهور آمده، این چنین است: طاهره (پاکیزه)، حمیده(ستوده)، بِرّه (نیکوکار) رشیده (رشدیافته)، تقیه (پرهیزکار)، رضیه (خشنود از خدا)، مرضیه (مورد رضایت خدا)، سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو) و سیده رضیه مرضیه (بانوی خشنود از خدا و مورد رضای او).
ویژگی های حضرت معصومه علیهاالسلام
شفاعت گسترده

بالاترین جایگاه شفاعت، از آنِ رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است که در قرآن کریم از آن به مقام محمود تعبیر شده است. در این میان، دو تن از بانوان خاندان رسالت هم شفاعت گسترده ای دارند؛ حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام . در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا علیهاالسلام همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است. به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن جمله «خداوند مهریه فاطمه زهرا علیهاالسلام را شفاعت گنهکاران از امت محمد صلی الله علیه و آله قرار داد»، با کلک تقدیر نقش بسته بود. پس از حضرت زهرا علیهاالسلام از نظر گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به حضرت معصومه علیهاالسلام نمی رسد.
عصمت

مقام عصمت در چهارده معصوم علیهم السلام منحصر نیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند. علت شهرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، حضرت فاطمه علیهاالسلام و امامان علیهم السلام ، به چهارده معصوم آن است که آنها افزون بر مصونیت از گناهان صغیره و کبیره، از ترک اولی نیز که با عصمت منافات ندارد، پاک بودند. البته هیچ کس در مورد افرادی چون حضرت ابوالفضل علیه السلام ، حضرت علی اکبر علیه السلام ، حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام ادعا نکرده که آنها معصوم نبوده اند.
شواهد عصمت فاطمه معصومه علیهاالسلام

براساس روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شده، امام خواهر خود را معصومه خطاب کرده است و می دانیم امام هرگز در مورد شخصی مبالغه نمی کند. بنابراین این تعبیر بر عصمت آن حضرت دلالت دارد. شفاعت گسترده ای که همه شیعیان اهل بیت را در بر می گیرد؛ قداست شهر قم به احترام آن حضرت؛ صدور زیارت نامه آن حضرت از سوی معصوم؛ پیش گویی امام صادق علیه السلام از تشریف فرمایی آن حضرت به قم؛ و تشییع این بانو به دست امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام ، از دیگر شواهد عصمت و عظمت آن بانوی والا مقام به شمار می آید.
مقام علمی حضرت معصومه علیهاالسلام

حضرت معصومه علیهاالسلام ، در خاندانی رشد یافت که سرچشمه علم و تقوا و فضیلت های اخلاقی بودند. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی امام رضا علیه السلام عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و در اثر توجهات فراوان آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم علیه السلام به مقام والایی رسیدند. در میان فرزندان پیشوای هفتم، بعد از امام رضا علیه السلام ، حضرت معصومه علیهاالسلام از نظر علمی و اخلاقی والا مقام ترین آنان است. این حقیقت، از اسامی، لقب ها و توصیف هایی که پیشوایان معصوم از وی نموده اند، آشکار می شود. با توجه به این حقیقت که میان تهذیب نفس و طی مدارج اخلاقی و عرفانی و رسیدن علوم اصیل الهی و حکمت ارتباط جدانشدنی وجود دارد، می توان به رتبه و مقام علمی وصف ناشدنی حضرت معصومه علیهاالسلام پی برد و به این نکته رسید که ایشان نیز چون حضرت زینب علیهاالسلام عالمه غیر معلمه بوده است.
محدّثه

نقل سخنان معصومان علیهم السلام ، بیشترین خدمت را به حفظ روش شیوه زندگی و رفتار آنان انجام می دهد. بر همین اساس در کلام معصومان برای آنان که با نقل سخنان شان، گفتارشان را جاودانه می سازند، ارزش والایی می یابیم. تشویق به حفظ و ترویج حدیث و سخن معصومان، از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شروع شد. اهل بیت علیهم السلام مسلمانان را به فراگیری و نشر احادیث ترغیب می کردند تا افکار و اندیشه های آنان در گستره وسیع تری پخش گردد. در میان اصحاب حدیث، به تعدادی از بانوان با فضیلت بر می خوریم که حضرت معصومه علیهاالسلام یکی از آنان است که احادیثی را با سلسله اسنادش از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت کرده است.
احادیث حضرت معصومه علیهاالسلام

حدیث غدیر: حضرت معصومه علیهاالسلام با چند واسطه از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل کرده که فرمود: «آیا فراموش کردید فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم که فرمود: من مولای هر که باشم، علی نیز مولای اوست».

حدیث منزلت: فاطمه معصومه علیهاالسلام نقل کرده که پیامبر به علی علیه السلام فرمود: «تو برای من همانند هارون برای موسی هستی».

مقام شهادت برای دوستان آل محمد علیهم السلام : حضرت معصومه علیهاالسلام به نقل از فاطمه زهرا علیهاالسلام به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بدانید آنکه با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است».
عبادت کریمه اهل بیت علیهاالسلام

هدف از آفرینش آدمی، چیزی جز عبادت و بندگی خداوند متعال نیست. آنان که به این هدف پی بردند، در راه رسیدن به عالی ترین مرتبه آن سر از پا نمی شناسند و بهترین ساعات زندگی خود را زمان عبادت و راز و نیاز با خدا می دانند. یکی از عالی ترین نمونه های عبادت و بندگی خدا از خاندان ولایت و امامت، کریمه اهل بیت، فاطمه معصومه علیهاالسلام است؛ او که عبادت و شب زنده داریِ هفده روزه اش در واپسین روزهای زندگی، گوشه ای از عمری بندگی و فروتنی در برابر ذات پاک الهی است.
حضرت معصومه علیهاالسلام ؛ تجلّی حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت معصومه علیهاالسلام ، هم نام فاطمه علیهاالسلام بود. نام گذاری حضرت معصومه علیهاالسلام به این نام، نشان می دهد که او از هر گونه انحراف و بدی دور است. او و شیعیانش وارد آتش دوزخ نمی شوند و آن حضرت از نظر کمالات استثنایی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فراوان در شأن حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «فداها ابوها؛ پدرش قربانش گردد»؛ امام کاظم علیه السلام نیز زمانی که حضرت معصومه علیهاالسلام خردسال بود، سه بار فرمود: «پدرش به قربانش گردد». یکی دیگر از شباهت های حضرت معصومه علیهاالسلام به حضرت زهرا علیهاالسلام این است که حضرت زهرا علیهاالسلام برای اثبات ولایت حضرت علی علیه السلام ، آن چنان دفاع کرد که جان خود را فدا نمود و در جوانی به شهادت رسید؛ حضرت معصومه علیهاالسلام نیز برای حمایت از ولایت برادرش امام رضا علیه السلام ، از مدینه به سمت خراسان حرکت کرد و در نیمه راه، در قم به شهادت رسید.
راز بخش ابتدایی زیارت نامه

در زیارت نامه حضرت معصومه علیهاالسلام پس از درود و سلام به پیامبران اولواالعزم، به هنگام عرض ادب به پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و آله ، آن حضرت و خانواده اش را هم مورد خطاب قرار می دهیم. در چندین حدیث از صادق آل محمد صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «خداوند حرمی دارد و آن مکه است؛ رسول خدا حرمی دارد و آن مدینه است؛ امیرمؤمنان حرمی دارد و آن کوفه است؛ ما خاندان نیز حرمی داریم و آن قم است». بنابراین، حرم حضرت معصومه علیهاالسلام ، حرم امیرمؤمنان علیه السلام است، حرم فاطمه علیهاالسلام و حرم دیگر معصومان علیهم السلام است و زائر عارف به حق حضرت معصومه علیهاالسلام ، وقتی در حرم آن حضرت است، در حرم علی علیه السلام است، در کنار قبر مخفی زهرا علیهاالسلام است، در کنار ائمه بقیع علیه السلام است و… .
اصول شیعه در زیارت نامه فاطمه معصومه علیهاالسلام

در زیارت نامه کریمه اهل بیت علیهاالسلام یک دوره معارف شیعه به طور فشرده بیان شده است؛ مانند: اعتقاد به رسالت پیامبران، اعتقاد به ولایت امامان، اعتقاد به رستاخیز، دعا برای ورود به بهشت و محشور شدن در شمار اهل بیت، دعا برای ورود به حوض کوثر، دعا برای سرور اهل بیت، دعا برای استوار ماندن بر عقاید حق و راه ولایت، طلب رضوان خدا در سرای جاویدان آخرت و اظهار عقیده بر مقام والای حضرت معصومه علیهاالسلام در نزد خداوند متعال.
قم و حضرت معصومه علیهاالسلام

قم و حضرت معصومه علیهاالسلام پیوندی جدا نشدنی دارند. شرافت قم از حضرت معصومه علیهاالسلام است و وجود حضرت معصومه علیهاالسلام ، به دلیل شرافت این سرزمین می باشد. تقدیر الهی بود که سبب شد حضرت معصومه علیهاالسلام به قم بیاید و در این سرزمین از دنیا برود و برای همیشه، پناهگاه نیازمندان و دوستان اهل بیت علیهم السلام گردد.
سفارش مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری در ضمن بیاناتی می فرماید: «ما باید از این حضرت (حضرت معصومه علیهاالسلام ) بیشتر استفاده کنیم. به هر صورت ایشان امامزاده بلافصل است؛ دختر امام، خواهر امام، عمه امام است، خیلی عظمت دارد… . بنابراین باید خیلی مغتنم بشماریم، به خصوص مردم قم… . همه مسلمانان و پیروان اهل بیت عصمت به خصوص مردم قم، و بالاخص طلاب و علما باید زیارت او را مغتنم بدانند و از آن حضرت استمداد بنمایند».
سفارش آیت اللّه فاضل لنکرانی

حضرت آیت اللّه فاضل لنکرانی می فرماید: «لازم است مردم شریف ما از زیارت این بانوی بزرگ (حضرت معصومه علیهاالسلام ) غفلت نورزند. حتی آنان که در مناطق دوردست کشور زندگی می کنند، مقید باشند هم چنان که به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف می شوند، حداقل سالی یک بار به قصد زیارت کریمه اهل بیت علیهاالسلام نیز عزم سفر کنند. حضرت معصومه علیهاالسلام همانند برادر بزرگوارش میهمان ما ایرانیان است… . لذا زیارت ایشان عنوان میهمان نوازی نیز دارد. مردم عزیز ایران که به میهمان نوازی مشهورند، شایسته است تا آنجا که در توان دارند، در زیارت این کریمه اهتمام ورزند».
فرشته نور
ای دختر زهد و پارسایی آیینه مهر کبریایی
ای مام عفاف را تو فرزند سرچشمه عصمت خداوند
ای خواهر شمس آرزوها خورشید زلال آبروها
ای در حرم عفاف مستور معصوم ترین فرشته نور
ایمان، گل باغ باور تو شرمنده حیا، برابر تو
فرزند فروغ و آفتابی از نسل بهار و ماهتابی
آیینه بوتراب هستی بانوی سپید آب هستی
«صائم» به حریم حرمت نور سر کرد سرود عصمت نور
سیدعلی اصغر صائم کاشانی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آمار

  • امروز: 56
  • دیروز: 199
  • 7 روز قبل: 780
  • 1 ماه قبل: 1950
  • کل بازدیدها: 63881

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس