در دفترم هزار معما نوشته ام
28 تیر 1394 توسط لیریائی
در دفترم هزار معما نوشته ام
یعنی که باز نام شما را نوشته ام
خورشید پشت کوه! ببین دفتر مرا
امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام
هر چند مرده ام، به امید کمی نفس
این نا مه را برای مسیحا نوشته ام
اصلا قبول، دیر رسیدم سرکلاس
اما اجازه؟! مشق شبم را نوشته ام…
عمریست روی تخته سیاه نگاه خود
تصمیم… نه!که غیبت کبری نوشته ام…
پشت در کلاس فقط گفته ای و من
از درس انتظار تو املا نوشته ام
جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل
خود را برای روز مبادا نوشته ام
از عمق چشمهایم تمام مرا بخوان!
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام…
زنگ کلاس … بغض تو… موضوع انتظار
از جمعه های غم زده انشا نوشته ام
آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم
خطم بدست و باز شما را نوشته ام
سرتاسر حروف الفبایت عشق بود
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام
اللهم عجل لولیک الفرج