جواب به یک شبهه
چرا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به حکم آل داوود حکم می کند ؟
حكم كردن به حكم آل داود:
أ - مهدي الشيعة الرافضة سيحكم بشريعة داود وآل داود و بتوراة موسى :
روى بخاري الرافضة الكليني في كتاب الحجة من الأصول في الكافي - الجزء الأول ص 397|398 - ما يلي :
1- علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن منصور عن فضل الأعور عن أبي عبيد الحذَاء قال : كنا زمان جعفر عليه السلام حين قبض نتردد كالغنم لا راعي لها، فلقينا سالم بن أبي حفصة فقال لي : يا أبا عبيدة من إمامك ؟ فقلت : أئمتي آل محمد، فقال : هلكت وأهلكت أما سمعتُ أنا وأنت أبا جعفر عليه السلام يقول : من مات وليس له إمام مات ميتة جاهلية ؟ فقلت : بلى لعمري ، ولقد كان قبل ذلك بثلاث أو نحوها لدخلت على أبي عبد الله عليه السَلام فرزق اللهُ المعرفة ، فقلت لأبي عبد الله عليه السَلام : إن سالما قال لي كذا وكذا، قال : يا أيا عبيدة إنَه لا يموت هنا ميت حتى يخلف من بعده من يعمل بمثل عمله ويسير بسيرته ويدعو إلى ما دعا إليه ، يا أبا عبيدة إنَه لم يمنع ما أعطي داود أن أعطي سليمان . ثم قال يا أبا عبيدة إذا قام قائم آل محمد عليه السلام حكم بحكم داود وسليمان ولا يُسأل بيننة.
2- محمَد ين يحي عن أحمد بن محمَد عن محمد بن سنان عن أبان قال : سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول : « لا تذهب الدنيا حتى يخرج رجل مني يحكم بحكومة آل داود ولا يُسأل بيّنة ، يعطي كل نفس حقها » .
3 - محمد عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن عمَار الساباطي قال : قلت لأبي عبد الله عليه السَلام : بما تحكمون إذا حكمتم قال : بحكم الله وحكم داود ، فإذا ورد علينا الشَيء الذي ليس عندنا تلقَانا به روح القُدُس .
4 - محمد بن أحمد عن محمد بن خـالد عن النَضر بن سويد عن يحي الحلبي عن عمران بن أعين عن جعيد الهمداني عن عليَ بن الحـسين عليه السَلام قال: سألته بأي حكم تحكمون ؟ قال << بحكم آل داود، فإن أعيانا شيء تلقاا به روح القُدُس .
5 - اًحمد بن مهران رحمه الله عن محمَد بن علىَ عن ابن محبوب عن هشام ين سالم عن عمَار السَاباطي قال قلت لأبي عبد الله عليه السلام : ما منزلة الأئمَة ؟ قال كمنزلة ذي القرنين وكمنزلة يوشع وكمنزلة آصف صاحب سليمان. قلت : فبما تحكمون ؟ قال : بحكم الله وآل داود وحكم محمَد صلى الله عليه وسلم ولتلقَانا به روح القُدُس.
الأصول في الكافي للكليني الجزء الأول ص397-398.
…
3- أنه يحكم بحكم آل داود عليه السلام
…
1- يحكم بشريعة آل داود ، وبقرآن جديد ليس هو الذي بين أيدينا ، ولو سأل سائل فأين شريعة آل داود لوجد الإجابة ولا شك أنه التلمود ، ولذلك يبايع الناس على كتاب جديد ففي كتاب الغيبة للنعماني عن أبي جعفر أنه قال :
« فوالله لكأني أنظر إليه بين الركن والمقام يبايع الناس بأمر جديد شديد ، وكتاب جديد ، وسلطان جديد من السماء .»
الغيبة للنعماني ص107.
پاسخ:
در مورد روايت اول ، بايد ترجمه قسمت آخر آن ( يعني همان قسمت سوال برانگيز که مي گويد مهدي به حکم داود و سليمان حکم مي کند ) مشخص شود :
اي ابا عبيده وقتي که قائم ما قيام کند به همان حکم داود و سليمان حکم مي کند و ( براي حکم کردن ) از شاهد سوال نمي پرسد.
مقصود از حکم داوود و سليمان چيست؟
آيا مقصود جاري کردن احکامي است که بزرگان يهود براي خود وضع کرده بودند ؟ يا مقصود همان طريقه عدالتي است که داوود و سليمان به امر خدا آن را اجرا مي کردند ؟
مقصود از حکم داوود و سليمان قضاوت کردن از روي الهام وفهم الهي است :
اين روايات در مورد طريقه حکم کردن است : زيرا طبق آيات قرآن داوود و آل وي در هنگام حکم کردن از طريق الهام الهي حق را شناخته و به آن حکم مي کردند . به خلاف حکم کردن عادي ؛ زيرا در اين طريق حکم کردن ممکن است دو شاهد به دروغ شهادت دهند و قاضي را گمراه کنند .
وقوله وفصل الخطاب اختلف أهل التأويل في معنى ذلك فقال بعضهم عني به أنه علم القضاء والفهم به
ذكر من قال ذلك حدثني محمد بن سعد قال ثني أبي قال ثني عمي قال ثني أبي عن أبيه عن بن عباس وآتيناه الحكمة وفصل الخطاب قال أعطي الفهم
حدثنا أبو كريب قال ثنا بن إدريس عن ليث عن مجاهد وفصل الخطاب قال إصابة القضاء وفهمه
حدثنا محمد بن الحسين قال ثنا أحمد بن المفضل قال ثنا أسباط عن السدي في قوله وفصل الخطاب قال علم القضاء
حدثني يونس قال أخبرنا بن وهب قال قال بن زيد في قوله وآتيناه الحكمة وفصل الخطاب قال الخصومات التي يخاصم الناس إليه فصل ذلك الخطاب الكلام الفهم وإصابة القضاء والبينات
تفسير الطبري ج23/ص139
و کلام خداوند فصل الخطاب اهل تاويل در مورد آن اختلاف کرده اند . پس عده اي آن را به معني علم قضاء و فهم آن دانسته اند .
کسانيکه اين نظر را دارند :
… فصل خطاب يعني به هدف زدن در قضاوت و فهميدن آن
… فصل خطاب علم قضاوت است .
… فهم و به هدف زدن در قضاء و شهود است .
همين مطلب در تفاسير بسياري از جمله در الدر المنثور ج7/ص154 و تفسير أبي السعود ج7/ص220 و… در ذيل آيه 20 سوره صاد آمده است .
که لازمه به هدف زدن در قضاوت اين است که شخص بتواند بينه و شاهد و مدرک ِ صحيح را از غلط تشخيص دهد . واين همان طريقه قضاوت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است .
روايتي از رسول خدا در مورد قضاوت از روي فهم الهي والهام و وحي :
در همين زمينه اهل تسنن در صحيح مسلم از رسول خدا روايت جالبي دارند :
فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم إني لم أومر أن أنقب عن قلوب الناس ولا أشق بطونهم قال ثم نظر إليه وهو مقف فقال إنه يخرج من ضئضئ هذا قوم يتلون كتاب الله رطبا لا يجاوز حناجرهم يمرقون من الدين كما يمرق السهم من الرمية قال أظنه قال لئن أدركتهم لأقتلنهم قتل ثمود
صحيح مسلم ج2/ص742 کتاب الزکاة باب ذکر الخوارج وصفاتهم چاپ دار احياء التراث العربي بيروت
رسول خدا فرمودند : من مامور نيستم که راه به قلب هاي مردمان باز کنم ( از قلب هاي ايشان خبر دهم) و نه اينکه دل هاي ايشان را باز گردانم . سپس به او نگاه کرده و گفتند از قبيله اين شخص افرادي بيرون مي آيند که قرآن را ( با نوايي ) تازه مي خوانند اما از گلوهاي ايشان بيرون بيشتر پيش نمي رود ( به قلب ايشان نمي رسد ) از دين خارج مي شوند همانطور که تير از کمان بيرون مي رود .
گفت : گمان مي برم که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند اگر ( زمان ) ايشان را درک کنم مانند کشتن قوم ثمود ايشان را مي کشتم .
نووي مهمترين شارح صحيح مسلم در شرح اين روايت مي گويد :
قوله صلى الله عليه وسلم انى لم أومر أن أنقب عن قلوب الناس ولا أشق بطونهم معناه أنى امرت بالحكم بالظاهر والله يتولى السرائر
شرح النووي على صحيح مسلم ج7/ص163 چاپ دار احياء التراث العربي بيروت
کلام رسول خدا که فرمودند من مامور نيستم که راه به قلبهاي مردم باز کنم و نه اينکه دلهاي ايشان را باز گردانم معنايش اين است که من مامور شده ام که به ظاهر حکم کنم ( حتي اگر واقع را بدانم لازم نيست که به آن حکم کنم) و خداوند خود در امر درون را به عهده مي گيرد .
کلام رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم واضح است که ايشان مامور نبوده اند که در بر خورد با مردم ( که يکي از مصاديق آن قضاوت است ) به واقع عمل نمايند و اين منافات ندارد با اينکه بتوانند به اختيار خودشان و با اذن الهي به واقع عمل کنند ؛ همانطور که سليمان و داود عليهما السلام چنين مي کرده اند . و در مورد قضاوت هاي امير مومنان علي عليه السلام هم مواردي از اين قبيل ذکر شده است .
آيا قضاوت داوود وسليمان ( پيامبران الهي ) را مي توان با قضاوت دجال ( کافر ) يکي دانست؟
جالب توجه در بعضي از اين روايات اين است که در آنها گفته شده است به حکم خداوند و حکم آل داوود . و اين اشاره به يکي بودن اين دو دارد . و همانطور که از روايت صحيح مسلم به دست آمد حکم خداوند ، همان حکم به واقع است :
«والله يتولي السرائر»
و اين عبارت به خوبي مقصود را واضح مي نمايد .
اما اينکه ايشان ادعا دارند که اين شخصي که به حکم خداوند و ال داوود حکم مي کند دجال است !!!! اين را ايشان بايد اثبات بنمايند با اينکه در کتب اهل سنت آمده است که دجال اصلا خداوند را قبول ندارد و خود را خدا مي داند . اينکه اين دجال چگونه به حکم خداوند و انبيا حکم مي کند جاي تعجب است . نيز اتهام دجالي و دروغي بودن احکام آل داوود نيز از جساراتي است که اين مولف به خود اجازه آن را داده است که قطعا بايد از آن توبه کند .
مقصود از کتاب جديدي که مهدي مي آورد چيست؟
اما آنچه که در آخرين روايت ذکر شده است کتاب جديد مقصود قرآن جديدي نيست ، بلکه همان قرآني است که توسط امير مومنان نوشته شده است - و در آن تمامي شان نزول ها ، تاويل ها و نسخ ها و… ذکر شده است و قرآن موجود در آن همين قرآن ، تنها قرار گيري آيات آن به ترتيب نزول است ؛ اما تفاسير آن غير اين تفاسير موجود در دست اهل سنت است – ؛ همان قرآني که علماي اهل سنت آرزوي ديدن آن را مي کردند :
وقال محمد بن سيرين لما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم أبطأ علي عن بيعة أبي بكر فلقيه أبو بكر فقال أكرهت إمارتي فقال لا ولكن آليت لا أرتدي بردائي إلا إلى الصلاة حتى أجمع القرآن فزعموا أنه كتبه على تنزيله فقال محمد لو أصبت ذلك الكتاب كان فيه العلم
ابن سيرين گفته است که وقتي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از دنيا رفت علي در بيعت ابو بکر تاخير کرد ، پس ابو بکر گفت : آيا از خلافت من ناراضي هستي؟ گفت: نه ولي من قسم خورده بودم که عبا به دوش نگيرم مگر براي نماز تا اينکه همه قرآن را جمع کنم ؛ پس چنين گمان کرده اند که وي اين کتاب را بر طبق نزول آيات جمع کرده است .
ابن سيرين گفت : اگر به اين کتاب دست مي يافتم ، ( تمام) علم در آن بود.
تاريخ الإسلام ج3 ص637
همين مطلب در کتب ذيل نيز آمده است :
تاريخ الخلفاء ذهبي ج1 ص185 و الصواعق المحرقة ج2 ص375
پس مقصود اين است که مهدي طبق معاني حقيقي قرآن عمل مي کند که براي بيشتر مردم ناشناخته است . و اين با آنچه ادعا کرده بودند که مهدي شيعه قرآن جديدي (تلمود) مي آورد منافات دارد .
منبع :.shobhe1.blogfa.com