مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بیماری و سواس و راههای درمان آن

07 شهریور 1395 توسط لیریائی

 

یکی از بیماری های روانی که اندیشه جامعه امروزی ما را سخت درگیر خود کرده است،بیماری روانی وسواس می باشد.

امروزه،افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند و نه تنها با خود،بلکه با اطرافیان خود نیز درگیری هایی پیدا کرده اند. شخص وسواس،همیشه خود را از دیگران برتر،بهتر و پاکیزه تر می بیند و همین،موجب دلگیری و رنجش اطرافیان می شود. وسواس انواع گوناگونی دارد:وسواس فکری،اخلاقی و عملی و باید بدانیم،همان طور که شستشوهای بیش از اندازه،پیامدهای تلخ و ناگواری را به دنبال دارد،وسواس فکری هم با پریشان فکری ها و ناآرامی هایی که زائیده پندارهای غلط شخص بد فکر می باشد،در نشست و برخاست ها و روابط اجتماعی،موجب اختلاف های دامنه داری می شود که همه را در آتش سوزان خود می سوزاند و خاکستر می کند.

عوامل و ریشه های بیماری وسواس،عبارتند از:

1.اختلالات روانی
متاسفانه، وجود یک سلسله آشفتگی های روانی باعث می شود که شخص دچار شک شود و پیوسته جان و روح خود را،در معرض نا آرامی و نگرانی قرار دهد که ما در رویارویی با این افراد،به روشنی،این نگرانی را در چشمان و رفتارشان می بینیم!

2.نداشتن شناخت و آگاهی
نا آگاهی در زمینه احکام دینی و عبادت ها موجب بروز این بیماری می شود،حال آنکه دین اسلام سفارش کرده است که از به رنج انداختن خود بپرهیزیم.

3. وسوسه های شیطانی
بزرگ ترین ریشه وسواس،همین تلقین های شیطانی است.خداوند،در کتاب آسمانی خویش می فرماید:بگو از شر شیطان وسوسه گر به خداوند آدمیان پناه می برم!

از این رو،جلوگیری از نفوذ شیطان در کارهای روزمره و به ویژه در هنگام عبادت (نماز، روزه، اعمال حج و…) که حساس ترین لحظه حضور شیطان برای جدایی انداختن میان عابد و معبود می باشد، بسیار ضروری است.و در این صورت است که،شیطان به ناتوانی خود پی می برد.

4. عامل وراثت
همانطور که فرزندان ویژگی های ظاهری مانند:قد و شکل و… را از راه ژنتیک دریافت می کنند،از نظر روانی نیز،از پدر و مادر ارث می برند که با روش های درست تربیتی و چیرگی بر اراده می توان،تا اندازه زیادی،به برطرف ساختن این کمبود پرداخت.

5. بحرانهای دوران نوجوانی
در این دوران نیز،به دلیل دگرگونی های بسیار،برای نوجوان دغدغه ها و آشفتگی های روحی و روانی زیادی وجود دارد که به طور طبیعی،بر فکر و روان او تاثیر می گذارد و به شکل بیماری وسواس نمود می یابد.

6. روش های تربیتی نامطلوب
بیشتر وقت ها،پدر و مادر در تربیت فرزندان خود دچار زیاده روی و یا کوتاهی می شوند.بی توجهی در دوران کودکی،وجود ضربه ها و استرس های روحی ناشی از درگیری های خانوادگی وجدایی پدر و مادر باعث می شود که فرزندان در دوران نوجوانی و جوانی برای ابراز شخصیت و جلب توجه،به این شکل خود را مطرح کنند!

پیامدهای بیماری وسواس
در میان زیان های ناشی از این بیماری،می توان به زیان های فردی،اجتماعی،اقتصادی و اعتقادی اشاره کرد.

الف:زیان های فردی
1. خارج شدن از محور طاعت و خلوص نیت،به خاطر از دست دادن حالت بندگی.

2.به هدر دادن وقت پر ارزشی که می تواند در راستای کارهای بهتر و مفیدتری استفاده شود.

3.بی محتوا شدن عبادت و از دست رفتن هدف اصلی عبادت که فروتنی در برابر پروردگار می باشد،چنان که گاهی توجه بیش از اندازه،به تلفظ و قرائت در نماز،از حضور قلب و رکن اصلی نماز می کاهد.

4. بدعت گذاری در دین؛ شخص وسواس،به دلیل نداشتن تمرکز فکری،چیز تازه ای را اضافه یا کم می کند.

امام باقر(ع) در این باره می فرمایند:«کل بدعة ضلالة،وکل ضلالة سبیلها الی النار؛هر بدعتی،گونه ای گمراهی خواهد بود و هر گمراهی هم،راهی به سوی آتش جهنم خواهد بود».

5. آخرین ضرر فردی این بیماری،گاهی،باطل شدن عبادت می باشد.

ب: زیانهای اجتماعی
1. گوشه گیری و انزوا طلبی،به خاطر ارتباط نداشتن با دیگران و بدبینی و بد گمانی نسبت به افراد.

2. آزار اطرافیان،به دلیل وقت گذرانی بیهوده و در نتیجه،معطل کردن دیگران.

امام صادق(ع)می فرماید:روز قیامت،آنگاه که کسانی که بندگان خدا را به زحمت انداخته اند،فرا خوانده می شوند،گروهی حرکت می کنند که در چهره آنان گوشتی وجود ندارد،آن وقت گفته می شود:هؤلاء الذین آذوا المؤمنین؛اینها افرادی هستند که در دنیا موحبات آزار اهل ایمان را فراهم کرده اند.

3. زمینه گناه سازی:بدین معنی که شخص وسواس،به دلیل بد گمانی و حساسیت های نابجای سایرین،گاهی خیلی راحت،به آنها تهمت می زند و دروغ می گوید،در حالی که خداوند در کتاب آسمانی خویش می فرماید:یا ایها الّذین آمنوا اجتنبوا کثیرا مّن الظن انّ بعض الظن اثم؛ای اهل ایمان،از بسیاری گمان بردنها خودداری کنید؛زیرا برخی از گمان بردنها،گناه می باشد.(سوره حجرات،ایه 12)

4. بد جلوه دادن چهره دین

5. ایجاد اختلافات خانوادگی

راههای درمان بیماری وسواس
همان گونه که برای بیماری های دیگر راه چاره و درمان وجود دارد،معالجه بیماری وسواس نیز دو مرحله دارد:

1. مطالعه و بررسی در دستورات دین

2.به کار بردن شیوه های درمان وسواس.

الف: مطالعه در احکام و برنامه های دینی
1. در مورد پاکی
آنچه در مورد «طهارت و نجاست» باید بدانیم،این است که بیشتر فقیهان، چیزهای نجس را در 11 مورد دانسته و غیر از این،همه چیز پاک است،مگر این که به نجس بودن آن یقین شود که در سه حالت،می توان اطمینان پیدا کرد که چیزی نجس است:1. خود انسان یقین پیدا کند،2. کسی که چیزی را در اختیار دارد،مانند همسر و کارمند بگویند،این جسم نجس است،3. دو مرد عادل گواهی بدهند که آن چیز نجس است.

2. در مورد وضو و غسل
به همان اندازه که وضو و غسل را باید با دقت انجام دهیم،همانطور هم باید از ریختن آب زیاد خودداری کنیم و همچنین؛اگر چنانچه آبی در اختیار نبود،می توان از خاک به جای آب استفاده کرد و تیمم کرده قرآن می فرماید:فلم تجدوا ماء، فتیمموا صعیدا طیبا؛اگر آبی نیافتید،که با آن وضو بگیرید یا غسل کنید،پس تیمم کنید.(سوره مائده،ایه 6)

3. در مورد نماز خواندن
وسواس و دقت بیش از اندازه در نماز،گاهی موجب باطل شدن نماز می شود.در عین حال،به منظور جلوگیری از شک زیاد،رفتن به نماز جماعت در مساجد روش پسندیده ای است؛زیرا از جمله مواردی که می توان به شک بی اعتنا بود،شک امام و مأموم می باشد.به این ترتیب شک های بعد از سلام،بعد از وقت،کثیر الشک و شک در نمازهای مستحبی موجب باطل شدن نماز نمی شود.

4. در مورد روزه
با توجه به ایه:فمن کان منکم مریضاً أو علی سفر فعدّة من ایام اخر و علی الّذین یطیقونه فدیة طعام مسکین…؛در روز گرفتن برای افراد بیمار،مسافر،مردان پیرو زنان باردار و شیرده و غیره ارفاق در نظر گرفته شده است و نیازی به مشقت انداختن خود نمی باشد.(سوره بقره،ایه 184)

در ادامه همین بحث، در مورد جهاد برای افراد ناتوان نیز معافیت قرار داده شده و دین ما هرگز ما را به سختی نینداخته است.

ب:راههای درمان وسواس
1. توجه به عاقبت وسواس؛2. مراجعه به پزشک و یا مشاورین اجتماعی؛ 3. برنامه غذایی مناسب.

الف:در این مورد،خوردن «انار» و نیز تصفیه خون از وسواس جلوگیری می کند.

پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«هر کس انار بخورد،قلب او نورانی می گردد و وسوسه، تا چهل روز از او برطرف می شود».

ب: آب نیسان رومی که مدت آن از 23 فروردین تا 30 روز بعد می باشد.

با توجه به فرموده پیامبر(ص) داروی همه دردها،همین آب نیسان معرفی شده است.

4. مسواک زدن و استفاده از «سدر» و خضاب؛5. عبادت و توسل؛6. تلقین به نفس؛7. توجه به موازین اسلامی و شرعی.

تفاوت و سواس و احتیاط
در این بخش،لازم به یادآوری است که بگوئیم:میان وسواس و احتیاط کاری تفاوت هایی وجود دارد. چنانچه در احادیث،احتیاط،راه نجات معرفی شده است و عملی پسندیده می باشد.

مرحوم «محمد حسن نجفی» صاحب کتاب ارزشمند «جواهر الکلام» می نویسند:اگر احتیاط سبب وسواس شود،ممنوع و حرام است.

در پایان امید آن داریم که خداوند ما را از وسوسه های شیطانی دور بدارد.و در این راستا،به این نکته توجه می کنیم که:ان الظّن لا یغنی من الحق شیئ .(سوره یونس،ایه 36)

ظن و گمان انسان را بحق نمی رساند و آنچه موجب اعتبار است،علم و یقین می باشد.

منبع:hawzah.net

 

 نظر دهید »

راههای رسیدن به موفقیت :

06 شهریور 1395 توسط لیریائی

 

بزرگترین مسئله که اکثر ما گرفتارش هستیم این است که در وجودمان آتش عشق و علاقه شعله ور نیست  چرا که هیچ چیز مانع موفقیت یک انسان مشتاق و علاقمند نیست .
اگر بتوانید ایمان بیاورید همه چیزبرایتان ممکن می شود، راههای رسیدن به موفقیت فراوان است که به مواردی از آن اشاره می شود :
۱) تفکر مثبت داشته باشید ، « دکترنورمن پیل » می گوید : افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند .
۲) باور و ایمان داشته باشید ، همیشه آن چیزی اتفاق می افتد که شما واقعاً باورش دارید . این یک حقیقت است . پس باید باورهای محدود کننده ای که مانع موفقیت شما هستند را شناسایی کنید و آنها را از بین ببرید .
۳) هر روز منتظر اتفاق خوبی باشـید ، اگر انتـظار وقـوع چـیزی را داشته باشـید آن چـیـز به وقـوع می پیوندد .
۴) افکارتان را کنترل کنید ، موفقیت ازطریق کنترل کامل افکار ، اعمال به وجود می آید .
۵) تلاش و پشتکار داشته باشید ، همۀ موفقیتها و رؤیاهای ما در گرو سخت کوشی است هر چه بیشتر تلاش کنیم موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد .
۶) صبور باشید ، ما همواره دوست داریم هر چه زودتر به ارزو هایمان برسیم ، به همین دلیل است که در زندگی مان بی قراریم .
۷) به دیگران کمک کنید . شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت و موفق خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید .
۸) ذهن خود را از تردید و ترس رها کنید و تصور کنید هیچ محدودیتی ندارید .
۹) به بهترین چیزها فکر کنید .
۱۰ ) تصویر آن چه را می خواهید در زندگی بیرونیتان داشته باشید ، بسازید .
۱۱) شور و شوق داشته باشید ، « فرانک بتگر » نویسندۀ کتاب چگونه در فروش از ناکامی به کامیابی رسیدم می گوید : شخص قادر است هر وقت بخواهد سرنوشت خود را عوض کند و آن موقعی است که تصمیم بگیرد و در کار خود شوق و حرارت به خرج بدهد .
۱۲) از خودتان تصویر خوبی در ذهن داشته باشید .
۱۳) از اشتباهات گذشتۀ خود پند بگیرید و پیش بروید .
۱۴) به خودتان اطمینان داشته باشید ، آنگاه خود را دوست خواهید داشت .
۱۵) مسئولیت کامل زندگی و آنچه را برایتان پیش می آید به عهده بگیرید .
۱۶) همواره ببخشید و فراموش کنید ، اما بگیرید و به خاطر بسپارید .
۱۷) با افراد موفق ارتباط برقرار کنید .
۱۸) هدف خود را از نظر دور نکنید و همیشه آن را جلوی چشم داشته باشید .
۱۹) در زمان حال زندگی کنید ، هر روز به خاطر همان روز زندگی کنید .
۲۰) در هر کار فقط برای همان کار فعالیت کنید .
۲۱) با افراد باانگیزه و با روحیه همنشینی کنید .
۲۲) در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشید .
۲۳) همیشه به دنبال ایدۀ بزرگی باشید ، که زندگی تان را تغییر خواهد داد .
۲۴) شهامت داشته باشید : همان شوید که می خواهید تنها در این صورت است که می توانید .
۲۵) استقامت داشته باشید
نکته آخر :  شکرگزار باشیم : وقتی شکر می کنیم روح عالم در ما ایجاد انرژی می کند و آن انرژی موهبت های بعدی را به طرف ما جذب می کند .

منبع : تبیان زنجان

 

 1 نظر

یا حضرت معصومه (سلام الله علیها )

13 مرداد 1395 توسط لیریائی

 

ای کــه از نســــل اهل بـالایی

ای کــه در اوج حجب پیـدایی

زینـــب حــضـرت رضایی تو

هــمـــهٔ افــتــــخـار بــابــایـــی

دخت مـــوسایی و ولی مــریم

چون رقــیه شــبــیه زهـرایـی

باب مشــکل گشــای امروزی

شــافــــع مهــربان فــردایــــی

مثل اجــداد و نـسـلــتان بـانـــو

آبـــــرویـی بــرای دنـــیــایـــی

سر شــکسته به محـضــرت آید

هــر کـــه دارد مـــدال آقــایـــی

بـــی نگـاهـــت نمـی شــوم آدم

بار کــج کــی رسـیده بر جایی

کاسه ام را همــیشــه پـرکردی

قــبــل آن کـــه کنــم تمـــنایــــی

مــــن بـــدون قـم و خـراسـانت

می رسیـــدم بــه مرز رسوایی

گـــلــه از هـجــر کربــلا دارم

بـا دل مــن تــو راه مــی آیـی؟ 

منبع:.emam8.com

 1 نظر

حضرت معصومه

13 مرداد 1395 توسط لیریائی
 نظر دهید »

بیاموز ...

11 مرداد 1395 توسط لیریائی

 

وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز
و دویدن که آموختی ، پرواز را
———————
راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند
———————
دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر
———————
و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی
———————
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت
———————
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند
———————
پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند
———————
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند
———————
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت
کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید
و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست
———————
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت
———————
و کمال معرفت آن است که
خودت را باور داشته باشی

منبع:beytoote.com

 نظر دهید »

در محضر امام صادق(علیه السلام)

07 مرداد 1395 توسط لیریائی


مجادلة طبّی خواندنی امام صادق(علیه السلام) با يك طبيب هندي :
ربيع حاجب مي‌گويد: روزي طبيبي هندي در مجلس منصور كتاب طب مي‌خواند، در حالي كه امام صادق(علیه السلام) در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت، به امام ششم(علیه السلام) ) گفت: دوست داري از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: «نه، زيرا آنچه من مي‌دانم از دانش تو بهتر است.» طبيب پرسيد: تو از طب چه مي‌داني؟ حضرت فرمود: «من حرارت را با سردي و سردي را با گرمي، رطوبت را با خشكي و خشكي را با رطوبت درمان مي‌كنم و مسئلة تندرستي را به خدا وا مي‌گذارم و براي تندرستي دستور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) را به كار مي‌برم كه فرمود: «شكم، خانة درد است و پرهيز، درمان هر دردي است و تن را به آنچه خوي گرفته، بايد عادت داد.»

طبيب گفت: طبّ جز اين چيزي نيست. امام گفت: «مي‌پنداري كه من اين دستورها را از كتاب‌هاي بهداشتي ياد گرفته‌ام؟ طبيب گفت: آري، امام فرمود: من اينها را از خدا فرا گرفته‌ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت: البتّه من. امام(علیه السلام) ) فرمود: اگر اين چنين است من از تو پرسش‌هايي مي‌پرسم، تو پاسخ بده. طبيب گفت: بپرس.

امام صادق(علیه السلام) ) پرسش‌هاي زير را از طبيب هندي پرسيدند:
چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موي سر بالاي آن است؟
چرا پيشاني مو ندارد؟
چرا در پيشاني، خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاي چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بيني ميان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بيني در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاي دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جاي خود حركت مي‌كند؟
چرا کبد (جگر) خميده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مي‌گردند؟
چرا گام‌هاي پا ميان تهي است؟
طبيب هندي در پاسخ به تمامي پرسش‌هاي بالا گفت: نمي‌دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مي‌دانم. طبيب گفت: بيان كن.
امام فرمود:
ـ جمجمه به دليل اينکه ميان تهي است، از چند قطعه، آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مي‌شد، بنابراين چون چند قطعه است، ديرتر مي‌شكند.
ـ مو در قسمت بالاي سر است، چون از ريشة آن روغن به مغز مي‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بيرون مي‌رود و سرما و گرمايي كه به مغز وارد مي‌شود، دفع مي‌شود.
ـ پيشاني مو ندارد، براي آنكه روشنايي به چشم برسد.
ـ خطّ و چين پيشاني نيز عرقي را كه از سر مي‌ريزد، نگه مي‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌هاي روي زمين را نگهداري مي‌كنند.
ـ ابروها بالاي دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافي به آنها برسد. اي طبيب، نمي‌بيني وقتي شدّت نور زياد است، دست خود را بالاي چشم‌ها مي‌گيري تا روشني به مقدار کافي به چشم‌هايت برسد و از زيادي آن پيشگيري كند؟!
ـ بيني بين دو چشم قرار دارد تا روشنايي را بين آنها به طور مساوي تقسيم كند.
ـ چشم‌ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمي‌شد و دوا به همه جاي آن نمي‌رسيد و بيماري چشم درمان نمي‌شد.
ـ خداوند سوارخ بيني را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مي‌آمد و نه بوي چيزي را
در مي‌يافت.
ـ سبيل و لب را بالاي دهان آفريد، تا فضولاتي را كه از مغز پايين مي‌آيد، نگه دارد و خوراك و آشاميدني به آن آلوده نگردد و آدمي بتواند آنها را از آلودگي پاک کند.
ـ براي مردان محاسن (ريش) را آفريد تا نيازي به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخّص شوند.
ـ دندان‌هاي پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد و دندان‌هاي آسياب را براي خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‌هاي آسياب را مانند ستوني كه در بنا به كار مي‌رود، استوار كند.
ـ دو كف دست را بي‌مو آفريد تا لمس كردن با آنها صورت گيرد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي‌کشيد به خوبي آن را حس نمي‌کرد.
ـ مو و ناخن را بي جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.
ـ قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‌ها در آيد و از باد زدن، ريه خنك شود.
ـ كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاي آن بيرون رود.
ـ خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پيش روي خود راه رود و به همين علّت حركات وي ميانه است و اگر چنين نبود، در راه رفتن مي‌افتاد.
ـ پا را از سمت زير و دو سوي آن، ميان باريك ساخت، براي آنكه اگر همة پا بر روي زمين قرار مي‌گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مي‌شد. سنگ آسياب چون بر سر گردي خود باشد، كودكي آن را بر مي‌گرداند و هر گاه بر روي زمين بيفتد، مردي قوي به سختي مي‌تواند آن را بلند كند.»
آن طبيب هندي گفت: اينها را از كجا آموخته‌اي؟ امام(علیه السلام) ) فرمود: «از پدرانم و ايشان از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) ) و او از جبرئيل، امين وحي و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را مي‌داند.» طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگاري.
راستي چه شگفت‌انگيز است كه حضرت صادق(علیه السلام) ) بدون در دست داشتن ابزار امروزي كه وسيلة شناخت درون و برون انسانند، در گوشه‌اي از شهر «مدينه» براي يك طبيب هندي، شگفتي‌هاي خلقت انسان را با دلايل محکم بيان مي‌فرمايد.

منبع:ravazadeh.blogfa.com

 

 نظر دهید »

خطیب توانمند باید چگونه باشد ؟

13 تیر 1395 توسط لیریائی

يك سخنران، خطيب، منبري براي اينكه بتواند در تبليغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگويم كه سخنش چه ويژگي بايد داشته باشد:

۱. سخن، آگاهانه باشد

قرآن مي‌فرمايد: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[۲] چيزي كه علم، دانايي و آگاهي نداري از آن پيروي نكن چه برسد كه مردم را بخواهي به پيروي دعوت كني و بخواهي براي مردم بيان كني حديث هم داريم «لَا تَقُلْ‏ مَا لَا تَعْلَمُ‏»[۳] چيزي را كه نمي‌داني براي خودت حل نشده است دَرَش ورود پيدا نكن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِي إِخْبَارِكَ بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنها را هم كه بلدي زير سؤال مي‌رود متهم مي‌شوي.

من مشهد مقدس بودم پاي سخنراني يكي از عزيزان بودم آدم مشهوري است و جمعيت ميليوني هم بودند ايشان روضه‌اي را خواندند از زنان كه آمدند بدن امام رضا را به خاك سپردند و بعد هم الآن هم رسم است اين زنان مي‌آيند گل بر دست مي‌گيردند روز شهادت امام رضا( آمدند پايين. گفتم: حاج آقا سند اين كجا است من در هيچ كتابي اين را پيدا نكردم تا حالا هم نخواندم كه زنان نوقان گفتند كه مَهرمان را مي‌بخشيم و مي‌آييم، حالا اگر دوستان جايي ديده‌اند بفرمايند. (من روي صغراي مسئله كاري ندارم بحثم روي كبراي مسئله است) ايشان گفت ما يك رفيقي داشتيم ۴۰ سال بود منبر مي‌رفت. بارها و بارها اين را خوانده بود من از ايشان شنيده‌ام. اين نمي‌شود سند و مدرك. همين بزرگوار در يك روز ديگري كه يك جمعيت بسيار زيادي در مشهد بود به نظرم روز شهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحن‌ها پُر بود. فرمودند: يك ميليون پانصد هزار نفر در تشيع جنازه موسي بن جعفر (ع) شركت كردند. وقتي آمدند من خدمتشان عرض كردم يك ميليون پانصد هزار نفر، خيلي آدم است. بغداد اينقدر جمعيت نداشته، شهر تازه تأسيس است اين شهر را منصور داونيقي ساخته يك ميليون پانصد هزار نفر، آخر در تشيع جنازه امام راحل ما از همه جا آمده بودند خود تهران يكي دو ميليون جمعيت مي‌شده يعني جمعيت كل قم. گفت من ديدم در يك جايي هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتي صدها هزار نفر آخر يك چيزي!!! همان وقت قصه‌اي هم گفتم كه ايشان ناراحت هم شد گفتم عبيدالله بن زبير خطيب بود در بصره، امام جمعه و فرماندار بود يك روز داشت داستان حضرت صالح پيغمبر را مي‌گفت. گفت: بلي. مردم از حضرت صالح خواستند شتري از كوه بيرون بياورد ايشان هم اجابت كرد و به اذن خداوند شتر از كوه بيرون آمد. هر چه هم سفارش كرد كارش نداشته باشيد معجزه و ناقة‌الله است خيلي هم قشنگ مي‌گفت داستان را. مردم، عوام توجه نكردند و ريختند اين شتر ۵۰۰ درهمي را كشتند بعد عذاب آمد و همه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم عليهم» آمد پايين گفتند چه كسي گفته اين شتر ۵۰۰ درهم بوده چه كسي؟ اصلاً آن زمان قيمت گذاشت همين يك كلمه از دهنش در رفت (۵۰۰ درهم) يكي از همان پايين منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قيمت گذار) آمد برود خانه يكي از پشت سرش گفت مقوم ناقه رفت به محل كارش ديد يك كاغذ روي ميزش گذاشته‌اند و نوشته‌اند مقوم ناقه توي شهر پيچيد بطوري كه بهش مي‌گفتند مقوم ناقه به پدرش نامه نوشت من را از اينجا بردار من ديگر نمي‌توانم اينجا خطبه جمعه بخوانم همة‌شهر من را مسخره مي‌كنند مي‌گويند مقوم ناقه يعني يك كلمه باعث شد از يك شهر خوب شما همين الآن بعضي از دوستان ما به خاطر يك بلوتوث محروم شده‌اند از سخنرانيشان در سيما، صدا، در همة جا چرا هواست را جمع نمي كني چرا انسان دقت نكند وقتي آدم يك چيزي را نمي‌داند مخصوصاً اين مهم است بعضي از عزيزان مي‌شناسم خود من گاهي وقت‌ها جايي كه مي‌خواهم بروم صحبت بكنم به آن مسئول مربوطه مثلاً خانة جوان يا يك وقتي با آقاي ناظمي اردكاني رئيس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر است به من بگوييد در قم، در تهران، آمار اهل سنت، شيعه، زاد و ولد، انسان هوايي يك چيزي را بپراند.

لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ببينيد آقايان عزيز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهي و آگاهي دادن است عرصة اقرار به جهل نيست عرصة اين نيست كه افراد اصلاً گاهي مقايسه مي‌كنند مي‌گويند آقا مدرس و منبري است مي‌خواهند تحقيق بكنند مي‌گويند حرف منبري است اين نيست منبر؛ مرحوم فلسفي منبر مي‌رفتند آيت‌الله العظمي وحيد منبر مي‌رفتند بزرگان ما لذا يك منبري بايد آگاهي كامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر براي خودتان حل نشده واردش نشويد اگر كنه بحث علم امام را نمي‌دانيد وارد نشويد.

اگر مي‌توانيداثبات بكند شبهه‌اي را كه در توسل است وارد نشويد رو به منابر اخلاقي بياوريد چرا كه منابر اخلاقي بارش كمتر است. منابر كلامي و اعتقادي سخت‌تر است.

خدا رحمت كند آيت الله فاضل را به من مي‌گفت آقاي رفيعي براي منبر مطالعه نكن همة‌جوانب را مطالعه بكن، نگو، من مي‌خواهم براي ۵۰ نفر حرف بزنم يك آيه كافي است همة تفسيرها را ولو ۲۰ درصدش را براي مردم بگويي ببين اين آگاهانه سخن گفتن خيلي مهم است.

۲. مستدل سخن بگوييد

قرآن مي‌فرمايد مستدل سخن بگوييد « قولاً سديداً » سديد از سد مي‌آيد. علامه طباطبايي نوشته قول سديد قولي است كه پشتوانه دارد و محكم است. آنهم نه پشتوانه ضعيف و دم دستي يك آقاي بزرگواري كه مقتل نوشته و بنده برايش خيلي ارادت دارم به خودشان هم عرض كردم مؤمن، متدين، خوش قلم، دهها جلد كتاب دارند يك وقت در حرم شاه عبدالعظيم حسني ديدم اظهار محبت كردم گفتم اين مقتلي كه شما داده‌ايد بيرون خوب شذوذاتي تو اين داريد مثلاً نوشته‌ايد سر علي‌اصغر(ع) را از بدن جدا كردند بالاي نيزه كردند خوب مردم گريه مي‌كنند ولي بيني و بين الله اين را كجا نوشته از كجا در مي‌آوري شما نوشته‌ايد وقتي به مداح مي‌گويم چرا مي‌خواني مي‌گويد كتاب فلان آيت الله فلان نوشته گفتند آخر اينها خيلي خبيث هستند از اين غلط‌ها مي‌كنند. آخه اين كه نشد سند.

مداح محترم روضه خواند متأسفانه پخش هم مي‌شد و جمعيت زيادي هم بود من اين روضه را خودم پيش مقام معظم رهبري خوانده‌ام منتها من اين طور نخواندم گفت كه در مجلس ابن زياد، رباب بلند شد سر علي اصغر(ع) را به سينه چسبانيد گريه كرد اشك ريخت من بعدش به مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت اين روضه را خوشبختانه بعد از من هم خواندي ۲ شب قبل من در بيت رهبري خوانده بودم خوارزمي نقل كرده منابع معتبر ديگر نوشته‌اند دانشنامه امام حسين(ع) آمده كه رباب در مجلس ابن زياد بلند شد سر ابي عبدالله(ع) را برداشت به سينه چسبانيد «يا قُرَّةُ عَيْنِي‏ وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي‏» بعد هم رو كرد گفت نزن من نبودم ولي شنيده‌ام پيامبر اين لبها را مي‌بوسيده اين را پيش آقا خوانديم كتابها هم نوشته كجا نوشته سر علي اصغر(ع) تو از چي دو تا دروغ درست كردي اول بايد سر جدا شده باشد و بعد… اينها كه مي‌شود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل به معناي مراجعه به منابع كهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقاي ري شهري عرض كردم گفتم مجموعه شما خيلي زحمت كشيده مرتب دارند حديثها را درست مي‌كند و چاپ مي‌كنند ولي يك كار را درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش سرمايه‌گذاري بكنيد ايشان گفت كي جرأت مي‌كند اين كار را بكند گفتم يكي بايد اين جرأت را بكند بالاخره بدون ترديد منابع روايي ما مشتمل بر بعضي اخبار فاقد اعتبار است.

حالا در كافي تعدادش خيلي كم اما در منابع تفسيري مطالبي است منابع تاريخي خوب كسي بايد جرأت كند حداقل براي جمع‌هاي خصوصي به ايشان عرض كردم نمي‌گويم الموضوعات[۵] بنويسيم مثل ابن جوزي، سلسلة احاديث ضعيفه[۶] ۲۰ جلد مثل الباني كه مال اهل سنت است.

ولي بالأخره مجلسي جرأت كرده در مرآت العقول[۷]، كافي را آنجايي كه لازم بوده نظراتش را گفته.

چرا ما اجازه مي‌دهيم هر كسي حديث را بخواند هر كسي آيه را بگويد هر كس بدون اطلاع از مباني كار بدون اطلاع از پيشينه‌هاي كار. شوخي نيست منبر.

شما وقتي مي‌آييد روي منبر يك آيه‌اي را تأويلش را مي‌گوييد بدون اينكه با تفسيرش آشنا باشيد بدون اينكه مقدمات علم رجال، درايه، فقه الحديث ـ چرا در حوزه‌هاي ما فقه الحديث كار نمي‌شود ـ معلوم است ادبياتش را هم كه درست بخواني كه گاهي بعضي غلط مي‌خوانند تبيين حديث تبيين نادرست مي‌شود. نمي‌شود به هر كتاب تاريخي اعتماد كرد.

كتاب تاريخي سلمان رشدي قصه‌اش را از كجا درآورد از تاريخ طبري درآورد سلمان رشدي مگر غير از قصة غرانيق يا قرانيق[۸] طبري اين قصه را ساخت.

۳ـ عادلانه سخن بگوييد

قرآن كريم مي‌فرمايد: « وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛[۹] سخن عادلانه باشد.

جبهه‌گيري دَرَش نباشد اگر توي عرصة سياسي وارد مي‌شود توي عرصة مذهبي وارد مي‌شوي قرآن كريم راجب اهل كتاب آنجاهايي كه لازم است تأييد مي ‌كند « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] يك جاهايي مي‌گويد اين كار درست است، اين كار مثلاً فرض بفرماييد نقد مي‌كند. نمي‌شود علي الاطلاق نقد بكنيم، كار وهابيت را، كار مذاهب ديگر و جناح‌هاي مخالفمان را اين ضرورت دارد كه سخت عادلانه باشد.

۴ـ نيكو سخن بگوييد.

قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نيكو سخن بگوييد. بار ادبي قرآن را ببينيد چه قدر از الفاظ زيبا و از كلمات حساب شده استفاده مي‌كند براي تبيين مطالب همين تعبير در قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَميد؛[۱۲] پاكيزه. سخنان پاكيزه استفاده يشود.

………………………………………………………….

[۱] . توبة: آيه ۱۱۹.

[۲] . اسراء، آيه ۳۶.

[۳] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص ۵۳۰.

[۴] . همان.

[۵] . لكتاب: الموضوعات المؤلف: جمال الدين عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي المتوفى: ۵۹۷هـ.

[۶] . عنوان الكتاب: سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة المؤلف: محمد ناصر الدين الألباني حالة الفهرسة: غير مفهرس الناشر: مكتب المعارف عدد المجلدات: ۱۴.

[۷] . عنوان : مرآت العقول = شرح کافی مولف : علامه مجلسی ، ملامحمدباقربن محمدتقی موضوع : اخبار زبان : عربی.

[۸] . افسانه غرانیق:

[۹] . انعام، آيه ۱۵۲.

[۱۰] . آل عمران، آيه ۶۴.

[۱۱] .بقره، آيه ۸۳.

[۱۲] . حج، آيه ۲۴.

برگرفته ازبیانات حجت الاسلام والمسلمین رفیعی

منبع:.balagh.ir


 نظر دهید »

شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان

31 خرداد 1395 توسط لیریائی

رضایت یار

"text-align: justify;">

اللهم لاتواخذنی فیه بالعثرات
کسی که نماز اول وقت نمی‌خواند و به کارهای دنیوی خود ادامه می‌دهد ، نماز اول وقت انسان را نفرین می‌کند و می‌گوید : «خدایا ضایع کند تو را که من را ضایع کردی!» این در حالی است که اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا می‌کند و می‌گوید: «خدا حف0کند تو را که من را حف0کردی» و زندگی رو به روال می‌افتد
گاهی آدم می‌لغزد و ایمانش ضعیف می‌شود و تقوایش از بین می‌رود. گناهان آدمی همان لغزش است و باید از خدا بخواهد که مؤاخذه نشود.

خدا در اثر گناه به غضب می‌آید و سیل و زلزله و بلایای طبیعی همه آثار گناه است. گاه مردم توجه نمی‌کنند که غالب این اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است.

کسی که نماز اول وقت نمی‌خواند و به کارهای دنیوی خود ادامه می‌دهد ، نماز اول وقت انسان را نفرین می‌کند و می‌گوید : «خدایا ضایع کند تو را که من را ضایع کردی!»

این در حالی است که اگر مسلمانی اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا می‌کند و می‌گوید: «خدا حفظ کند تو را که من را حفظ کردی» و زندگی رو به روال می‌افتد.

اگر کسی با خدا باشد، هیچ کس نمی‌تواند علیه او توطئه کند، چون او خدا را دارد.
هر کس در حد توانایی که دارد مسئول اعمال خویش می‌باشد و بیش از آن بر او تکلیفی نخواهد بود؛ “‌لا یکلف الله نفسا الا وسعها"‌‌ یعنی “‌خداوند هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او"‌‌ چرا که “‌یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا"‌‌ یعنی “‌خداوند می‌خواهد کار را بر شما آسان کند که انسان ضعیف خلق شده است."‌
مؤاخذه انسان بر اساس توانایی

هر انسانی که پا به عرصه دنیا می‌گذارد و در مدت عمر معینی در آن زندگی می‌کند باید در تمام مراحل آن از قوانین و دستورات الهی پیروی نماید چرا که در غیر این صورت مورد مواخذه و محاسبه الهی قرار می‌گیرد؛ “وان تبدوا ما فی انفسکم او تغفوه یحاسبکم به الله"‌ یعنی “و اگر شما (از غرض‌های خیر و شر) در دل دارید (به طوری که) آشکار و یا مخفی کنید همه را خداوند در محاسبه شما خواهد آورد ."‌

و آن به گونه‌ای است که هر کس در حد توانایی که دارد مسئول اعمال خویش می‌باشد و بیش از آن بر او تکلیفی نخواهد بود؛ “لا یکلف الله نفسا الا وسعها"‌ یعنی “خداوند هیچ کس را تکلیف نکند مگر به قدر توانایی او"‌ چرا که “یرید الله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا"‌ یعنی “خداوند می‌خواهد کار را بر شما آسان کند که انسان ضعیف خلق شده است."‌ ما نیز در این روز از خداوند می‌خواهیم به خاطر لغزش‌هایی که در طول عمر خویش داریم ما را مواخذه ننماید؛ “ربنا لا تواخذنا نسینا او اخطانا"‌ یعنی “خدایا ما را بر آنچه که به فراموشی یا به خطا (انجام داده‌ایم) مواخذه مکن"‌
خدایا لغزش‌های ما را اقاله کن؛ یعنی ما را بدون هزینه ببخش

واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ

«اقاله» کن و گناهان ما را بیامرز. در دعای کمیل هم این لفظ است که خدایا لغزش‌های ما را اقاله کن؛ یعنی ما را بدون هزینه ببخش. در مورد معامله نیز چنین لفظی در فقه وجود دارد. یعنی فروشنده و خریدار حق فسخ معامله را تا زمانی که با یکدیگر هستند، دارند. اما بعد از جدایی و بدون دلیل نیز اگر مشتری جنس را پس آورد، کاسب مستحب است آن را قبول کند. مثلاً شخصی یک ظرف ماست می‌خرد و به منزل می‌برد و متوجه می‌شود که پیش از وی ظرف ماست دیگری نیز خریداری شده است. در این حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وی آن را بپذیرد و پول آن را عیناً پس دهد.

یا سریع الرضا

خداوند “عزوجل"‌ بهترین عذر پذیرنده‌هاست که از بندگان خویش زود، راضی می‌گردد به طوری که او به “سریع الرضا"‌ یعنی “زود راضی می‌گردد"‌ معروف است و در قرآن بندگان خویش را به سوی رحمت و مغفرت خویش فرا می‌خواند “و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض"‌ یعنی “و به سوی غفران و آمرزش الهی و باغی (بهشتی) که عرض آن آسمان و زمین را فرا گرفته است سرعت بورزید"‌ بدون آنکه نیازی به بندگان خویش داشته باشد “الله الصمد"‌ یعنی “خداوند بی نیاز است"‌ و این در حالی است که ما غیر از او کسی را نداریم “الهی و ربی من لی غیرک"‌ یعنی “ای خدا و پروردگار من چه کسی غیر از تو برای من می‌باشد"‌ و غیر از او چه کسی می‌تواند عذر ما را پذیرفته و گناهان ما را بیامرزد “و من یغفر الذنوب الا الله"‌ یعنی “و چه کسی غیر خداوند (می‌تواند) گناهان را بیامرزد"‌ پس ما نیز در این روز به درگاه الهی پناه برده و از او می‌خواهیم که عذر ما را به خاطر خطاهایی که انجام داده‌ایم بپذیرد و از گناهان ما درگذرد.
قرآن در جای دیگری می‌فرماید: «خدا برنامه‌های مردم را عوض نمی‌کند، آن‌ها را گرفتار بلا نمی‌کند مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.»

ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ

خدایا من را تیر بلا قرار مده. سیل و رانش زمین یعنی همان تیر! هواپیما در آسمان پرواز می‌کند و ناگاه روی ساختمانی فرود می‌آید و همه ساکنان آن از بین می‌روند. این غرض و تیر بلاست که حاصل گناه و خطاهای ماست.
دعا

تمام پیش‌آمدهایی که می‌شود همه نتیجه گناهان ماست .

آیه قرآن می‌فرماید: «هر گرفتاری برای شما پیش می‌آید، دسترنج خودتان است.» هر چه بکاری همان را درو می‌کنی. از گندم، گندم و از جو، جو می‌روید.

قرآن در جای دیگری می‌فرماید: «خدا برنامه‌های مردم را عوض نمی‌کند، آن‌ها را گرفتار بلا نمی‌کند مگر اینکه خودشان را تغییر دهند.»

مثل ماشین که انحراف به چپ پیدا کند، تصادف می‌کند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشیم با عذاب خدا تصادف می‌کنیم.

بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین

به عزت خودت، این دعاها را درباره ما مستجاب کن! ای کسی که عزت مسلمین با توست.

منبع:tebyan.net

 نظر دهید »

ماه رمضان قدیم چگونه بود ؟

18 خرداد 1395 توسط لیریائی

بیدار شدن های غیرمعمول در نیمه شب و چشم های خواب آلود وقت سحر، گوش دادن به زمزمه و مناجات اشک آلود پدر، جمع شدن اعضای خانواده دور هم و غذاخوردن های شبانه، جرعه جرعه آب خوردن تا به گوش رسیدن صدای اذان، تلاش و رقابت با خواهر و برادرها برسر زودتر مسواک زدن، صدای آشنای دعای سحر، طعم دلنشین خواندن نماز صبح اول وقت، خوابیدن های نیمروز وقتی سستی و بی حالی غلبه کرده، چشم انتظاری دلنشین برای شنیدن صدای اذان و حلاوت وقت افطاری های ساده و بی پیرایه کنار اعضای خانواده و… همه خاطره های آشنایی از ماه خداست، خاطره هایی از سال های دور که همه ما فقط یک بار در سال تجربه اش می کردیم و برای ما یادآور شروع ماه مهمانی خدا بود. البته این روزها همراه با تغییر در زندگی آدم ها ماه رمضان هم تغییر کرده و گویی آداب ماه رمضان هم مدرن شده است.

از سحرخوانی تا ساعت های الکترونیک
در سال های گذشته در روزهایی که هنوز بیدار شدن از خواب با صدای موبایل و ساعت های الکترونیکی باب نبود مردم در شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان با شیوه های جالبی از زمان سحر و افطار مطلع می شدند.

قدیمی های ما خبرآمدن ماه رمضان را نه از اخبار تلویزیون و روزنامه ها بلکه از «چاووش خوان ها» دریافت می کردند. چاووش خوان ها کسانی بودند که از دو سه روز قبل از آمدن ماه رمضان به خیابان ها می رفتند و آمدن ماه رمضان را نوید می دادند تا کسانی که می خواهند روزه بگیرند خود را برای ماه رمضان آماده کنند و کسانی هم که به هر دلیلی نمی توانند روزه بگیرند تظاهر به روزه خواری نکنند. به گفته هوشنگ جاوید، پژوهشگر عرصه موسیقی آیینی و نواحی، سحرخوان ها از یک ساعت مانده به اذان صبح روی بام خانه خود می رفتند و اذان می گفتند و مردم را به صلوات فرستادن دعوت می کردند البته گاهی علاوه بر آن نقاره هم می نواختند تا حنجره شان کمی استراحت کند.

سحرخوان ها تا نزدیک اذان به خواندن ادامه می دادند و سپس هنگامی که وقت اذان نزدیک می شد ابیاتی را می خواندند که پایان هر بیت آن با یک صلوات همراه بود و همین علامتی بود تا کسانی که تازه بیدار شده اند بفهمند وقت کمی برای سحری خوردن دارند. سپس دعاخوان ها دعای سحر می خواندند و بعد موذن اذان می گفت. تا چند سال پیش نیز هنوز در بعضی شهرهای کشورمان نقاره می نواختند و همسایه ها با ذکر صلوات، همسایه شان را از خواب بیدار می کردند. البته در بعضی از روستاها از طبل برای اعلام وقت سحر و افطار استفاده می شد هر چند هنوز در بعضی روستاها این رسوم کم و بیش معمول است ولی در شهرهای بزرگ دیگر این نواهای دلنشین شنیده نمی شود.

این پژوهشگر موسیقی آیینی صلوات خوانی، بسم الله خوانی و منقبت خوانی را از نمونه های دیگر موسیقی این ماه می شمارد که در سال های اخیر روی آنها را گرد فراموشی گرفته است. جاوید ذکرخوانی را مهم ترین ویژگی موسیقی رمضان می داند و هدف از آن را تقویت نیروهای معنوی و سوق دادن روزه داران به سمت خوبی تفسیر می کند. گذشتگان ما با نغمه ها و آواهای دلنشین و ذکرهای مخصوص این ماه، نوجوانان و جوانانشان را با واژگان و جملات مقدس روحانی آشنا می کردند و سمت نور و پاکی سوق می دادند.

بنا به گفته پژوهشگران این عرصه، موسیقی رمضان در ایران پر از شادی بود چرا که می کوشید انسان را به معنویت نزدیک کند و اشعار حزن انگیز فقط به ایام قتل امیرالمومنین(ع) اختصاص داشت. منقبت خوانی ویژه شب های قدر بود و در رثای علی ابن ابی طالب خوانده می شد و در نیمه رمضان هم مولودی خوانی و مناجات رواج داشت. در زمان افطار هم از یک ساعت پیش از غروب آفتاب سه بار بر طبل می نواختند و این نواختن ها هر بار تندتر می شد تا مردم بدانند که چقدر به زمان افطار نزدیک شده اند و چه وقت می توانند دست از کار روزانه بردارند. گذشتگان ما برای اجرای این مراسم از آلات موسیقی مانند دوتار، دف، تنبور، طبل و… استفاده می کردند.

چراغ هایی که وقت سحر روشن بود
در گذشته اعضای خانواده با شنیدن صدای نقاره یا سحرخوان ها از بزرگ تا کوچک بیدار می شدند و خود را برای خوردن سحری آماده می کردند. در حالی که کدبانوی خانه نه با آنها که از ساعت ها قبل در کار تدارک و تهیه سحری بود، غذا روی چراغ سه فتیله، خوب جا افتاده بود و پلوی داغ چند ساعت قبل از بیدار شدن اعضای خانواده دم شده بود، قل قل سماور و عطر خوش چای تازه دم هم این نوید را می داد که همه چیز برای خوردن سحری آماده است.

کسی که زودتر بیدار می شد بقیه اعضای خانواده و حتی گاه همسایه ها را بیدار می کرد، سال هایی که رادیو به میان خانواده ها آمد، خانواده ای که رادیو داشت آن را روشن می کرد و اهالی یک محله با صدای رادیو بیدار می شدند. بچه ها از شوق بیدار شدن سحر و جانماندن از خوردن سحری شب ها زودتر می خوابیدند و وقت سحر همه اعضای خانواده از کوچک و بزرگ آماده بودند، حتی کسانی که نمی توانستند روزه بگیرند هم بیدار می شدند تا از فیض سحر محروم نمانند و حداقل اندکی در ثواب روزه داران شریک شوند، همین باعث می شد وقتی از پنجره خانه به بیرون نگاه می کردی چراغ همه خانه ها روشن بود اما این روزها که دیگر خبری از آوای دلنشین چاووش خوان ها و سحرخوان ها نیست گویی بیدار شدن برای سحر هم در حال از مد افتادن است.

حالاوقتی برای سحر از خواب بیدار می شویم شاید کمتر خانه ای چراغش روشن باشد. حالازندگی شهری و شاغل بودن اعضای خانواده باعث شده حتی در وعده سحر هم کمتر دور هم جمع شویم و در میان بسیاری از خانواده ها افراد ترجیح می دهند در ساعات پایانی شب غذایی تناول کنند تا لذت خواب شیرین بر لذت بیدار شدن هنگام سحر بچربد. اگر خانواده هایی هنوز به روال گذشته برای سحر بیدار می شوند نه از ساعت ها قبل از اذان، بلکه فقط دقایقی قبل از اذان بیدار می شوند و ترجیح می دهند غذای از قبل آماده شده را در ماکروویو گرم کرده و با عجله تناول کنند و بعد از خواندن نماز بلافاصله به رختخواب برگردند.

همه اینها در حالی است که در منابع روایی ما به خوردن سحری بسیار سفارش شده و فصلی با عنوان خوردن وجود دارد و از مجموع روایات چنین بر می آید که خوردن سحری برای روزه ماه رمضان مستحب است.

منبع: روزنامه جام جم

 نظر دهید »

روزه حجاب زبان و گوش و چشم از گناه است.

18 خرداد 1395 توسط لیریائی

از فقه الرضا ( علیه‏السلام) روایت ‏شده که حضرت رضا ( علیه‏السلام) در رابطه با شرائط روزه و روزه ‏داری چنین فرمود:

«و اعلم یرحمک الله ان الصوم حجاب ضربه الله عز و جل علی الالسن و الاسماع و الابصار و سائر الجوارح لما له فی عادة من شره و طهارة تلک الحقیقة حتی یستربه من النار، و قد جعل الله علی کل جارحة حقا للصیام فمن ادی حقها کان صائما و من ترک شیئا منها نقص من فضل صومه بحسب ما ترک منها»

بدان (ای روزه ‏دار) خدای رحمتت کند، که براستی روزه ستر و حجابی است، که خداوند او را بر زبانها و گوش ها و چشم ها و سائر جوارح زده است، هر گاه معتاد بر زشتی ها و شر و فساد باشند، (چون زبان و گوش و چشم و سایر جوارح هر گاه تحت کنترل دقیق ایمان و دین شخص باشند، از شر آنان کاملا در امان می‏ باشد) که طهارت (و حجاب صوم) بر اسماع و ابصار و غیره، او را از آتش جهنم می‏پوشاند و حجابی محکم از آتش برای او خواهند شد.

به تحقیق خداوند بر هر «آدم‏» خسته ‏ای برای روزه گرفتن حقی مقرر فرموده است، پس اگر آن حق را اداء کند (و به خوبی حق روزه ‏داری را به جای آورد) هر آینه صائم و روزه ‏دار است، (یعنی به جای آورده حق روزه را) و هر کس بعضی از آن شرایط را ترک نموده، از فضیلت و ثواب روزه‏ اش به قدر و بحسب آنچه ترک کرده کاسته است.

شاعر پارسی زبان چه نیکو گفت:

گوش بگشا لب فروبند از مقال

هفته هفته، ماه ماه و سال سال

صمت عادت کن که از یک گفتنک

می‏شود ذو النار این تحت الحنک

از یک سخن ناروا بر اثر پر گوئی، تحت الحنک مقدس به فضاحت ذو النار (کراوات) در می‏ آید که حقا با مسما است‏یعنی صاحب آتش می‏ شود.

از زنی که با زبان شوهرش را بیازارد هیچ عبادتی قبول نخواهد شد

از منهیات رسول گرامی خدا (صلی الله علیه و آله) می‏خوانیم:

«ایما امراة آذت زوجها بلسانها لم یقبل الله عز و جل منها صرفا، و لا عدلا، و لا حسنة من عملها حتی ترضیه، و ان صامت نهارها، و قامت لیلها، و اعتقت الرقاب، و حملت علی جیاد الخیل فی سبیل الله و کانت فی اول من یرد النار، و کذلک الرجل اذا کان لها ظالما» (7)

فرمود: هر زنی که شوی خویش را به زبان بیازارد، خداوند هیچ عمل و حسنه ‏ای را از او قبول نکند، تا شوهر را راضی سازد، اگر چه در تمامی روزهای عمرش روزه باشد، و تمامی شبهای زندگی اش را به نماز ایستاده باشد، و تمامی بندگان را آزاد سازد، و همیشه ملازم گردن اسبان (که حاکی از جهاد دائمی است) در راه خدا بوده باشد، اول کسی است که وارد آتش جهنم خواهد شد، و نیز این چنین است اگر مرد به زوجه خویش ظلم نماید، (یعنی همه این عذابها برای آن مرد نیز جاری خواهد بود. )

از آن جائی که روزه، دانشگاه اخلاق و تزکیه نفس و وسیله خود سازی ست، لذا روزه ‏دار باید در این دانشگاه از کلیه آداب و برنامه‏ های تربیتی برخوردار، و در قیقت‏ خود باید یک معلم اخلاق بوده و بر اعضاء و جوارح خویش تسلط کامل داشته باشد.

چشم و گوش و زبان و. . . تو هم باید روزه باشند

در اینجا معلم واقعی اخلاق و پیشوای ششم حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) می‏ فرماید:

«اذا صمت فلیصم سمعک، و بصرک، و شعرک، و عدد اشیاء غیر هذا، و قال: لا یکونن یوم صومک کیوم فطرک‏» (8) آنگاه که روزه هستی، پس باید گوش و چشم و موی تو در حال امساک باشند (از گناهان و هر نوع معاصی که از آنها خواسته است پرهیز نمایند) امام چیزهای دیگری غیر از آنچه را نامبرده شمرد و سپس فرمود:

البته نباید روز، روزه ‏داریت همانند روز افطارت باشد. (یعنی این قدر آثار تربیتی روزه ‏ات زود گذر نباشد، که هیچ گونه تفاوتی با روزهای قبل و بعد از روزه ‏ات، جز امساک از خوردنی ها و آشامیدنی ها، نداشته باشی) .

در اینجا بی مناسبت نیست که از مفاد این شعر استفاده کنیم.

گوش تواند که همه عمر وی

نشنود آواز و دف و چنگ و نی

دیده شکیبد ز تماشای باغ

بی گل و نسرین بسر آرد دماغ

گر نبود بالش آکنده پر

خواب توان کرد حجر زیر سر

این شکم خیره سر پیچ پیچ

صبر ندارد که بسازد به هیچ

بنیان گزار اسلام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:

«ما من عبد صائم یشتم فیقول: انی صائم، سلام علیک لا اشتمک کما تشتمنی الا قال الرب تعالی استجار عبدی بالصوم من شر عبدی قد آجرته النار»

نیست (بنده) روزه‏ داری که مورد شماتت و ملامت قرار گیرد، و او به ملامت کننده بگوید: من روزه هستم سلام بر تو و من شماتت نمی‏ کنم، آن چنان که تو شماتت می ‏کنی، هم چنان که خداوند تعالی می‏ فرماید: پناهندگی جست‏ بنده من به روزه از شر دیگر بنده من، به راستی پناه دادم او را از آتش جهنم و این کلاس تربیتی روزه است که آدمی را تربیت می‏ نماید.

منبع:.aviny.com

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آمار

  • امروز: 200
  • دیروز: 199
  • 7 روز قبل: 780
  • 1 ماه قبل: 1950
  • کل بازدیدها: 63881

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • ترنم گل
  • زفاک
  • فاطمه خانه زر
  • بتول سادات بنیادی

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس