مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در نگاه آیت الله حسن زاده آملی(حفظه الله تعالی)

28 اردیبهشت 1395 توسط لیریائی

 

آیت الله حسن زاده آملی می نویسد: امام زمان در عصر محمدی، انسان کاملی است که جز در نبوت تشریعی و دیگر مناصب مستأثره ختمی، حائز میراث خاتم به نحو اتمّ است و مشتمل بر علوم، و احوال و مقامات او به طور اکمل است و با بدن عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنان که لقب شریف صاحب الزمان بدان مشعر است؛ هر چند احکام نفس کلیّه الهیه وی بر احکام بدن طبیعی او، قاهر و نشئت عنصری او مقهور روح مجرد کلی اوست و از وی به قائم و حجة الله و خلیفة الله و قطب عالم امکان و واسطه فیض و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر می شود».[2]

وی عقیده دارد: انسان کامل که تجلی آن امام معصوم است، تبلوری از اسم اعظم الهی است.[3] از دیدگاه ایشان بقای تمام عالم، به بقای انسان کامل است؛ چون انسان کَوْن جامع و مظهر اسم جامع است و تمام اسما در ید قدرت اوست. صورت جامعه انسانی و غایت غایت های تمام موجوداتی که امکان وجود دارند، اوست. بنابراین دوام مبادی غایات، دلیل استمرار بقای علت غائیّه است. پس به بقای فرد کامل انسان، بقای تمام عالم خواهد بود.[4] مقام قطب همان رتبه امامت و مقام خلافت است که تعدد و انقسام به ظاهر و باطن در آن راه ندارد. امام در هر عصر بیش از یک شخص ممکن نیست و آن خلیفة الله و قطب زمان است و کلمه خلیفه به لفظ واحد در کریمه (إِنّی جاعِلٌ فِی اْلأَرْضِ خَلیفَةً ) اشاره به وجوب وحدت خلیفه در هر عصر است. شقوق اعلم و اعقل و مانند آن و نیز تقسیم نمودن خلافت به ظاهر و باطن، حق سکوتی است که اوهام موهون را بدین قسمت اقناع و ارضا می نماید.[5]

«حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه غایب، شاهد است؛ شاهد قائمی که هیچ گاه قعود ندارد. بدان که فایده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال های مردم نیست، بلکه موجودات و حتی کمالات موجود به وجود آنها وابسته اند و در حال غیبت افاضه و استفاضه او استمرار دارد، همچون خورشیدی که از پس ابر ها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات می رساند:

آن شاخ گل ار چه هست پنهان ز چمن

از فیض وجود اوست عالم گلشن

خورشید اگر چه هست در ابر نهان

از نور وی است باز عالم روشن

به علاوه، باید دید آیا خلیفة الله غایب است یا ما حاضر نمی باشیم و در حجابیم و اسم خود را بر سر آن شاهد هر جایی می گذاریم:

یارب به که بتِْوان گفت این نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی

ما را که برهان های یقینی عقلی و نقلی به تواتر از بیت وحی داریم، نیاز به تمسّک های اقناعی (قانع کننده) نمی باشد، مگر اینکه برای انس مردم با این وضع گوییم: لاک پشت از دور توجه به تخم خود می کند و آن را برای وجود لاک پشتی مستعد می گرداند. آیا نفس کلی قدسی خلیفة الله و ولیّ الله و حجة الله به خلق در حال غیبت، از توجه نفس لاک پشت به وی کمتر است؟![6]
شواهدی بر امکان دوام بدن عنصری

وقتی روح انسان بر اثر ارتقا و اشتداد وجود نوری از سنخ ملکوت و عالم قدرت و سطوت می گردد، هر گاه طبیعتش را مسخّر خود کند و بر آن غالب آید، احکام عقل های قدسی و اوصاف عرشی بر وی ظاهر می گردند؛ تا به حدّی که بدنش متخلّق به وجود های مجرّد و نوری می گردد. نتیجه بی دغدغه ای که از این تحقیق حاصل است، امکان دوام چنین انسانی که کامل حقیقی برزخ بین وجوب و امکان می باشد، در نشئت عنصری است.

کیمیاگر به دانش و فن خود نقره را زرّ خالص می گرداند و در نتیجه این عنصر پایدارتر می شود. اگر انسان کامل با دانش کیمیا گونه خود، بدن عنصری خویش را قرن ها پایدار بدارد، چه منعی متصور است؟ آن حضرت در صغر سن همچون یحیی از حکمت برخوردار شد و در طفولیت، امامِ انام گردید و به سان حضرت عیسی بن مریم در وقت صباوت به مقام ارجمندی رسید. شگفت از اشخاصی است که خضر و الیاس از انبیا، و شیطان و دجال از اعدا را در قید حیات می دانند، ولی وجود ذی وجود حضرت صاحب الزمان را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب نبوت مطلقه و ولایت کلیّه.

شگفت تر آنکه برخی از اهل تصوف که خود را اهل معنا و معرفت می پندارند، بر این تصور قائل اند که در هندوستان برهمنان و جوکیان، مرتاضان و ریاضت کشانی هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن سالیان متمادی عمر می کنند، با این وجود منکر حضرت حجت اند![7]

کیمیا، فلز را از جنسی به جنس دیگر تبدیل می کند و به آن عمر درازتر می بخشد، اما مومیا، حبوبات و غلات و اجساد مرده را از فساد حفظ می نماید. در حفاری هایی که از مصر باستان به عمل آمده، در مقبره فرعون مصر گندم هایی در سنبل از اهرام مصر به دست آوردند و در شک بودند که آیا قوه نمو در آنان باقی است یا نه. آنها را برای امتحان کاشتند، مشاهده کردند سبز و بارور گردیده است. این نکته را در بقای وجود شریف حضرت مهدی منتظر (روحی له الفداء) اعمال کن، با اینکه هنوز به اندازه آن دانه گندم از عمر شریفش سپری نشده، و اصولاً این دو موضوع قابل مقایسه نمی باشند و برای اُنس اذهان با این امر شگفت، ناگزیر باید به چنین مثال هایی روی آورد و ورای چنین تمثیلاتی که به مواردی اشاره شد، ما در این باره برهان های عقلی و شواهد نقلی متعددی داریم.[8]

ولیّ خدا به خوبی قادر است از اکسیر التفات خویش بدن خود را هم رنگ روح گرداند و باقی و دائم سازد و این موضوع، امر بعیدی نخواهد بود. آنان که منکر وجود آن حضرت اند و لفظ مهدی و صاحب الزمان را توجیه و تأویل می کنند، از کوردلی ایشان است، والاّ به اندک شعوری چه جای انکار است. )وَ اللّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم(.[9]

قرآن کریم درباره یونس پیامبر(ع) فرمود: )فَلَوْلا أَنّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ(. پس اگر حجت الهی را در ظهر ارض عمری دراز باشد، چه جای استبعاد است. لذا آیه مذکور در امتداد غیبت امام زمان حجة بن الحسن العسکری(ع)، تمام و کمال است.[10]

هر کسی از کودکی معلوم است در آینده چه کاره می باشد و سرنوشت او در اطوار حالاتش بیانگر احوال عین ثابت و احکام سرّ القدر اوست. به هنگام تولد حضرت موسی(ع)، ظالمان خون ها ریختند. پس این طفل در آتیه مرد نبرد، قیام و جهاد است. ظالمان از تولدش در هراس بودند، در نتیجه این کودک برای قسط و عدل تلاش می کند و درباره حضرت مهدی(عج) نیز روایت آمده است که شباهتی به حضرت موسی(ع) دارد، چنان که در زمان ولادتش همین تفحّص که درباره آن پیامبر به وجود آمد، درباره ایشان صورت گرفت.[11]
حقایقی مستند

علامه حسن زاده آملی در جای دیگر می نویسد:

اگر کسی در خصوص شخص حضرت مهدی موعود محمد بن حسن عسکری(ع) و جزئیات حالات و امامت و غیبت و علائم ظهور او، اندک تتبّعی در جوامع روایی فریقین و کتب سیره و تاریخ بنماید، به حقیقت بر وی مسلم خواهد شد که ایمان به مهدی موعود و ایقان به غیبت و ظهور آن حضرت، از ابتدای ظهور اسلام در اذهان مسلمانان مطرح بوده است.[12]

ایشان در جای دیگر خاطرنشان می کند:

هیچ کتابی را در اثبات حجت قائم بهتر از قرآن نیافتم. خود قرآن، تبیان است که هیچ گاه زمین خالی از حجت با بدن عنصری نیست.[13]

در بقای دنیا به وجود انسان کامل که :«لولا الحجة لساخت الارض بأهلها» در فصّ یونسی فصوص الحکم و شرح قیصری بر آن، بیانی شریف دارند. آنها تأکید می نمایند: وجود آن انسان کامل به عنایت الهی در جمیع حالات و مکان ها حراست و حفاظت می گردد و او هم به عون حق تعالی، زمین و اهلش را از تخریب و فنا مصون می سازد.[14]

در فتوحات مکیّه طبع بولاق در چهار مجلد و نیز طبع مصر در هشت مجلد و همچنین چاپ بیروت تحریفاتی صورت گرفته است و چند سطر از عبارات شیخ محی الدین ابن عربی را که «امام قائم» را تا پدرانش نام برده است، برداشته اند؛ اما وقتی عبدالوهاب شعرانی «متوفای 973 هجری» درجلد دوم کتاب یواقیت و جواهر (ص145) طبع دوم جامع ازهر مصر، سنه 1307هجری همان عبارت شیخ اکبر را که اخیراً حذف نموده اند، روایت و نقل کرده است، این عبارت در باب 376 فتوحات آمده که خلاصه اش چنین است:

حضرت مهدی قیام نمی کند، مگر اینکه دنیا را ستم و تباهی فراگرفته باشد و البته او جهان را مشحون از قسط و عدل می سازد و اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد، آن روز چنان طولانی می گردد که آن جانشین راستین پیامبر و از عترت آن حضرت، فرزند فاطمه که هم نام حضرت محمد است و به آن خاتم رسولان شباهت دارد، قیام می کند و مسلمانان بین رکن و مقام با او بیعت می کنند.

شیخ در چند جای فتوحات تصریح کرده است: به حضرت امام قائم شرفیاب گردیده است. به علاوه، رساله شقّ الجیب را فقط در بود آن جناب و غیبتش نوشته است.[15]

ابوالفضایل علامه شیخ بهایی در خاتمه حدیث سی و ششم کتاب اربعین قسمتی از کلام ابن عربی را از باب 366 کتاب فتوحات مکیّه که درباره بقیة الله قائم آل محمد مهدی موعود است، نقل کرده است.[16]
اثری مفید و ارزشمند

علامه حسن زاده آملی علاوه بر اینکه خوانندگان را به جوامع روایی شیعه چون: کافی کلینی، غیبت نعمانی، دلائل الامامه طبری، کمال الدین صدوق و جلد سیزدهم بحارالانوار ارجاع می دهد، به منابعی دیگر اشاره می کند؛ از جمله کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» از تألیفات شیخ حافظ ابوعبدالله محمد بن یوسف شافعی (م658ق.) که در 25 باب و با تأکید بر روایات اهل سنت تدوین گردیده است.

به نوشته استاد حسن زاده، مؤلف بیانی عالمانه، شیوه ای ادیبانه و قلمی استوار دارد. شخصی به نام فضلعلی فرزند عبدالکریم، از فضلای شهر عالم پرور تبریز صاحب کتاب حدائق العارفین، بر این اثر حواشی جالبی نگاشته و در تصحیح آن کوشیده است. کتاب البیان با وجود کم حجمی، حاوی مطالبی سودمند است و هر کدام از ابوابش اهمیتی به سزا دارند، اما باب های دوم، هفتم، نهم، سیزدهم، بیست و چهارم و پنجم، را شأنی دیگر و درخور دقت بیشتر و تأمل افزون تر است.

علامه حسن زاده این طور استنباط کرده است که: گر چه مؤلّف به شافعی مشهور است، اما به شرف شیعه امامیه شدن، تشرّف یافته است و حقیقت امر هم این است که هر مسلم باانصافِ اهل رشد و خرد، اگر بدون هیچ گونه تعصّب در جوامع روایی، تفاسیر و تاریخ اسلامی فحص و بحث کند، اسلام عزیز را همان طریقه اقوم «امامیه» می یابد و نه غیر آن. مؤلف در آغاز کتاب اشاره ای به بصیرت و هدایت خود دارد و می افزاید: «به قصد ثواب در موقف حساب و نایل گردیدن به شفاعت حضرت رسول اکرم(ع) و آل او در یوم مآب، این کتاب را در بیست و پنج باب تالیف کردم و آن را از طرق شیعه عاری نمودم تا حجّت تمام شود».

شیوه شایسته مؤلف، این است که هر حدیث را با سند روایی خاص خود که از مشایخ روایت کرده، نقل می کند. پس از نقل حدیث، جای آن را در دیگر مآخذ روایی نام می برد، وجوه اعتبار آن را از حیث صحت و حسن، استفاضه و تواتر یادآور می شود و برخی کتاب هایی را که در باب «صاحب الامر» تدوین گردیده است، معرفی می کند.

اولین حدیثی که در کتاب با اسناد و ذکر مآخذ آن از رسول اکرم(ع) روایت کرده است، علاوه بر اینکه سند زنده ای بر ارشاد و هدایت او به سوی تشیع است، حجتی بالغ است و در حکم طلیعه ای نورانی برای دیگر مباحث کتاب به شمار می رود. در فرازی از این حدیث، صاحب کتاب البیان یادآور می شود: حضرت پیامبر اکرم(ع) خطاب به حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: «ای فاطمه! از خاندان ما شخصی به نام مهدی امت قیام می کند، در هنگامی که فتنه ها آشکار گردیده، صغیر و کبیر به یکدیگر رحم نمی کنند، و قلوب مردم در غفلت و ضلالت است، به برکت وجودش دین احیا و عدالت بر جهان حاکم می گردد؛ چنان که قبل از آن آغشته به ستم و تباهی بوده است».

کتاب دیگر در این باره «مناقب المهدی» تألیف حافظ ابونعیم اصفهانی، صاحب کتاب معروف حلیة الاولیاء است که احادیث مربوط به امام زمان(ع) را با ذکر سندهای گوناگون به شیوه ای جالب آورده است.[17]
شرف زمین و آسمان

حکیم عارف حسن زاده آملی در جایی گفته است: روایاتی از رسول خدا(ع) با سندهای بسیار و طرق متعدد از هر دو فرقه (شیعه و سنی) بسیار وارد شده که مهدی (عج) از فرزندان آن حضرت و همنام اوست و فرمانروایی اش از مشرق تا مغرب خواهد بود و خداوند توسط او زمین را از قسط و عدالت برخوردار می سازد. آن گاه با استناد به منابع روایی معتبر یادآور می شود:

دوازدهمین امام، موسوم است به نام رسول خدا و مکنّاست به کنیه آن حضرت ، رزق و روزی جهانیان به یُمن وجود اوست و بقای دنیا به برکت بقای او، خاتم اوصیا و شرف زمین و آسمان است و او بقیة الله است در ارضش و منتقم از اعدایش، او حجت آل محمد، صاحب زمان و خلیفه رحمان، مولایمان و اماممان و فرزند امام حسن عسکری است که خدای فرجش را نزدیک گرداند.

سنّش در هنگام شهادت پدر بزرگوارش پنج سال بود، لیکن خداوند در این سنّ اندک او را حکمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و آن حضرت را آیت عالمین قرار داد. به او حکمت ارزانی داشت؛ چنان که با یحیی در کودکی چنین کرد. او را در طفولیت امام قرار داد؛ همچنان که عیسی را در گهواره به پیامبری رسانید. او از پلیدی و ناپاکی منزه است و از عصیان و نافرمانی به دور، و سیره اش سیره پدرانش می باشد و خارق عادات.

قبل از تولدش از غیبت و دولتش خبر داده بودند و او صاحب شمشیر و از ائمه هدی و قائم بحق، منتظر دولت ایمان است و کسی است که خداوند به وسیله او زمین را از قسط پر نماید؛ چنان چه قبل از آن جور و جفا زمین را پر کرده است.[18]

اگر چه حضرت بقیة الله قائم آل محمد (ارواحنا فداه) حائز درجه نبوت نیست، ولکن واجد اسمای کمالیه آن کلمات کامله الهی می باشد:

حُسن یوسف، دم عیسی، ید بیضا داری

آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری

از امام به حق ناطق، کشاف حقایق، جعفر الصّادق(ع) منقول است که چون حضرت قائم ظاهر شود، پشت بر دیوار خانه کعبه نهد و سیصد و سیزده مرد بر او جمع گردند و اوّل کلامی که به آن ناطق گردد، این آیه خواهد بود: )بَقِیّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (.[19]

اگر کسی در خصوص شخص حضرت مهدی(عج) در جوامع روایی تتبعی نماید، مشاهده می کند که روایات صادر از پیامبر و اوصیای احد عشر، بلکه توقیعات و وقایع زمان غیبت صغرا و اخبار به امور غیبی و کرامات خود آن بزرگوار، به حدی است که اگر از روی انصاف در آنها تدبّر کند و غرض ورزی و لجاجت در کار نباشد، جز اعتراف به امامت و غیبت ذی وجود آن جناب چاره ای ندارد؛ هر چند که از اقامه دلیل عقلی بر لزوم وجود حجت واسطه بین مفیض و مستفیض علی الدوام عاجز باشد. این اخبار وحی آثار همه بطون و اسرار آیات قرآنی اند که از زبان قرآن های ناطق صادر شده اند.[20]

علامه آملی در نامه ای به آشنایی نوشته است:

این خوشه چین از خرمن ولایت اهل بیت عصمت و طهارت، نه اینکه به تقلید آبا و تقلید و پیروی از ابنای عصر و متابعت اهل بلد و طایفه و قبیله و یا به گفته زید و عمرو به مذهب اثنی عشری است، بلکه از نور علم و درایت و برهان و معرفت چون آفتاب زلال درخشان در نصف النهار در هوای صحو برایش مبرهن و روشن است که دین حق و صدق همین است و بس، و به علم الیقین بلکه به عین الیقین یافته است که «صراط مستقیم» که شب و روز از خداوند تبارک و تعالی طلب می کنیم، جز این نیست.[21]

و در نامه ای دیگر متذکر می گردد:

برادرم! بنگر و عبرت بگیر، دست توسّل به دامن خاتم اوصیا و اولیا، امام زمان مهدی موعود حجة بن الحسن العسکری(ع) دراز کن که گردنه های سهمگین و هولناک در پیش داری و آن بزرگوار امیرکاروان است.[22]


………………………………………………………………………………………………


1.نصرالله مردانی.

2 . انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، علامه حسن حسن زاده آملی، ص69.

3 . همان، ص 135 136.

4 . همان، ص 151 152.

5 . همان، ص148 149.

6 . همان، ص159.

7 . ر.ک: یازده رساله فارسی، علامه حسن زاده آملی، رساله نهج الولایة.

8 . هزار و یک نکته، علامه حسن زاده املی، ص139.

9 . همان، ص124.

10 . همان، نکته236، ص141.

11 . مُمِدُّ الحکم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص536.

12 . هزار و یک نکته، نکته 720، ص582.

13 . همان، نکته261، ص150 151.

14 . همان، نکته 882، ص725.

15 . شرح فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة، ص102 103.

16 . هزار و یک نکته، نکته 631، ص387.

17 . ر.ک: یازده رساله فارسی، علامه حسن زاده آملی، رساله نهج الولایه و نیز کتاب امامت به قلم ایشان، بخش آخر.

18 . امامت، علامه حسن زاده آملی، ص 237 238.

19 . یازده رساله فارسی، رساله انّه الحق، ص 245.

20 . یازده رساله فارسی، رساله نهج الولایه، ص163.

21 . نامه ها برنامه ها، علامه حسن زاده آملی، ص183.

22 . همان، ص30.

 

منبع :.hawzah.net

 نظر دهید »

مهدویت در قرآن

27 اردیبهشت 1395 توسط لیریائی

 

آیا مهدویت در قرآن کریم مطرح شده است؟

1- قرآن، منبع اصلی همه معارف وقوانین اسلامی است ودر حقیقت،به منزله قانون اساسی همه قوانین اسلامی است. همان گونه که در قانون اساسی هرکشور ، اصول واهداف ومسۆولیت های ارگان ها ونهادها به صورت کلّی وبدون شرح وتوضیح کامل ثبت شده وشرح وتبیین آن به عهده قانون های عادی است، درقرآن نیزبرخی ازمعارف اسلامی به صورت کلّی ومجمل بیان شده وتقسیر وتوضیح آن برعهده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهاده شده است . در مورد مهدویت نیز چنین است.

ریشه اصلی این تفکّر، قرآن است که درچند آیه، نابودی ستم راپیش بینی کرده و پیروزی پارسایان، صالحان ومستضعفان رانوید داده وفرجام کار را از آن پرهیزکاران دانسته و بشارت داده که در پایان جهان، نیکوکاران حاکم خواهند شد. در تفسیر این آیات، روایات فراوانی از پیامبر وائمّه-علیهم السلام– نقل شده است که بنا بر آنها ،حکومت امام مهدی (علیه السلام) درآخرالزمان همان حکومت مستضعفان وصالحان است که درقرآن، بشارت به آن داده شده است.

خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه-علیهم السلام – در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است. از باب نمونه، به چند آیه وروایت بسنده می کنیم:

الف)« وَنُرِیدُأَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةَ وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثِینَ»؛ مامی خواهیم برمستضعفان زمین منت نهیم وآنان راپیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم. (سوره قصص ، آیه 5)
یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:«آری ، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد»

سلمان فارسی رحمه الله گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند هیچ پیامبر ورسولی رانفرستاد، مگر آنکه برای اودوازده نقیب قرار داد. پس نام یازده امام راشمرد وفرمود: سپس فرزندش ، محمد بن الحسن المهدی _عجل الله فرجه الشریف – است که به امر پروردگار قیام می کند». (دلائل الامامه، ص 237)

ب)« وَلَقَدکَتَبنافِی الزَّبورِ مِن بَعدِالذِّکرِأَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادَی الصّالحونَ»؛ درزبور بعد از ذکر(تورات) نوشتیم : بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد.

درتفسیر این آیه ، محمّد بن عبدالله بن حسن از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «مراد از آیه ، قائم آل محمّد (علیه السلام) ویارانش می باشند». (معجم الإمام المهدی علیه السلام ، ج 5 ، ص 262)

ج) أمَّن یُجیبُ المُضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاءالارض» (سوره نمل، آیه 62) و یاکسی که دعای مضطرّوگرفتار رااجابت می کند هنگامی که اورامی خواند ، وبلاوسختی رابرطرف می سازد وشماراخلفای زمین قرارمی دهد… .

امام باقر (علیه السلام) درتفسیر این آیه ، ضمن حدیث مفصّلی، سخنرانی امام عصر-ارواحناله الفداء- رادرموقع ظهوردرمکّه بیان می فرماید: «اوّلین کسی که با او بیعت می کند، جبرئیل است و سپس بیش ازسیصد نفر با او بیعت خواهند نمود». (تفسیر عیّاشی ، ج 2 ، ص 56)

2- این پرسش اختصاص به مهدویت ندارد بلکه درباره خصوصیات و جزئیات بیشتر احکام اسلامی همانند نماز ،روزه و زکات نیزمطرح است،چون درهیچ جای قرآن از شماره رکعات نمازهای پنج گانه یا شرایط وجوب زکات، سخن به میان نیامده است.

قائم آل محمد کیست؟

یونس بن عبدالرحمن از امام کاظم (علیه السلام) پرسید: آیا شما همان قائم به حق هستید؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «آری، من قائم به حق هستم، اما آن قائم به حقی که زمین را از دشمنان خداپاک می کند و آن را پر از عدل و داد می کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است، او پنجمین فرزند از اولاد من است که غیبتش طولانی خواهد شد».(1)

عبدالعظیم حسنی به امام جواد (علیه السلام) گفت : من امیدوارم که تو همان قائم از اهل بیت باشی که زمین را پر از عدل و داد می کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است . آن حضرت در پاسخ او فرمود:«ای ابوالقاسم !هریک ازما قائم به امرخدا و هدایت کننده به سوی دین می باشد، اما آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از اهل کفر پاک می گرداند، همان است که ولادتش برمردم مخفی شده است و از نظرها غایب خواهد شد».(2)

باعنایت به اینکه تمام معصومین علیهم السلام دارای این صفت هستند، اما این لقب مخصوص امام زمان (علیه السلام) است و تقریباً درتمام احادیثی که نام ایشان رامی برند، این لقب درباره وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) به کار رفته است . درشرح این لقب سخنانی گفته شده است که به جهت اختصار،به چندسخن بسنده می کنیم :
کربلا کا واقعہ

1- قیام و حمایت از دین

امام حسین (علیه السلام) فرمود: « مرد عربی پس از مسلمان شدن ، از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید آیاپس از تو پیامبر هست؟ حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: نه ، من خاتم پیامبران هستم، امابدان که پس ازمن امامانی از نسل من خواهند بود که قائم به قسط می باشند و تعدادشان همان تعداد نقبای بنی اسرائیل می باشد. اولین نفر آنها علی بن ابی طالب است که امام و خلیفه پس از من و نُه نفر از صلب این است – و در همان حال دست به سینه ام گذارد- و قائم، نُهمین فرد از آنهاست که در آخرالزمان ، برای دین قیام می کند، همان گونه که من در نخستین روز برای دین چنین کردم…»(3)

2- قیام به وسیله شمشیر

علقمه بن محمّد حضرمی می گوید : از امام صادق (علیه السلام) خواستم نام امامان را به من بگوید. آن حضرت فرمود: از گذشتگان ، علی بن ابی طالب ، امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین، محمّدبن علی ، سپس خودم.

عرض کردم: یابن رسول الله ! پس ازتو کیست؟ فرمود:من به فرزندم ، موسی وصیت کردم که او پس از من است.

عرض کردم :و پس از موسی چه کسی خواهد بود؟

فرمود: فرزند او علی است که رضا لقب گرفته است و پس ازاو فرزندش محمّد و پس از محمّد، فرزندش علی و پس از علی ، فرزندش حسن و فرزندحسن ، مهدی – صلوات الله علیهم اجمعین- .

سپس افزود: پدرم ازپدرش ، ازجدّ خود، ازعلی (علیه السلام) ،از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است که: «قائم ما هرگاه خروج کند، سیصد و سیزده نفر به عدد رزمندگان جنگ بدر ،گرد او جمع می شوند».

پس زمانی که ظهور او فرا می رسد،شمشیری در غلاف بوده و در مقابلش قرار دارد، فریاد بر می آورد:«قم یا ولی الله فاقتل أعداءالله ؛(4) برخیزای ولی خداودشمنان خدا را به قتل برسان!».

3- قیام پس از بردن نام او

صقربن ابی دلف می گوید : ازابوجعفر،امام جواد (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «امام پس ازمن ، فرزندم علی است ، امر او امرمن ، گفتار او گفتار من و طاعت او طاعت من است .
خداوند درسیصد وشصت وپنج آیه که در هشتاد سوره آمده است ، به صورت کلّی درباره مهدویت سخن گفته است . بیش از پانصد روایت از پیامبر وائمه-علیهم السلام – در تفسیر این آیات (نگارنده تمام این روایات رادر«معجم احادیث الامام المهدی »، ج 5 باهمکاری گروهی ازنویسندگان گردآورده است.) نقل شده است

امام پس ازاو،فرزندش حسن است،امراوامر پدرش ،گفتاراوگفتارپدرش وطاعت او، طاعت پدرش می باشد».

سپس سکوت کرد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چه کسی پس ازحسن ، امام خواهد بود؟ امام جواد (علیه السلام) به شدت گریست، سپس فرمود: «پس ازحسن،فرزند او قائم به حق ،امام منتظر است».

عرض کردم: یابن رسول الله! چرابه وی قائم گفته می شود؟فرمود: «چون قیام می کند، پس از آنکه نام وی مرده باشد و بیشترین معتقدان به امامتش مرتد شده باشند».(5)

ابوحمزه ثمالی می گوید: به ابو جعفر محمّد بن علی، باقر (علیه السلام) گفتم : ای فرزند رسول خدا!مگر همه شماقائم به حق نیستید؟ فرمود: چرا.

گفتم: پس چرا حضرت مهدی (علیه السلام) قائم نامیده شده است؟ آن حضرت درپاسخ فرمود:« هنگامی که جدّم حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ،فرشتگان دردرگاه خداوند به گریه وضجّه وناله افتادند وگفتند: خدایا! تودرباره کسی که برگزیده وفرزندبرگزیده ات رابه قتل رسانده است ،سکوت می کنی ؟ ندارسید: ای فرشتگانم ! آرام باشید!قسم به عزّت وجلالم ! ازآنهاانتقام خواهم گرفت؛ اگرچه مدّتی ازاین جرم وجنایت گذشته باشد. سپس حجاب هارانسبت به فرزندان امام حسین (علیه السلام) ازبرابرشان کنارزده فرشتگان بادیدن امامان از نسل امام حسین (علیه السلام) بسیارشاد و خرسند گشتند و در میان آنها یک نفر ایستاده در حال نماز بود. ندارسید من به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم».(6)

در روایات دیگر به تعبیرات دیگری برخورد می کنیم که تقریباً شبیه به یکدیگر می باشند، مثل قائم بأمرالله ،(7) قائم به قسط (8) ، قائم به حق .(9)

پی نوشت ها:

1.کفایه الاثر ،ص 276

2.همان ،ص 278.

3.کفایه الاثر ،ص 338،334،173.

4.کفایه الاثر،ص 263.

5.همان ،ص 279.

6.علل الشرائع ، ص 160؛ ومعجم احادیث الامام المهدی،ص 310.

7.معجم احادیث الامام المهدی،ج5،ص222.

8.کفایه الاثر،ص 76.

9.همان ،ص145.

منبع:.tebyan.net

 نظر دهید »

روشهای تربیت نسل منتظر

26 اردیبهشت 1395 توسط لیریائی
 نظر دهید »

روشهای تربیت نسل منتظر

26 اردیبهشت 1395 توسط لیریائی

 
 

 

انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو و کساني که آشنايي کمتري با امام عصر، حضرت مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) دارند، کار بسيار سخت و در عين حال، باظرافتي است و کمترين کج­سليقگي در آن، باعث وازدگي از اين فرهنگ خواهد شد. زيرا فرهنگ مهدويت، فرهنگ ارزش­ها و همان فرهنگ دين است و همان­طور که انتقال ارزش­هاي ديني بدون ظرافت­هاي خاصّ خود، ممکن نيست، انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو و تربيت آنها به عنوان نومنتظرانِ ظهور حضرت (عليه السلام) نيز، بدون شيوه‏ هاي خاصّ خود ممکن نخواهد بود.

بحث در اين موضوع را با اين سؤال آغاز مي‏کنيم که فرهنگ مهدويت و انتظار چيست؟ و اهدافي که ما با انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو به دنبال تأمين آنها هستيم، کدامند؟ فرهنگ مهدويت قبل از اينکه به نجات و رستگاري بشر در آينده مربوط باشد، به زمان حال و الآن جامعۀ شيعه مربوط است. بدون شک، شيعه بودنِ يک فرد در زمانِ ما، در گرو اعتقاد و التزام به امامت امام زمان (عليه السلام) است زيرا در آموزه هاي شيعي آمده است که در هر عصري، امامي از طرف خداوند براي مردم تعيين شده و ايمان و اسلام فرد، جز به شناخت او و اقرار و التزام به امامتش، پذيرفته نخواهد بود. و بدون اين امر، رهايي از پيآمدهاي مرگ، به سان مرگ در دوران جاهليت، ممکن نيست. پس بايد به فرزندانمان بياموزيم «مهدي» کيست؟ و چه نقشي در زندگي ما دارد؟ فرزندانمان بايد بدانند مهدي (عليه السلام) امامي است که خداوند براي بشريت تعيين کرده و سعادت اخروي آنها در گرو اعتقاد و التزام به امامت اوست. بنابراين اولين هدفي که ما در انتقال فرهنگ مهدويت به دنبال تأمين آن هستيم، سعادتمند شدن فرزندانمان در آخرت است. زيرا سعادت اخروي نسل نو، با اعتقاد به امامت امامي که الآن در غيبت بوده و دسترسي به او براي ما ممکن نيست، گره خورده است.

دومين هدفي که ما به دنبال تأمين آن هستيم، تربيت زمينه­سازان ظهور است. بدون ترديد ظهور امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) مرهون زمينه­ سازي و آمادگي عمومي مردم جهت پذيرش امر ظهور است. مردمِ معقتد به امام زمان (عليه السلام)، بايد زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم کنند و اين امر، به شناساندن وضعيت مطلوب و ايده­ آل، به جهانيان ممکن خواهد بود. زيرا اگر جامعۀ بشري وضعيت مطلوب و حيات برتري را که در جامعۀ مهدوي به مردم وعده داده شده است، بشناسند، زودتر از مکاتب ديگر مأيوس شده و مشتاق تحقّق جامعۀ آرماني مهدوي مي‏شوند بنابراين يکي ديگر از اهداف انتقال فرهنگ انتظار به نسل نو، در واقع آشنا کردن آنها با وضعيت ايده­ آل جامعۀ بشري، به منظور شناخت جايگاه وضعيت موجود، و سپس شناساندن وضعيت ايده­ آل به جامعۀ جهاني توسط آنهاست.

نسل نو بايد وضعيت ايده­ آلي را که در جامعۀ مهدوي تحقّق خواهد يافت، بشناسد، تا بتواند جايگاه و وضعيت موجود را مورد نقد و بررسي قرار دهد. زيرا کسي که وضعيت ايده­ آل را نشناسد، کاستي‏هاي وضعيت موجود را نيز نخواهد شناخت و در اين صورت، چه بسا ممکن است مانند آن باصطلاح انديشمند امريکايي، وضعيت موجود را بهترين وضعيتي بداند که براي بشريت دست­يافتني است لذا يکي از اصلي‏ترين اهداف انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو، شناساندن کاستي‏هاي وضعيت موجود به آنها و جلوگيري از رضايت به حال کنوني جامعه است.

نسل نو بعد از شناخت کاستي‏هاي وضعيت موجود، تلاش مي‏کند تا وضعيت ايده­ آل بشري را براي جهانيان تبيين نمايد و تبيين وضعيت ايده­ آل براي جهانيان باعث پيدايش شوق و رغبت در آنها نسبت به تحقّق چنين وضعيت خواهد شد و پيدايش اين اشتياق جهاني، يکي از مقدّمات ظهور صاحب الزّمان، مهدي موعود (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) است. در غير اين صورت امام مهدي (عليه السلام) مي‏بايست بيشتر از نيمي از مردم جهان را سرکوب نمايد. و چنين امري با هدف ظهور آن حضرت همخواني ندارد.

هدف ديگري که در انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو دنبال مي‏شود، همسان­سازي شخصيت آنها با ايده­ آل­هاي جامعۀ آرمانيست. نسل نو با شناخت شاخص‏هاي انسان عصر مهدوي، تلاش مي‏کند خود را با اين شاخص‏ها هماهنگ و با انسان­هاي عصر ظهور همگون نمايد و اين، همان چيزي است که امروزه از آن به عنوان تربيت مدير و نيروي انساني ياد مي‏شود. بدون شک ياران حضرت مهدي (عليه السلام) و مديران حکومت آن حضرت، از بين همين منتظران ظهور خواهند بود، بنابراين لازم است نسل نو، هماهنگ با شاخص‏هاي انسان عصر مهدوي تربيت شود زيرا در غير اين صورت هرگز ظهوري رُخ نخواهد داد.

با توجّه به مطالب گذشته، پُر واضح است که يکي از ضروري‏ترين نيازهاي نسل نو، آشنا کردن آنها با فرهنگ مهدويت و انتظار است. و يکي از اساسي‏ترين پيش­نيازهاي تأمين اين هدف، بسترسازي است. همان­طور که گياه در بستر مناسب، جوانه زده و رشد مي‏کند و پرورش آن، بدون فراهم نمودن آب و خاک و هواي مناسب ممکن نيست، پرورش نسل نو و تبديل آنها به نومنتظران ظهور امام مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) نيز بدون بذرپاشي در بستر مناسب و فضاي سالم، ممکن نخواهد بود.

بذر انديشۀ مهدويت و فرهنگ انتظار، براي جوانه زدن در وجود آدمي، نيازمند بستر و فضايي مناسب است تا رشد و نموّ نموده و در وجود آدمي ريشه دوانده و به درخت پُرميوۀ انتظارِ پويا تبديل شود. بنابراين نخستين کاري که در انتقال فرهنگ مهدويت بايد انجام شود، فضاسازي است.

در غير اين صورت امر تربيت با موفقيّت کمتري همراه خواهد بود. مسلماً در امر تربيت، نمي‏توان براي يکايک افراد جامعه پروندۀ تربيتي تشکيل داد و بر فرض امکان چنين امري، تربيت آنها بدون فضاي مناسب تربيتي ممکن نخواهد بود. بنابراين بايد فضايي که مناسب تربيت مهدوي است، ايجاد کنيم زيرا قرار گرفتن در فضايي خاص، باعث مي‏شود تا افراد مطابق آن فضا حرکت کنند و اگر فضاي تربيتي ما، فضاي تربيت مهدوي نباشد، شناساندن فرهنگ انتظار به افراد در اين فضا مانند شنا کردن در خلاف جريان آب است و اما اينکه چگونه مي‏توان فضا را فضاي تربيت مهدوي نمود، خود سؤال مهمي است، که پاسخ دادن به آن چندان آسان نيست.

فضاسازي تربيتي چند مرحله دارد. نخست بايد در منزل فضاي تربيت مهدوي حاکم باشد يعني فرزندانمان بايد پايبندي به ارزش­هاي انتظار را در خانه لمس کنند در غير اين صورت، ارزش­هاي انتظار به درستي به او منتقل نخواهد شد. همانطور که فرهنگ مسواک زدن هنگام خواب بدون پايبندي والدين به اين امر، به درستي به بچه منتقل نمي‏شود، فرهنگ انتظار نيز در وجود کودک بدون پايبندي والدين به لوازم اين فرهنگ، شکوفا نخواهد شد.

مرحلۀ دوم، مرحلۀ فضاهاي آموزشي و در نگاه کلان‏تر، فضاي جامعه است. فضاهاي آموزشي اعم از مراکز نگهداري کودکان و دبستان­ها و مدارس راهنمايي و دبيرستان­ها و حتّي دانشگاه ها بايد عطر و بوي فرهنگ مهدويت داشته باشند تا هر کسي که در اين فضاها قرار مي‏گيرد، معطّر به اين عطر گردد. و اگر فضاهاي آموزشي ما با فضاي منزل هماهنگ نباشد، اثرات مثبت فضاي منزل را نيز از بين خواهد برد. و مهم­ترين مسئله‏اي که در اين مرحله قابل دقّت و تأمّل است، مسئلۀ لزوم هماهنگي نظام آموزشي با نظام ارزشي است. متون آموزشي مراکز علمي، بايد با فرهنگ مهدويت هم­خواني داشته باشد. در غير اين صورت تربيت هم­سو با فرهنگ مهدويت، بسيار سخت و بلکه غيرممکن خواهد بود.

مرحلۀ سوم، فضاي جامعه است. جامعه‏اي که در انتظار حکومت مهدي (عليه السلام) است با جوامع ديگر تفاوت بسياري دارد. در اين جامعه ارزش­هاي انتظار و ويژگي‏هاي عصر ظهور به فراواني يافت مي‏شود. حال اگر فضاي حاکم بر جامعه، فضاي فرهنگ انتظار نباشد، تربيت نسل نو و آشنا کردن آنها با فرهنگ انتظار در اين فضا، بسيار مشکل خواهد بود.

مسئلۀ ديگري که در انتقال فرهنگ انتظار حائز اهميت است، مسئلۀ توجّه به مخاطب است. مسلماً مخاطبان گفتمان مهدويت و فرهنگ انتظار به گروه­هاي مختلف سني و علمي تقسيم مي‏شوند.

نخست کودکان هستند. که انتقال فرهنگ مهدويت و انتظار به آنها، تنها به روش عملي ممکن است. زيرا نمي‏توان براي تفهيم فرهنگ مهدويت به کودک، از استدلال کمک گرفت بنابراين براي آشنا کردن کودکان با فرهنگ انتظار کافيست فضاي منزل و مدرسه، به فضاي انتظار و ارزش­هاي آن تبديل شود.

مسئلۀ ديگري که در انتقال فرهنگ مهدويت به کودکان اهميت دارد، گره زدن اين فرهنگ با علايق کودکانه است. مثلاً کودکان به عيدي گرفتن و قصّه، علاقه زيادي دارند. در انتقال فرهنگ مهدويت مي‏توان از همين علاقۀ کودک استفاده کرده و اين فرهنگ را در قالب قصّه هاي جذّاب کودکانه به او منتقل نمود و يا مي‏توان به مناسبت­هاي مختلفي مثل روز نيمۀ شعبان يا روز به امامت رسيدن امام مهدي (عليه السلام)، به کودکان عيدي و هديه داد و البته عيدي و هديه‏اي که در اين روز به کودک داده مي‏شود، بايد حداقل با هدايايي که کودک به مناسبت­هاي ديگر دريافت مي‏کند، هم­سنگ و هم­شأن باشد. و به عبارت ديگر بايد کاري کرد که کودک به انتظار آمدن اين روزها لحظه­شماري کند.

گروه دوم، گروه نوجوانان و جوانان هستند که مي‏توان با تهيۀ درس­نامه هاي مهدويت که متناسب با اين سن و سال است و همچنين رمان­هاي جذّاب با اقتباس از فرهنگ مهدويت، و فيلم و مانند اين امور، آنها را با فرهنگ مهدويت آشنا کرد. و عمده‏ترين چالش، در انتقال فرهنگ انتظار به اين گروه، ايجاد نياز در آنهاست. ما بايد در برخورد با اين گروه سني، پرسش­هايي را که تنها گفتمان مهدويت جواب­گوي آنهاست، در ذهن آنها ايجاد کنيم و سپس از آنها بخواهيم جواب آنها را پيدا کنند و خود ما نيز در رسيدن به پاسخ­هاي درست، آنها را ياري کنيم.

گروه سوم، فرهيختگان جامعه هستند. اين گروه به دليل مطالعات که دربارۀ آخرالزّمان و آيندۀ بشريت دارند، با چالش‏ هايي در زمينۀ مهدويت مواجه هستند. در انتقال فرهنگ مهدويت به اين گروه، کافيست اين چالش‏ها را برطرف کنيم و اين مهم با نوشتن کتاب­ها و مقالات علمي و مدّ نظر قراردادن سؤال­ها و شبهات جديدي که در عرصۀ مهدويت و آخرالزّمان مطرح شده، حاصل مي‏شود.

در آخر درس را دوباره تکرار مي‏کنيم که فرهنگ مهدويت و انتظار، فرهنگ ارزش­ها و فرهنگ دين است و القاء فرهنگ ديني به ديگران، محتاج ظرافت­هاي خاصّ خود است و افراط در القاء اين فرهنگ، باعث دلزدگي از آن مي‏شود و همان­طور که تفريط در القاء اين فرهنگ، نکوهيده و ناپسند است، افراط در آن نيز مذموم و ناپسند است.

انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو و کساني که آشنايي کمتري با امام عصر، حضرت مهدي (عج) دارند، کار بسيار سخت و در عين حال، باظرافتي است و کمترين کج­سليقگي در آن، باعث وازدگي از اين فرهنگ خواهد شد.

فرهنگ مهدويت، فرهنگ ارزش­ها و همان فرهنگ دين است و همان­طور که انتقال ارزش­هاي ديني بدون ظرافت­هاي خاصّ خود، ممکن نيست، انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو و تربيت آنها به عنوان نومنتظرانِ ظهور حضرت (عليه السلام) نيز، بدون شيوه هاي خاصّ خود ممکن نخواهد بود.

بدون شک، شيعه بودنِ يک فرد در زمانِ ما، در گرو اعتقاد و التزام به امامت امام زمان (عليه السلام) است زيرا در آموزه هاي شيعي آمده است که در هر عصري، امامي از طرف خداوند براي مردم تعيين شده و ايمان و اسلام فرد، جز به شناخت او و اقرار و التزام به امامتش، پذيرفته نخواهد بود. و بدون اين امر، رهايي از پيآمدهاي مرگ، به سان مرگ در دوران جاهليت، ممکن نيست.

بايد به فرزندانمان بياموزيم «مهدي» کيست؟ و چه نقشي در زندگي ما دارد؟ فرزندانمان بايد بدانند مهدي (عليه السلام) امامي است که خداوند براي بشريت تعيين کرده و سعادت اخروي آنها در گرو اعتقاد و التزام به امامت اوست.

اولين هدفي که ما در انتقال فرهنگ مهدويت به دنبال تأمين آن هستيم، سعادتمند شدن فرزندانمان در آخرت است. زيرا سعادت اخروي نسل نو، با اعتقاد به امامت امامي که الآن در غيبت بوده و دسترسي به او براي ما ممکن نيست، گره خورده است.

دومين هدفي که ما به دنبال تأمين آن هستيم، تربيت زمينه­سازان ظهور است. بدون ترديد ظهور امام زمان(عج) مرهون زمينه­ سازي و آمادگي عمومي مردم جهت پذيرش امر ظهور است. مردمِ معقتد به امام زمان (عليه السلام)، بايد زمينه را براي ظهور آن حضرت فراهم کنند و اين امر، به شناساندن وضعيت مطلوب و ايده­ آل، به جهانيان ممکن خواهد بود.

اگر جامعۀ بشري وضعيت مطلوب و حيات برتري را که در جامعۀ مهدوي به مردم وعده داده شده است، بشناسند، زودتر از مکاتب ديگر مأيوس شده و مشتاق تحقّق جامعۀ آرماني مهدوي مي‏شوند بنابراين يکي ديگر از اهداف انتقال فرهنگ انتظار به نسل نو، در واقع آشنا کردن آنها با وضعيت ايده­ آل جامعۀ بشري، به منظور شناخت جايگاه وضعيت موجود، و سپس شناساندن وضعيت ايده­ آل به جامعۀ جهاني توسط آنهاست.

نسل نو بايد وضعيت ايده­ آلي را که در جامعۀ مهدوي تحقّق خواهد يافت، بشناسد، تا بتواند جايگاه و وضعيت موجود را مورد نقد و بررسي قرار دهد. زيرا کسي که وضعيت ايده­ آل را نشناسد، کاستي‏هاي وضعيت موجود را نيز نخواهد شناخت و در اين صورت، چه بسا ممکن است مانند آن باصطلاح انديشمند امريکايي، وضعيت موجود را بهترين وضعيتي بداند که براي بشريت دست­يافتني است.

يکي از اصلي‏ ترين اهداف انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو، شناساندن کاستي‏هاي وضعيت موجود به آنها و جلوگيري از رضايت به حال کنوني جامعه است. نسل نو بعد از شناخت کاستي‏هاي وضعيت موجود، تلاش مي‏کند تا وضعيت ايده­ آل بشري را براي جهانيان تبيين نمايد و تبيين وضعيت ايده ­آل براي جهانيان باعث پيدايش شوق و رغبت در آنها نسبت به تحقّق چنين وضعيت خواهد شد و پيدايش اين اشتياق جهاني، يکي از مقدّمات ظهور صاحب الزّمان، مهدي موعود(عج) است.

هدف ديگري که در انتقال فرهنگ مهدويت به نسل نو دنبال مي‏شود، همسان­سازي شخصيت آنها با ايده­ آل­هاي جامعۀ آرمانيست. نسل نو با شناخت شاخص‏هاي انسان عصر مهدوي، تلاش مي‏کند خود را با اين شاخص‏ها هماهنگ و با انسان­هاي عصر ظهور همگون نمايد و اين، همان چيزي است که امروزه از آن به عنوان تربيت مدير و نيروي انساني ياد مي‏شود.

يکي از ضروري‏ترين نيازهاي نسل نو، آشنا کردن آنها با فرهنگ مهدويت و انتظار است. و يکي از اساسي‏ترين پيش­نيازهاي تأمين اين هدف، بسترسازي است. همان­طور که گياه در بستر مناسب، جوانه زده و رشد مي‏کند و پرورش آن، بدون فراهم نمودن آب و خاک و هواي مناسب ممکن نيست، پرورش نسل نو و تبديل آنها به نومنتظران ظهور امام مهدي(عج) نيز بدون بذرپاشي در بستر مناسب و فضاي سالم، ممکن نخواهد بود.

بذر انديشۀ مهدويت و فرهنگ انتظار، براي جوانه زدن در وجود آدمي، نيازمند بستر و فضايي مناسب است تا رشد و نموّ نموده و در وجود آدمي ريشه دوانده و به درخت پُرميوۀ انتظارِ پويا تبديل شود. بنابراين نخستين کاري که در انتقال فرهنگ مهدويت بايد انجام شود، فضاسازي است. در غير اين صورت امر تربيت با موفقيّت کمتري همراه خواهد بود.

بايد فضايي که مناسب تربيت مهدوي است، ايجاد کنيم زيرا قرار گرفتن در فضايي خاص، باعث مي‏شود تا افراد مطابق آن فضا حرکت کنند و اگر فضاي تربيتي ما، فضاي تربيت مهدوي نباشد، شناساندن فرهنگ انتظار به افراد در اين فضا مانند شنا کردن در خلاف جريان آب است و اما اينکه چگونه مي‏توان فضا را فضاي تربيت مهدوي نمود، خود سؤال مهمي است.

بايد در منزل فضاي تربيت مهدوي حاکم باشد يعني فرزندانمان بايد پايبندي به ارزش­هاي انتظار را در خانه لمس کنند در غير اين صورت، ارزش­هاي انتظار به درستي به او منتقل نخواهد شد. فضاهاي آموزشي اعم از مراکز نگهداري کودکان و دبستان­ها و مدارس راهنمايي و دبيرستان­ها و حتّي دانشگاه ها بايد عطر و بوي فرهنگ مهدويت داشته باشند تا هر کسي که در اين فضاها قرار مي‏گيرد، معطّر به اين عطر گردد.

اگر فضاهاي آموزشي ما با فضاي منزل هماهنگ نباشد، اثرات مثبت فضاي منزل را نيز از بين خواهد برد. و مهم­ترين مسئله‏اي که در اين مرحله قابل دقّت و تأمّل است، مسئلۀ لزوم هماهنگي نظام آموزشي با نظام ارزشي است. متون آموزشي مراکز علمي، بايد با فرهنگ مهدويت هم­خواني داشته باشد. در غير اين صورت تربيت هم­سو با فرهنگ مهدويت، بسيار سخت و بلکه غيرممکن خواهد بود.

جامعه‏اي که در انتظار حکومت مهدي(ع) است، با جوامع ديگر تفاوت بسياري دارد. در اين جامعه ارزش­هاي انتظار و ويژگي‏هاي عصر ظهور به فراواني يافت مي‏شود. حال اگر فضاي حاکم بر جامعه، فضاي فرهنگ انتظار نباشد، تربيت نسل نو و آشنا کردن آنها با فرهنگ انتظار در اين فضا، بسيار مشکل خواهد بود.

کودکان؛ که انتقال فرهنگ مهدويت و انتظار به آنها، تنها به روش عملي ممکن است. زيرا نمي‏توان براي تفهيم فرهنگ مهدويت به کودک، از استدلال کمک گرفت بنابراين براي آشنا کردن کودکان با فرهنگ انتظار کافيست فضاي منزل و مدرسه، به فضاي انتظار و ارزش­هاي آن تبديل شود.

مسئله­اي که در انتقال فرهنگ مهدويت به کودکان اهميت دارد، گره زدن اين فرهنگ با علايق کودکانه است. مثلاً کودکان به عيدي گرفتن و قصّه، علاقه زيادي دارند. در انتقال فرهنگ مهدويت مي‏توان از همين علاقۀ کودک استفاده کرده و اين فرهنگ را در قالب قصّه هاي جذّاب کودکانه به او منتقل نمود و يا مي‏توان به مناسبت­هاي مختلفي مثل روز نيمۀ شعبان يا روز به امامت رسيدن امام مهدي(ع)، به کودکان عيدي و هديه داد و به عبارت ديگر بايد کاري کرد که کودک به انتظار آمدن اين روزها لحظه­شماري کند.

گروه نوجوانان و جوانان؛ که مي‏توان با تهيۀ درس­نامه هاي مهدويت که متناسب با اين سن و سال است و همچنين رمان­هاي جذّاب با اقتباس از فرهنگ مهدويت، و فيلم و مانند اين امور، آنها را با فرهنگ مهدويت آشنا کرد. و عمده‏ترين چالش، در انتقال فرهنگ انتظار به اين گروه، ايجاد نياز در آنهاست. ما بايد در برخورد با اين گروه سني، پرسش­هايي را که تنها گفتمان مهدويت جواب­گوي آنهاست، در ذهن آنها ايجاد کنيم و سپس از آنها بخواهيم جواب آنها را پيدا کنند و خود ما نيز در رسيدن به پاسخ­هاي درست، آنها را ياري کنيم.

فرهيختگان جامعه؛ اين گروه به دليل مطالعات که دربارۀ آخرالزّمان و آيندۀ بشريت دارند، با چالش‏هايي در زمينۀ مهدويت مواجه هستند. در انتقال فرهنگ مهدويت به اين گروه، کافيست اين چالش‏ها را برطرف کنيم و اين مهم با نوشتن کتاب­ها و مقالات علمي و مدّ نظر قراردادن سؤال­ها و شبهات جديدي که در عرصۀ مهدويت و آخرالزّمان مطرح شده، حاصل مي‏شود.

فرهنگ مهدويت و انتظار، فرهنگ ارزش­ها و فرهنگ دين است و القاء فرهنگ ديني به ديگران، محتاج ظرافت­هاي خاصّ خود است و افراط در القاء اين فرهنگ، باعث دلزدگي از آن مي‏شود و همان­طور که تفريط در القاء اين فرهنگ، نکوهيده و ناپسند است، افراط در آن نيز مذموم و ناپسند است.

منبع :http://masaf.ir

 نظر دهید »

جایگاه امامت و رهبری در نظام سیاسی

25 اردیبهشت 1395 توسط لیریائی



بدون ترديد نظام مهدوي همانند نظام‌هاي سياسي نبوي صلي الله عليه و آله و علوي عليه السلام از مصاديق بارز نظام سياسي اسلامي است. وجه بارز اشتراک آنها را بايد در نقش و جايگاه ره بري در اين نظام‌ها دانست. در قرآن کريم بارها بر محوريت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در جامعه اسلامي تأکيد شده است.[1] در قرآن کريم يازده بار به صورت توأمان بر اطاعت خدا و رسولش تأکيد شده است.[2]

از منظري ديگر قرآن کريم علاوه بر نقش پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از نقش امام نيز سخن گفته است. پيامبر و امام در تعابير قرآني گاه، همانند حضرت ابراهيم عليه السلام، مصاديق واحدي يافته است. واژه «امام» در قرآن کريم چند بار به کار رفته است. در دو آيه محوريت امام مورد بحث قرار گرفته است: «وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبين‏»[3] و «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏».[4] در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است که در ذيل آيه دوم فرمودند: «هنگامي که اين آيه نازل شد، مسلمانان از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند: يا رسول الله آيا شما امام تمامي ما نيستيد؟ حضرت فرمودند: من پيامبر خداوند به سوي تمامي مردم هستم، اما بعد از من اماماني از اهل بيتم بر مردم خواهد بود. پس در ميان مردم قيام مي­کنند اما تکذيب شده و ائمه کفر و ضلال و اتباع آنان بر ايشان غالب مي­شوند. هر کس ولايت آنان را پذيرفته و از ايشان پيروي کند از من است و مرا ملاقات خواهد کرد. و هر کس بر ايشان ظلم روا داشته و تکذيبشان کند، از من نبوده و من از او بري هستم.»[5]

نقش و جايگاه رهبري در انديشه­ هاي آرمانشهري

افلاطون از جمله کساني است که اساس مدينه فاضله خويش را بر نقش محوري فيلسوف ساخته است.[6] ريشه اصلي ديدگاه افلاطون در حاکميت «فيلسوف شاه» آن است که از نظر وي تنها کساني که به عالم حقايق يا به تعبير افلاطوني «عالم مثل» دسترسي دارند، فيلسوفان هستند و ديگران تنها سايه­ها را مي­بينند. در نتيجه براي نيل يک جامعه به فضيلت، بايد فيلسوفان رهبري جامعه را بر عهده گيرند. ديدگاه مشابهي را مي­توان در سنت فلسفي فارابي، فيلسوف مسلمان، يافت. در انديشه فارابي به جاي «فيلسوف شاه» اين «نبي» يا «رئيس اول» است که به دليل ارتباط با عالم قدسي و تلقي وحي قدرت ايجاد مدينه فاضله را دارد.[7] ابن سينا نيز جامعه مطلوب را تنها مبتني بر حول و محور پيامبر تلقي نموده و او را بزرگ سنت گذار جامعه مي­داند.[8]

وجه اهميت رهبر برگزيده در اين انديشه­ها آن است که رهبران برگزيده تنها کساني هستند که قادر به شناخت ماهيت خير و زندگي مطلوب بوده و قادرند ديگران را به سعادت برسانند. چنين رهبري دو خصلت بارز دارد. نخست آن که وي فردي عادي نبوده و بدين جهت برگزيده است. دوم آنکه مهمترين نقش و جايگاه رهبر برگزيده، ايجاد جامعه مطلوب بر اساس پيوند با عالم قدسي و دسترسي وي به حقايق جهان هستي است. رهبر برگزيده با بهره گيري از علم خويش به اين حقايق قادر است تا اساس جامعه مطلوب را بنا نهاده و انسانها را به سوي آن رهبري نمايد.

جايگاه رهبري در حکومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف

طبق مباني اسلامي، اساس جامعه فاضله اسلامي بر محوريت شخص امام بنا شده است. در تمامي منابعي که از آرمانشهر سخن گفته شده است، چنين آرمانشهري به دست فردي مبعوث ساخته خواهد شد. در رايجترين اين منابع، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله منجي موعود را فردي از فرزندان خويش معرفي نموده است که روزي ظهور نموده و خداوند او را بر زمين حاکم قرار خواهد داد.[9] بدين جهت تمامي معصومين عليهم السلام منتظر ظهور آن حضرت بوده­اند. وجه اهميت و کارکردهاي رهبري را در جامعه مهدوي مي­توان در موارد زير بيان نمود:

1. نقش آن حضرت به عنوان امام و انسان کامل

بدون ترديد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به عنوان حجت و امام کسي است که فقدان وي موجب خالي شدن روي زمين از حجت خدا مي­گردد. در حديثي امام رضا عليه السلام فرمودند «اگر زمين خالي از حجت بماند، بر اهل خويش غضب مي­کند».[10] در زيارت جامعه کبيره نيز امام هادي عليه السلام، بر نقش امام در جهان هستي اشاره فرموده است. «و خداي به خاطر شما آفرينش را آغاز کرد و از براي شما جهان را پايان مي­دهد. به احترام شما باران فرو مي‌ريزد و به جهت شما، آسمان را از فرو ريختن بر زمين باز مي‌دارد و به خاطر شما گرفتاريها و غم و اندوهها را رفع مي‌کند و سختي و ناراحتيها را برطرف مي‌سازد».[11]

2. ريشه کن سازي کفر و شرک و هدايت مردم به توحيد

امام صادق عليه السلام در اين زمينه مي­فرمايند: «آنگاه که قائم (آل محمد) قيام کند در جهان کافري نخواهد ماند.»[12] هم چنين فرمودند: «هنگام قيام قائم، هيچ زميني نخواهد بود جز آنکه در آن بر وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله شهادت داده شود»[13] به نظر مي­رسد چنين نقشي اساسي است و کارکرد اصلي رهبري ديني در جامعه مهدوي را شکل مي­دهد.

3. حاکميت دولت حق

امام باقر عليه السلام فرمود: «اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل»[14] يعني وقتي که قائم (آل محمد) قيام کند دولت باطل نابود مي‏شود. و به جاي آن دولت حق و دولت کريمه‏اي که سبب عزت اسلام و مسلمين باشد بر سرکار مي‏آيد. و در حديثي مي‏خوانيم: «دايره حکومت و قدرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شرق و غرب عالم را فرا مي‏گيرد».[15]

4. رشد و تکامل عقول

در روايات آمده است: «اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم». در حکومت جهاني امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دست خود حضرت که يدالله است بالاي سر انسانها است يا دست خدا بر سر بندگان است که آنهم ممکن است به معناي حقيقي کلمه باشد که خداوند مستقيما دست قدرت خويش را بر سر بندگان مي‏نهد و خردهاي آنان را جمع و متمرکز مي‏سازد و به کمال بلوغ انساني مي‏رسند.[16]

5. بسط عدل و داد در ميان مردم

يکي از خصايص بارز رهبري در جامعه مهدوي، بسط عدل و داد است. «ترازوي عدالت را در ميان همه‏ي انسانها مي‏نهد و در سرتاسر جهان هيچ انساني به ديگري ستم نخواهد کرد»[17] و زمين را از عدل و داد پر خواهد کرد، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد». طبق روايات شيعي چنين خصلتي تنها به حضرت مهدي عج اختصاص دارد. از امام صادق عليه السلام روايت شده است که فرمودند: «هيچ صنفي از مردم باقي نمي­ماند جز آنکه قبل از قيام قائم به قدرت مي­رسد و قادر به بسط عدالت نمي­شود، تا کسي نگويد اگر به قدرت مي­رسيديم عدالت مي­ورزيديم.»[18]

منبع : سایت مجازی مهدویت

[1] . حجرات، 1؛ احزاب، 36.

[2] . آل‏عمران: 32 و 132؛ النساء: 59؛ المائدة: 92؛ الأنفال1 و20 و46؛ النور: 54؛ محمد: 33؛ المجادلة:13؛ التغابن: 12.

[3] . يس، 12.

[4] . اسراء، 71.

[5]. تفسير نور الثقلين، ج‏3، ص: 191.

[6]. افلاطون، جمهور، ترجمه فواد روحاني: تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 325.

[7]. فارابي، آراء اهل المدينه الفاضله، تحقيق دکتر البير نصري نادر، بيروت، دارالمشرق، 1991، ص 125.

[8]. بوعلى سينا، النجاه، تهران، المكتبه المرتضويه، 1364، ط 2، ص 304.

[9]. اين حديث در منابع شيعي و سني به صورت متواتر ذکر شده است، بحارالأنوار ج : 36 ص : 313؛ سنن ابي داوود، ج 11، ص 353.

[10]. الكافي ج : 1 ص : 180

[11]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 273

[12]. بحارالأنوار ج : 51 ص : 60

[13]. بحارالأنوار ج : 52 ص : 340

[14]. تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 212.

[15]. بحارالانوار، ج 51، ص 71.

[16]. الكافي ج : 1 ص : 25

[17]. بحارالانوار؛ ج 52، ص 322.

[18]. همان، ص 244

 نظر دهید »

کُلُ هُم نور واحد

07 آبان 1394 توسط لیریائی

در منابع روايی ما، اوصاف زيادی از منجی بشريت، حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف آمده است كه در پاره‌ای از آنها برای تقريب به ذهن، صفات و شرايط ايشان را مشابه صفات و شرايط ساير انبيا و اوليا معرفی كرده‌اند.

مرور اين روايات، انگيزه‌ای است برای اين‌كه شباهت‌های امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف با هر يک از آن بزرگواران را با دقت بيشتری بررسی نماييم و از اين راه بتوانيم شناخت بهتری درباره آن حضرت پيدا كنيم و به اين حقيقت دست يابيم كه آن‌چه خوبان همه دارند، تو يكجا داری.

امام صادق عليه‌السلام می‌فرمايد: سرور ما، قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف به هنگام ظهور بر ديوار كعبه تكيه می‌زند و می‌فرمايد: «ای مردم عالم! هر كه بخواهد ابراهيم عليه‌السلام و اسماعيل عليه‌السلام را نظاره كند من همان ابراهيم و اسماعيلم … هر كه می‌خواهد محمد صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤمنين عليه‌السلام را ببيند، من همان محمد و اميرالمؤمنينم كه درود خدا بر آنها باد! هر كس طالب ديدار حسن عليه‌السلام و حسين عليه‌السلام است، من حسن و حسينم؛ هر كه بخواهد امامان معصوم عليهم‌السلام را ملاقات نمايد، من همان امامان معصومم».[1]

در بين اهل‌بيت عليهم‌السلام، شباهت امام اول و آخر قابل توجه است و از اين ميان، سه ويژگی زهد، علم و شجاعت در اين دو امام، برجسته‌تر است.

زهد

امام صادق عليه‌السلام می‌فرمايد: «مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف به سيره و سنّت رسول خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عمل نموده و به شيوه اميرالمؤمنين عليه‌السلام زندگی می‌كند».[2] در ضمن روايتی از امام صادق عليه‌السلام نقل شده كه فرمود: «وقتی قائم ما اهل بيت عليهم‌السلام بپاخيزد لباس‌های علی عليه‌السلام را در بر می‌كند و روش او را پيش می‌گيرد».[3]
درباره زهد امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف، رواياتی داريم كه حاكی از آن است كه دوران ظهور، برای آن حضرت و ياران خاص ايشان چيزی جز بيداری شب‌ها و گشت و گذار و فعاليت روزها و پوشيدن جامه زبر و خوردن غذای سخت نخواهد بود.
علم

در كتاب دارالسلام روايت شده كه اميرالمؤمنين علی عليه‌السلام فرمود: «يا كميل ما من علم إلّا و أنا أفتحُه و ما من شيءٍ إلاّ و القائم يَختمه؛ ای كميل! هيچ علمی نيست مگر اين كه من افتتاح‌كننده آن می‌باشم و هيچ چيزی نيست مگر اين كه قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف آن را به پايان می‌رساند و خاتمه می‌دهد». صاحب كتاب مكيال‌المكارم می‌فرمايد: «منظور از «چيز» در اين روايت، يا علم است به قرينه اول حديث و يا تمام كمالات و اخلاق نيک و علوم و معارف حقّه است كه ساير امامان، بعضی از آنها را به مقتضای صلاح زمان خودشان آشكار كرده‌اند، ولی حضرت قائم عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف همه آنها را آشكار می‌كند؛ پس با ظهورش، همة فضايل آشكار می‌گردد».[4]
امام علی عليه‌السلام در وصف دانش مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف می‌فرمايد: «زره دانش بر تن دارد و با توجه و معرفت كامل، آن را فراگرفته است. حكمت گمشده اوست كه همواره در جستجوی آن می‌باشد»،[5] و اين يک شباهت مهم ميان آخرين امام و باب مدينه‌العلم نبوی است كه از هر باب علمی كه پيامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله برای وی گشود، هزاران باب علم گشوده می‌شد.
شجاعت

در وصف شجاعت امام علی عليه‌السلام و حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف روايات بسياری وارد شده است. شجاعت اميرالمؤمنين عليه‌السلام در صدر اسلام، زمينه‌ساز تشكيل حكومت اسلامی بود، و شجاعت امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف نيز در آخرالزمان به تشكيل حكومت جهانی اسلام منجر خواهد شد. ضربت حضرت علی عليه‌السلام در جنگ خندق بر عمرو بن‌عبدود كه نماينده احزاب در مقابل اسلام بود، موجب پيروزی اسلام بر تمام كفر گشت، و با ظهور مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف نيز تمام اسلام بر تمام كفر پيروز خواهد شد، چرا كه: «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[6] خداوند نور خود را تمام می‌كند و گستره نور حقيقتی را كه پيامبر اسلام صلی‌الله‌عليه‌وآله آغاز و اميرالمؤمنين عليه‌السلام تثبيت كرد، با وجود و ظهور مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف تمام و كامل می‌نمايد، هر چند كه كافران از آن اكراه داشته باشند.

امام علی عليه‌السلام به هنگام فتح مكه، بت‌های آويخته شده در كنار و داخل كعبه را كه مدتی طولاني مورد عبادت مردم بود، به كمک پيامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله شكست و نابود كرد و پيامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله در آن‌جا آيه شريفه «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً»[7] را قرائت نمود كه در روايات آمده است، اين آيه شريفه به قيام حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف نظر دارد و ظهور حضرت در حقيقت، تأويل و مصداق تمام معنای آيه است.

يكی از ويژگی‌های آن بزرگواران اين است كه در راه خداوند و اجرای اوامر الهی از هيچ كس باک ندارند و در اجرای عدل، قاطعانه و طبق موازين الهی رفتار می‌كنند. همين ويژگی اميرالمؤمنين عليه‌السلام بود كه باعث شد با وجود آن كه مردم، خودشان برای بيعت به سمت حضرت هجوم بردند و به شدت خواستار به دست گرفتن حكومت توسط ايشان بودند و از ظلم و جور و بی‌عدالتی‌های موجود، خسته و گريزان بودند، با اين حال پس از مشاهده قاطعيّت و شجاعت حضرت، در بازپس‌گيری اموال نامشروع و اجرای مساوات بين تمام مسلمانان و در نظر نگرفتن امتيازهای قومی و قبيله‌ای، دريافتند كه در حكومت عدل علی عليه‌السلام جايی برای برآوردن هوی و هوس‌هاس نفسانی و پاسخ به حرص و طمع نامحدود نفس امّاره وجود ندارد و به همين دليل صف خود را از حضرت جدا كردند و بلكه مقابل آن حضرت، صف‌بندی نمودند.

امام علی عليه‌السلام درباره دوران ظهور نيز همين هشدار را می‌دهد و اين شباهت را بيان می‌نمايد؛ ايشان در نهج البلاغه می‌فرمايد: «درباره آن‌چه كه بايد باشد، شتاب نكنيد و آن‌چه را كه در آينده بايد بيايد دير مشماريد، چه بسا كسی برای رسيدن به چيزی شتاب می‌كند، اما وقتی به آن رسيد، دوست می‎دارد كه ای كاش آن را نمی‌ديد و چه نزديک است امروزِ ما به فردايی كه سپيد آن آشكار شد. ای مردم! اينک ما در آستانه تحقق وعده‌های داده شده و نزديكی طلوع آن چيزهايی كه بر شما پوشيده و ابهام‌آميز است قرار داريم».[8] آن حضرت در خطبه‌ای ديگر در وصف سيره امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف می‌فرمايد: «او خواسته‌ها را تابع هدايت وحی می‌كند، هنگامی كه مردم، هدايت را تابع هوس‌های خويش قرار می‌دهند… آگاه باشيد فردايی كه شما را از آن هيچ شناختی نيست، زمامداری حاكميت پيدا می‌كند كه غير از خاندان حكومت‌های امروزی است؛ او عمّال و كارگزاران حكومت‌ها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد. زمين، ميوه‌های دل خود (معادن طلا و نقره) را براي او بيرون می‌ريزد و كليدهايش را به او می‌سپارد. او روش عادلانه و حكومت حق را به شما می‌نماياند و كتاب خدا و سنت پيامبر صلی‌الله‌عليه‌و‌آله را كه تا آن روز متروک ماندند، زنده می‌كند».[9] روشن است كه انجام چنين كار بزرگی، شجاعت و نيز علم بسيار می‌طلبد.

اين نيز يكی از وجوه تشابه اين دو امام است كه مردم بايد خود به درماندگی برسند و پس از تجربه حكومت‌های ديگر به ناكار آمدی حكومت‌های غير دينی و غير مشروع پی برند و خواستار حكومت ولايی خليفةالله باشند.

آنچه برای اميرالمؤمنين عليه‌السلام نماد شجاعت و ابزار مبارزه با كفر، شرک، ظلم و نفاق شناخته می‌شود، شمشير ذوالفقار است كه طبق برخی روايات، هديه‌ای از جانب پيامبر اسلام صلی‌الله‌عليه‌وآله بوده است. در روايات ديگری آمده است كه حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف نيز با همين شمشير قيام كرده و ريشه كفر، شرک، ظلم و نفاق را به وسيله آن قطع می‌نمايد.[10]
آن‌چه بيان شد، بيان مهم‌ترين شباهت‌های اين دو امام بود و إلّا شباهت‌های کمالی و اخلاقی اين دو بزرگوار بيش از اين‌ها است، چرا كه «كُلُّهم نورٌ واحدٌ».

به اميد روزی كه فرزند علی، امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشريف، علی‌گونه قيام كند و عدل علوی را در ديدگان همه به تجلی بگذارد.

[1]. امام صادق عليه‌السلام: «و سيدنا القائم مسند ظهره إلي الكعبة و يقول: يا معشر الخلائق ألاومن أراد أن ينظر إلي ابراهيم و اسماعيل و فها أنا ذا ابراهيم و اسماعيل … ألاومن أراد أن ينظر إلي الأئمة فها أنا ذا الأئمة»؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج53، ص9.
[2]. امام صادق عليه‌السلام: «يسير بسيرة رسول الله صلی‌الله‌عليه‌وآله و سلم و لا يعيش إلا عيش أميرالمؤمنين عليه السلام»؛ الغيبة، شيخ طوسی، ص277.
[3]. اصول كافی، كلينی، ج1، ص411.
[4]. مكيال المكارم، ج1، ص159-158.
[5]. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 182.
[6]. صف/8.
[7]. اسراء/81.
[8]. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 150.
[9]. همان، خطبه138.
[10]. ر.ک: فرهنگ‌نامه مهدويت، خدامراد سليميان، ذيل واژه ذوالفقار، صص19-189.

 نظر دهید »

مهدویت

26 مهر 1394 توسط لیریائی

سوال:آیا رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم )راجع به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) سخنی فرموده اند؟

جواب:روایات زیادی از رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم )در بین شیعه واهل سنت درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف )آمده است. از آن جمله است :مهدی از فرزندان من است ،اسم او اسم من و کنیه او کنیه من واز نظر خلق وخو شبیه ترین مردم به من است برای او غیبت وحیرتی است که در آن بسیاری از مردم گمراه شوند و آنگاه مانند شهاب ثاقب می آید و زمین را پراز عدل وداد می کند همچنان که پر از ظلم وستم شده باشد.(کمال الدین واتمام النعمه ص 287

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آمار

  • امروز: 62
  • دیروز: 199
  • 7 روز قبل: 780
  • 1 ماه قبل: 1950
  • کل بازدیدها: 63881

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس