مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حدیث سلسلة الذهب نماد توحید

10 خرداد 1396 توسط لیریائی

 

 

حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت (علیهم السلام) باشد.

چکیده

موضوع این نوشتار نگاهی است به حدیث سلسة الذهب، حدیث کوتاهی که امام رضا(علیه السلام) به هنگام خروج از شهر نیشابور در ازدحام مردم و درخواست ایشان بیان فرمود.

مسئله اصلی و سؤال اصلی این است که پیام حدیث چیست؟ و امام رضا(علیه السلام) با سیره عملی و علمی خود نشان داد، مشکل اصلی جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحید بود، مشکلی که همچنان می تواند همه جوامع اسلامی را با چالش های جدّی روبه رو نماید.

 

تاریخچه حدیث
در کتاب تاریخ نیشابور آمده است: در سفر حضرت رضا (علیه السلام) به خراسان کاروان امام در ۷ جمادی الاول ۲۰۱ برابر با ۱۵ آذر ۱۹۵ شمسی وارد نیشابور شد و در حال عبور از بازار بود که دو نفر از راویان احادیث به نام‌های «ابوذرعه» و «محمد بن اسلم طوسی» جلو آمدند و به امام عرض کردند:«ای امام و فرزند امامان، ای سلاله پاک فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و ای چکیده پرثمر نبوت! به حق پدران گرامیت صورت مبارک و پرنور خود را به ما بنمایان و حدیثی از جد بزرگوارت را برای ما بگو!» امام دستور داد کجاوه را متوقف کنند. سپس سایبان را کنار زد و چشم مسلمانان به جمال نورانیش منور شد.
مردم همه روی پا ایستادند. صدای گریه از هر سو بلند شد و اشک شوق از دیده‌ها فرو ریخت. گروهی خود را به خاک می‌افکندند، عده‌ای افسار مرکبش را بوسه می‌زدند، یا گردن می کشیدند تا صورت مبارک امام را ببینند.

ازدحام و غوغا تا ظهر طول کشید و مردم همچون سیل اشک می ریختند تا سرانجام، بزرگان قوم فریاد زدند:« ای مردم! گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را آزارندهید، که این کار آزار رسول خداست.»

مردم ساکت شدند و بیست و چهار هزار قلم و دوات آماده شد تا حدیث امام را بنویسند. این حدیث شریف بعدها به «حدیث سلسلة الذهب» (سلسله‌ی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومین (رسول خدا و ائمه ) و جبرئیل (علیهم السلام) هستند. بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند تا حدیث را برای افرادی که صدای امام را نمی‌شنیدند با صدای بلند تکرار کنند.

امام رضا (علیه السلام) این چنین آغاز کرد:« پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که در کوفه شهید شد،از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» (کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است) سپس حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) همه راست گفته اند».

در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند) ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد : « بشرطها وانا من شروطها»(اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم.)

 

حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است؟

حدیث سلسلة الذهب به معنای سخن زنجیره‌ای طلایی است و به حدیثی گفته می‌شود که تمام راویان آن از امام معصوم (علیه السلام) باشند. بدین صورت که امام معصوم مانند موسی بن جعفر (علیه السلام) روایتی را از پدر خود امام صادق (علیه السلام) نقل کند و او از پدرش تا این که به امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) برسد. گاهی به حدیث قدسی و نقل سخن خدا می‌رسد. چون در تمام نقل راویان امامان معصوم(علیه السلام) قرار دارند، مانند این است که یک زنجیره طلایی را تشکیل می‌دهند، به همین خاطر حدیث سلسلة الذهب گفته می‌شود.
امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) هنگامی که در سفر به خراسان وارد شهرستان نیشابور شد، در بازار شهر دو عالم و پیشوای شهر به نام ابوذرعه و محمد بن اسلم طوسی (که حافظ احادیث نبوی بودند) به حضرت عرض کردند: بحق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خویش را بر ما آشکار کن و حدیثی از پدران خود از جدت برای ما ذکر کن.

معروف است که بیست و چهار هزار نویسنده در انتظار شنیدن حدیث بودند که آن را ثبت کنند، حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی بن جعفر و او از پدرش امام صادق… همین طور سلسله سند را ادامه داد تا رساند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و او از جبرئیل که گفت: شنیدم از حضرت رب العزّه سبحانه که می‌فرماید: “کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کلمه لا اله الا الله حصار من است، پس هر کس که آن را بگوید،‌داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود، ایمن از عذاب من خواهد بود".

 

حدیث سلسلة الذهب نماد توحید

شهرت شهر نیشابور به مرکز علمی و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله ای است که در منابع تاریخی معتبر از جمله کتاب تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابوری، به ثبت رسیده است. از این رو ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژه ای برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با دیگر شهرها متفاوت می‌نمود. آنچه که در این شهر در مدت اقامت امام رضا(علیه السلام) اتفاق افتاد، یکی از برگ های برنده و فرصتی طلایی بود برای امام رضا(علیه السلام) تا از آن به بهترین نحو استفاده کنند. شور و اشتیاق فراوان و زائدالوصف اهالی آنجا برای دیدار با امام از یک سو و خواستاری علمای آن، از سوی دیگر برای دریافت حدیث و دانش تازه ای از ایشان، این تفاوت را شکل می داد.

امام در مدت محدودی که در شهر نیشابور اقامت داشت، رابطه ای عمیق و صمیمی با مردم برقرار می کرد. توجه ایشان به عموم بود. رفتار امام و آموزه های مختلفی که از سیره آن حضرت نصیب مردم می شد، در واقع پاسخی بود محبت آمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت، آخرین یادگاری امام در این شهر زمانی رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند.

امام رضا(علیه السلام) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهی، سخنی فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکی متفاوت در کتب تاریخی و حدیثی نقل شده است. همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده، محدثین شیعه و سنی به آن توجه ویژه ای دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند.

امام رضا (علیه السلام) در طول مسافرت خود نیشابور را برای بیان این حدیث انتخاب کردند و این در حالی بود که ایشان از کجاوه پیاده نشده و بعد از مدتی فقط رخ خود را نمایان کردند سپس قدری مرکب راه رفت و سپس شرط حدیث را بیان فرمودند. این روایت بوسیله شیعه و سنی در همان زمان کتابت شد. و اما مفهوم این روایت در حالی که به توحید و ولایت الله اشاره دارد، در عین حال مسلمین را به ولایت ائمه طاهرین (علیهم السلام) توجه می دهد. بگونه ای که می توان ادعا کرد توحید در دو منظر معرفت و عمل بدون التزام به ولایت ائمه (علیهم السلام) محقق نمی شود. در این ادعا با توجه به ولایت می توان به سه دلیل اشاره کرد:

* لااله الا الله پایگاه و ریسمانی است که با ورود در آن و چنگ زدن به آن هیچ گمراهی و عذابی در زندگی انسان وجود نخواهد داشت و برای ورود به این پایگاه شرطی وجود دارد که امام رضا (علیه السلام) خود را شرط این ورود می داند، یعنی ولایت ایشان موجب ورود به توحید می‌شود که همان مقام ولایت امام بر مردم است، «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏»(احزاب/۶)

* امام در نقل روایت به اسامی پدران معصوم خود تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیام آور وحی یعنی جبرئیل و او هم از خداوند متعال، اشاره می‌کند. این نوع نقل روایت از یک طرف اهمیت روایت را می رساند و از طرف دیگر تمام اسامی ذکر شده در ماهیت روایت وجود دارند یعنی به عبارت دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) که اسامی ایشان نام برده شده جزء ولایت می باشند و همچنین از آنجا که قبول ولایت و امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به پذیرش ولایت امام عصر می انجامد (شیعیان هشت امامی وجود ندارند یعنی اگر شیعه ای امامت امام رضا (علیه السلام) را پذیرفت تا امامت امام عصر (علیه السلام) را پذیرفته است) پس شرطی که امام در توحید می داند همان ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) است.

* در حدیث دیگری با نقل مشابهی همچون حدیث سلسله الذهب به ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) بعنوان پایگاه امن الهی اشاره می‌شود. عَنِ النَّبِیِّ ص عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ مِیکَائِیلَ عَنْ إِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(عیون أخبار الرضا علیه السلام ج‏۲ ص۱۳۶؛ امالى صدوق، ص۲۳۵)

احمد بن حسن قطّان با چند واسطه که نامشان در متن ذکر شده از علىّ بن بلال روایت کرد که گفت: حضرت علىّ بن موسى از پدرش از آباء بزرگوارش از علىّ بن ابى طالب (علیهم السّلام) از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم روایت کرد که گفت: خداوند عزّ و جلّ میفرماید: ولایت علىّ بن ابى طالب برج و باروى محکم من است، هر کس در آن داخل شود از عذاب من ایمن خواهد بود.

صدوق در ذیل این حدیث می نویسد: «مراد آنست که اگر مردم حکومت علىّ (علیه السّلام) را بپذیرند، و زیر پرچم او روند و او را اولى الامر خود دانند، در این صورت جهان بشریت از هر گونه عذاب و ناراحتى و بدبختى، و نیز دزدى و قتل و چپاول و فقر و مرض و نابسامانیها رها می‌گردد، و در این حال همه این معضلات از میان رخت بربسته و عذاب یکسره از خلق برداشته می ‏شود».(عیون اخبارالرضا، ج۲ ص۱۳۶)

با کنار هم قرار دادن این دو حدیث، ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) همسان با اعتقاد به لااله الا الله قرار می گیرد که با استفاده از یکپارچگی دو مفهوم می توان نتیجه گرفت که ولایت نه تنها شرط ورود به پایگاه محکم توحید است بلکه خود این پایگاه است.

فرمایش امام به این معنی است که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت باشد.

 

چگونگى و چرایى طرح حدیث

حرکت امام رضا (علیه السلام) در امتداد سفر از مدینه تا مرو مرکز خلافت اسلامى، نتایج فراوان و سازنده اى ایجاد مى کرد که با همه محدودیت ها و تنگناهاى حفاظتى، مأموران مأمون نمى توانستند از آن ها جلوگیرى نمایند. حضور امام در شهرهاى مسیر، یاد و خاطره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در اذهان مردم مسلمان زنده مى کرد. آنان حقیقت محمدیه را این بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر مى شدند و امام هرکجا که پاى مى نهاد، نورانیت توحیدى پرتو افکن مى شد. این تقدیر الهى بود که دشمن ولایت ناخواسته و از سر درماندگى دست اندازى به دامن امام بکند تا شاید و به گمان برآمده از سیاست بازى هاى پشت پرده خود با هم داستانانش، از جایگاه بلند امام، تحولات را به سود حکومت مدیریت نماید، اما نشانه ها و پدیده هاى تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه اى دیگر خبر مى داد.

در رویارویى پنهان و غیر رسمى امام رضا (علیه السلام) با حکومت عباسى به نمایندگى مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا (علیه السلام) با دانش توحیدى و قرآنى و تفسیر درست مؤلفه هاى دینى، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامى کرد. ایشان مى بایست کارى پیامبروار انجام دهد. لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستاى همین اصلاح فرهنگى صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالى این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک مى دانست ریشه همه انحرافات و اختلافات، معلول دور شدن امت اسلامى از بنیادى ترین اصل اسلام یعنى توحید است.

حدیث کوتاه اما جهانى از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزى که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان مى شنیدند، نشاطى سرشار از عشق و محبت سراپاى آنان را فرا گرفته بود. شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشمارى بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ مى نگاشتند.

بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته هاى اهالى نیشابور، هشدارى بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسى که اصل اول دین اسلام است. امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پى ببرند که اگر جامعه امن مى خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجارى ها خسته شده اند، تنها در سایه بازگشت به توحید، این مهم میسر است.

همه وجوه رفتارى امام رضا(علیه السلام) چه در مناسبات فردى و اجتماعى و چه در برخوردها و آموزه هاى علمى، انسان ها را به توحید فرا مى خواند. از کوچکترین عمل اخلاقى گرفته تا اصولى ترین قاعده اجتماعى که نمونه هاى فراوانى در تاریخ زندگى آن حضرت گزارش شده، از جمله: رعایت حقوق همسر، فرزندان، نزدیکان، بردگان، احترام به ذات انسان، انفاق آبرومندانه، دفاع از مظلوم، آزاد سازى بردگان، ترویج مساوات و برادرى، احترام به طبیعت و دهه ها رفتار دیگرى که فعلاً فرصت ذکر آنها نیست.

سنت و سیره رضوى مى توانست جامعه اى را که امام در آن زندگى مى کرد به بهشت روى زمین مبدل کند، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشورى باشد براى جامعه اى سالم، پویا و نوآور اما به شرطها…

منبع:http://tabarak.ir

 

 

 نظر دهید »

تدبر در آیه 60 سوره مبارکه عنکبوت جزء 21 رازقیت خدا

08 خرداد 1396 توسط لیریائی

 

آیه 60 سوره مبارکه عنکبوت جزء 21 رازقیت خدا
وکاین من دابه لا تحمل رزقها الله یرزقها وایاکم و هو السمیع العلیم ):(و چه بسیار جنبنده ای که نمی تواند رزق خود را تأمین کند خدا او و شما را روزی می دهد و اوست شنوای دانا)منظور از (حمل رزق ) ذخیره کردن آن است ، در این آیه مؤمنانی را که قصدمهاجرت در راه خدا دارند، دلگرمی می دهد که مبادا از جهت رزق نگران باشند وبدانند که هر جا بروند روزی آنها را خداوند تأمین می کند.به همین جهت می فرماید: چه بسیار جنبندگانی که خود قادر به ذخیره روزی خویش نیستند بلکه خدا روز به روز، روزی آنها را می رساند، شما انسانها نیز هر چند که روزی را برای خود ذخیره می کنید ولی باید بدانید که روزی دهنده خداست و او شنوای دعا ودرخواست شما و دانای به حوائج شماست و اقتضای این دو نام مبارک آنست که خلائق را روزی دهد.

منبع:http://tadabbor.org

 نظر دهید »

توصیه هایی بهداشتی برای ماه مبارک رمضان

08 خرداد 1396 توسط لیریائی

 

ماه مبارک رمضان ، رژیم غذایی ما نباید به نسبت قبل خیلی تغییر کند و در صورت امکان باید ساده باشد . رژیم غذایی همچنین باید طوری تنظیم شود که بر روی وزن تأثیر زیادی نداشته باشد . البته اگر فرد دچار اضافه وزن می باشد ، ماه رمضان فرصت مناسبی است تا وزن به حالت طبیعی برگردد .

با توجه به ساعات طولانی ناشتا بودن ، باید غذاهایی را مصرف کنیم که به کندی هضم می شوند مثل غذاهای حاوی فیبر زیاد . غذاهای دیرهضم معمولاً چند ساعت در دستگاه گوارش می مانند در حالیکه غذاهای سریع الهضم فقط 1 تا 2ساعت در معده باقی می مانند .

غذاهای دیر هضم
غذاهای دیر هضم عبارتند از : حبوبات و غلات مثل جو ، گندم ، جو دوسر ، لوبیا ، عدس ، آرد،‌ غلات برنج با پوست و غیره ( که کربوهیدراتها نامیده می شوند ) .

غذاهای سریع الهضم
غذاهای سریع الهضم عبارتند از : غذاهایی که حاوی قند ، آرد سفید و غیره هستند ( که به این گروه کربو هیدراتهای تصفیه شده گفته می شود ).

غذاهای فیبردار
غذاهای حاوی فیبر عبارتند از : غذاهای حاوی سبوس ، گندم سبوس دار ، غلات و حبوبات ، سبزیها مانند لوبیای سبز ، نخود ،‌ذرت ،‌ اسفناج ، برگ چغندر ، میوه های با پوست ، میوه خشک شده مثل برگه زردآلو ، انجیر ،‌ آلو خشک ، بادام و غیره .
غذاهای مصرفی باید در حالت تعادل با یکدیگر باشند . و از همه گروههای غذایی مثل میوه ، سبزیجات ،‌گوشت ، مرغ ، ماهی ، نان ، حبوبات و محصولات لبنی در رژیم غذایی باید وجود داشته باشد . غذاهای سرخ شده باید محدود شوند زیرا باعث عدم هضم ، سوزش سردل و اختلال در وزن می شوند .

از چه چیزهایی پرهیز کنیم ؟
1 - غذاهای سرخ کردنی و چرب
2- غذاهای حاوی قند زیاد
3 - خوردن غذای زیاد بخصوص هنگام سحر
4 - خوردن چای زیاد هنگام سحر ، چای باعث افزایش ادرار شده و از این طریق نمک های معدنی که در طول روز بدن به آنها نیاز دارد دفع می شوند .
5 - سیگار : اگر شما نمی توانید سیگار را به یکباره قطع کنید از هفته های قبل از ماه رمضان شروع به مصرف کم آن کنید .

چه غذاهایی را مصرف کنیم ؟
1 - مصرف کربوهیدراتهای مرکب در سحر که مدت طولانی تری هضم می شوند و باعث می شوند که شما کمتر گرسنه شوید .
2- حلیم یک منبع عالی پروتئین بوده و از غذاهائی است که دیر هضم می شود .
3- خرما یک منبع عالی قند ،‌فیبر ، کربوهیدرات ، پتاسیم و منیزیوم می باشد .
4- مغز بادام غنی از پروتئین و فیبر بوده و حداقل چربی را دارا می باشد .
5- موز یک منبع خوب پتاسیم ، منیزیوم و کربو هیدرات می باشد .
6-مصرف زیاد آب یا آب میوه در صورت امکان در فاصله بین افطار و زمان خواب باعث تأمین آب مورد نیاز بدن می شود .

یبوست
یبوست می تواند باعث ایجاد بواسیر و شقاق های دردناک مقعد شود و باعث سوء هاضمه به همراه نفخ می شود .
علل یبوست : مصرف کربوهیدراتهای تصفیه شده ، مصرف کم آب و میزان ناکافی فیبر در غذا از علل عمده یبوست می باشند .
درمان : اجتناب از مصرف زیاد کربوهیدراتهای تصفیه شده ، افزایش مصرف آب ، استفاده از سبوس در نانها ، استفاده از آردهای قهوه ای .

سوء هاضمه و نفخ
علل : پرخوری ، مصرف زیاد غذاهای چرب و سرخ شده ، غذاهای تند و غذاهایی که ایجاد نفخ می کنند مثل تخم مرغ ،‌ کلم ، عدس ،‌ نوشابه های گازدار
درمان : از پرخوری اجتناب کنید ، آب میوه یا آب بنوشید . از غذاهای سرخ کردنی اجتناب کنید .

ضعف ( افت فشار خون )
علائم :افزایش تعریق ، ضعف ، خستگی ، کم شدن انرژی ، سرگیجه بخصوص هنگام برخاستن ، ظاهر رنگ پریده و احساس افتادن علائم افت فشار خون می باشند که بیشتر هنگام بعد از ظهر اتفاق می افتد .
علل : مصرف کمتر مایعات و کاهش مصرف نمک
درمان : به مکانهای گرم نروید و مصرف نمک و مایعات را افزایش دهید .
توجه : افت فشار خون باید با گرفتن فشار خون در هنگام بروز علائم تأیید شود . افراد دارای فشار خون بالا ممکن است در طول ماه رمضان نیاز به تنظیم مجدد داروهای خود توسط پزشک داشته باشند .

سردرد
علل : عدم مصرف کافئین و تنباکو ،‌انجام کار زیاد در طول روز ، کم خوابی و گرسنگی که معمولاً در طول روز بیشتر شده و در انتهای روز بدتر می شود . سردرد وقتی با افت فشار خون همراه شود می تواند منجر به سردرد شدید و حالت تهوع قبل از افطار شود .
درمان : در طول یکی دو هفته قبل از ماه رمضان بصورت تدریجی کافئین و تنباکو را قطع کنید . چای سبز و بدون کافئین ممکن است جایگزین خوبی باشد . همچنین برنامه خود را در طول ماه رمضان طوری ترتیب دهید تا خواب کافی داشته باشید .

کاهش قند خون
ضعف ، سرگیجه ، خستگی ،‌کاهش تمرکز ،‌ تعریق زیاد ، احساس لرز ، عدم توانائی برای فعالیت های فیزیکی ، سردرد ، طپش قلب از علائم کاهش قند خون می باشند .
علل در افراد غیر دیابتی :خوردن مقدار زیاد قند مثل کربوهیدراتهای تصفیه شده مخصوصاً در هنگام سحر باعث می شود که بدن مقدار زیادی انسولین تولید کرده و باعث افت قند خون بشود .
درمان :خوردن غذا هنگام سحر و محدود کردن نوشیدنی ها و غذاهای حاوی قند .
توجه : افراد دیابتی ممکن است به تنظیم مجدد داروهای خود در ماه رمضان احتیاج داشته باشند و باید با پزشک خود مشورت کنند .

انقباضات عضلانی
علل:مصرف ناکافی غذاهای حاوی کلسیم ، پتاسیم و منیزیوم
درمان :خوردن غذاهای غنی از مواد معدنی فوق برای مثال : سبزیجات ، میوه جات ، محصولات لبنی ، گوشت ، خرما
توجه : افراد تحت درمان فشار خون بالا و افراد دچار سنگ کلیه باید با پزشک خود مشورت کنند .

زخم معده ،‌ سوزش سردل ، التهاب معده
افزایش سطح اسید در معده خالی در ماه رمضان باعث تشدید مسائل فوق می شود . این شکل بصورت احساس سوزش در ناحیه معده و زیر دنده ها ظاهر شده و می تواند بطرف حلق گسترش یابد . غذاهای تند ، قهوه و کوکاکولا این حالت را بدتر می کنند .
درمانهای طبی برای کنترل سطح اسید در معده وجود دارند وافراد مبتلا قبل از روزه گرفتن باید با پزشک خود مشورت کنند .

سنگ کلیه
سنگ کلیه ممکن است در افرادی که آب کم می نوشند ایجاد شود . بنابراین مصرف زیاد مایعات برای جلوگیری از تشکیل سنگ ضروری می باشد .

درد مفاصل
علل : در طول ماه رمضان که نمازهای بیشتری خوانده می شود فشار روی مفاصل زانو افزایش می یابد . در افراد مسن و یا افراد دچار التهاب مفاصل این مسئله باعث درد ، سفتی ، تورم و احساس ناراحتی می شود .
درمان : وزن را کم کنید تا زانوها مجبور نباشند وزن بیشتری را تحمل کنند . قبل از ماه رمضان اندام تحتانی را ورزش دهید تا برای فشار اضافی وارده آماده باشند . آمادگی بدنی باعث می شود تا نماز راحت تر خوانده شود .

منبع: .roshd.ir

 نظر دهید »

سیره عملی امام راحل در ماه مبارک رمضان

06 خرداد 1396 توسط لیریائی

 

      ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد                       عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد   

          افــــطار به مـــــى كرد برم پيـــر خرابات              گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد  

           با باده، وضو گير كه در مذهب رندان                         در حضرت حق اين عملت ‏بارور افتاد    

 

 حضرت امام (ره) توجه ويژه ‏اى نسبت ‏به ماه رمضان داشته و بدين جهت، ملاقات‏ هاى خودشان را در ماه رمضان تعطيل مى‏ كردند و به دعا و تلاوت قرآن و… مى‏ پرداختند. و خودشان مى‏ گفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است‏» . يكى از ياران امام، در اين باره گفته است : در اين ماه، ايشان شعر نمى‏ خواندند و نمى‏ سرودند و گوش به شعر هم نمى‏ دانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با اين ماه در زندگى خود ايجاد مى‏ كردند، به گونه ‏اى كه اين ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجيد و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مى‏ كردند. ايشان، به هنگام سحر وافطار، بسيار كم مى‏ خوردند، به گونه ‏اى كه خادم‏شان فكر مى ‏كردند كه امام، چيزى نخورده است!

منبع:.aviny.com

 نظر دهید »

شعری زیبا از مرحوم ابوالفضل سپهر...آی دونه دونه دونه

03 خرداد 1396 توسط لیریائی

 

آی دونه دونه دونه

  نون و پنیر و پونه

  قصه بگم براتون؟

  قصه ای عاشقونه؟

 

یه وقت نگین دروغه

  یه وقت نگین که وهمه

اون که قبول نداره

نمی تونه بفهمه

 

بریم به اون فصلی که

  اوج گرمی ساله

  ماجرای قصه مون

 داخل یک کاناله

 

کانالی که تو این دشت

مثل قلب زمینه

دور و بر این کانال

پر از میدون مینه

 

یک کانال که تو این دشت

مثل قلب زمینه

دور و بر این کانال

ببین چه دلنشینه

 

اون یکی پا نداره

روی زمین افتاده

اون یکی رو ببینین

چقدر قشنگ جون داده

 

رنگ و روی اون یکی

از تشنگی پریده

همون که روی پاهاش

سر دو تا شهیده

 

اونجا که نوزده نفر

  کنار هم خوابیدن

  ببین چقدر قشنگن

تمامشون شهیدن

 

یکی ازش خون میره

  ببین چقدر آرومه 

  فکر می کنم که دیگه

  کار اونم تمومه

 

مجتبی پا نداره

  سر علی شکسته

 مجید دمر افتاده

  کریم به خون نشسته

 

گلوله و گلوله

انفجار و انفجار

پاره های بچه ها

قاب شده روی دیوار

 

هر جا رو که می بینی

دلاوری افتاده

هرجا جگر گوشه

یه مادری افتاده

 

حالا تو بهت این دشت

میون فوج دشمن

از اون همه دلاور

فقط رضا بود و من

 

آی قصه قصه قصه

اتل متل توتوله

خمپاره و آر پی جی

نارنجک و گلوله

 

صورت مهدی رفته

  مصطفی سر نداره

  رضا نعره می کشه

  خیز برو ، خمپاره

 

این جمله توی گوشم

  مونده واسه همیشه

  التماس رضا رو

فراموشم نمیشه

 

الو الو کربلا

  پس نخودا چی شدن؟

  یاور دو به گوشم

  بچه ها قیچی شدن

 

کربلا ، کبوترا

از تو قفس پریدن

ما آذوقه نداریم

مهمونامون رسیدن

 

کربلا جون به گوشی؟

جواب بده برادر

بی سیم اینطور جواب داد:

‹‹ الو به گوشی یاور؟

 

چیزی نداریم که تا

سر سفره بذاریم

یاور دو به گوشی؟

دیگه غذا نداریم››

 

رضا منو نیگا کرد

صورتشو تکون داد

بغضی کردشو بی سیم

از توی دستش افتاد

 

عجب کربلائیه

 نشون به اون نشونه

  عطش نعره می کشه

  پنج روزه تشنه مونه !

 

پنج روزه که میجنگیم

کشته می شیم،می میریم

بی سیم میگه:‹‹عقبگرد››

ولی عقب نمی ریم

 

رضا تشنه و زخمی

  به زیر نور آفتاب

 من از پی گلوله

  دنبال یک قطره آب

 

 

هیچی پیدا نکردم

خسته شدم نشستم

برای چند لحظه ای

هر دو چشامو بستم

 

دیدم که توی باغی

شهیدامون نشستن

می خندن و می خونن

درهای باغ رو بستن

 

چه باغ با صفایی

درختها از جنس نور

نهرهایی از عسل

کاخ هایی از بلور

 

عجب باغ بزرگی

چه باغ رنگارنگی

پر از صفا ، پر از عشق

عجب باغ قشنگی

 

بالهای ملائک

  روی دست بچه ها

  جامهایی از شراب

توی دست بچه ها

 

من و رضا از بیرون

توی باغ رو می دیدیم

صدای بچه ها رو

  اینجوری می شنیدیم :

 

‹‹ آهای آهای بچه ها

  اینجا عجب حالیه

  بچه ها هستن ولی

  جای شما خالیه ››

 

صدا پیچید تو عالم

صدا رو می شنیدم

یهو با یک صدایی

از توی خواب پریدم

  

رضا نعره می کشید

آهای آهای بسیجی

تانک ها دارن می رسن

بدو بدو آر پی جی

 

تانک بعثی خودش رو

پشت کانال رسونده

نعره کشیدم رضا !

گلوله ای نمونده

 

رضا سرش رو با بغض

روی سجده میذاره

خشابی تو دستاشه

دستو بالا میاره !

 

دستو میاره بالا

  انگار داره جون میده

  می زنه زیر گریه

  خشابو نشون میده

 

میگه ببین خدایا

  روحیه ها عالیه !

 ولی چکار باید کرد ؟

  خشابمون خالیه

 

صداش یهو بند میاد

  توی دست یک شهید

 عینهو یک معجزه

  یه گولٌه آر پی جی دید

 

رو بسوی اون شهید

خندید و سر تکون داد

یواشی گفت مرتضی

گلوله رو نشون داد

 

حرف اونو گرفتم

نگاهشو فهمیدم

جون تازه گرفتم

سوی شهید دویدم

 

و ناگهان صدایی

صدای سرد سوتی

و ناگهان خمپاره

و ناگهان سکوتی

 

رضا یهو نعره زد

بی شرفا اومدن

ماسکو بذار مرتضی

که شیمیایی زدن

 

سینه م پر از آتیش شد

  چشمامو هم گذاشتم

  اومد یه شیمیایی

  ماسک ، ولی نداشتم

 

لبخند زدم و گفتم

  ماسک نداریم رضا

 نعره کشید حرف نزن

  نفس نکش مرتضی

 

چفیه تو آب بزن

  حمله شیمیاییه

  گفتم داری جوک میگی

  قمقمه ها خالیه

 

رضا پرید ماسکشو

گذاشت رو صورت من

نعره کشیدم رضا

ماسکتو خودت بزن

 

خندید و گفت مرتضی

برادرم بی خیال !

من رو گذاشتش و رفت

رفتش بالای کانال

 

نفهمیدم چه چیزی

قلب اونو می آزرد

نفهمیدم واسه چی

پیرهنشو درآورد

 

رضا نعره می کشید

بی شرفا ، با شمام

کانال هنوز مال ماست

بیاین ،بیاین ، من اینجام

 

دوشکاچی از روی تانک

 اونو هدف گرفتش

  کار رضا تموم بود

  نعره کشید و گفتش

 

بیاین بیاین من اینجام

  گردان هنوز روی پاست

  بیاین بیاین ببینین

کانال هنوز مال ماست

 

گلوله های دوشکا

 هزار هزار ده هزار

 رضا دوید سوی تانک

  و ناگهان انفجار …

 

فضای توی کانال

ز دود و گاز پر شد

هیچی دیگه ندیدم

نفهمیدم چطور شد

 

خلاصه توی کانال

اون روز عجب حالی بود

آهای غنیمت خورا

جاتون عجب خالی بود

 

یه وقت نگین دروغه

یه وقت نگین که وهمه

اونکه قبول نداره

نمی تونه بفهمه

 

قصه فرود نداره

فراز قصه اینه

گلوله آر پی جی

هنوز روی زمینه

 

هر کی می خواد خدافظ

  هر کی می خواد بمونه

باید تموم عالم

 این حرفها رو بدونه

 

باید اینو بدونه

  گردان هنوز روی پاست

  هنوزم که هنوزه

 قلب زمین مال ماست

 

    آهای آهای با شمام

        گردان هنوز روی پاست

هنوزم که هنوزه

         قلب زمین مال ماست

  

*** سروده مرحوم ابولفضل سپهر***

 

 1 نظر

آمادگی برای ماه مبارک رمضان به سبک ائمه (علیهم السلام)

30 اردیبهشت 1396 توسط لیریائی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای ماه رمضان خود را آماده می کردند، مژده فرا رسیدن این ماه بزرگ را به پیروان خود می دانند تا همگان متوجه شوند که  این زمان نورانی دارای چه ارزش و اهمیتی است.

زیاد روزه گرفتن در شعبان
برای آن که روانشان برای روزه رمضان بهتر آماده گردد، در شعبان به گرفتن روزه می پرداخت.

«وَلَمْ أَرَهُ صَائِمًا مِنْ شَهْرٍ قَطُّ أَکْثَرَ مِنْ صِیَامِهِ مِنْ شَعْبَانَ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ کُلَّهُ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ إِلا قَلِیلا او را هرگز ندیدیم که هیچ ماه را بیش از شعبان روزه بگیرد، او کل شعبان را روزه می‌گرفت یا جز اندکی از آن را روزه می‌گرفت».[2]

 این روزه های ماه شعبان یک مقدمه است  که خیلی به ما کمک می کند ماه رمضان را بهتر درک کنیم، مثل یک درس که نیازمند پیش نیاز است تا درس اصلی بهتر درک شود. روزه ماه شعبان هم، فضیلت زیادی دارد هم  به ما کمک می کند برای روزه ماه مبارک رمضان ورزیده شویم.

 

مژده دادن پیامبر به یارانش در مورد فرارسیدن رمضان
پیامبر  صلی الله علیه و آله یارانش را برای کوشش و تلاش عبادی بیشتر در رمضان آماده می‌ساخت. برای پیشبرد این هدف و کاربردی کردن آن از ویژگی‌های رمضان و افزایش پاداش‌ها در این ماه مبارک می‌فرمود:
عنه صلى الله علیه و آله: إنّ أبوابَ السماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِ لیلةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ، و لا تُغلَقُ إلى آخِرِ لیلةٍ مِنهُ؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: درهاى آسمان در نخستین شب ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرین شب آن بسته نمى شود.».[3]

 بحار الأنوار : ـ رسول اللّه صلى الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ ـ : سُبحانَ اللّه ِ ! ما ذا تَستَقبِلُونَ؟! و ما ذا یَستَقبِلُكُم؟! قالَها ثلاثَ مَرّاتٍ؛ بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد ـ[4] 

بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد
سفارش امام صادق علیه السلام 
إمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ مِن وَصِیَّتِهِ لِولْدِهِ عِندَ دُخُولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ : فاجهَدُوا أنفُسَكُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ، و تُكتَبُ الآجالُ، و فیهِ یُكتَبُ وَفدُ اللّه ِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ ، و فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ .[5]

امام صادق علیه السلام ـ در سفارش هاى خود به فرزندانش به هنگام حلول ماه رمضان ـ فرمود: جان هاى خود را به تلاش و كوشش وا دارید؛ زیرا در این ماه روزى ها قسمت و اجلها نوشته مى شود و در آن نام هاى میهمانان خدا كه بر او وارد مى شوند، نوشته مى گردد. در این ماه شبى هست كه عمل (عبادت) در آن از عمل (عبادت) هزار ماه بهتر است.
چقدر خوب است که ما هم به جای روز شماری و وحشت از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، و شکایت کردن  و به کار بردن عباراتی ناشی از نارضایتی که باعث خشم خداوند می شود». در فضیلت و برکات این ماه عزیز دقت کنیم و دیگران را از خیرات آن آگاه کنیم، متأسفانه مردم نسبت به روزه و ماه رمضان  و روزه داری  وحشتی واهی دارند، باید یادمان باشد که خداوند متعال هیچ نیازی به روزه ما ندارد، این گرسنگی و تشنگی کشیدن هم با این همه منت گذاشتن و بد گفتن به دین ارزشی ندارد.

هر  تکلیفی که خداوند متعال بر عهده ما گذاشته است فقط برای خود ما مفید است و بس، نباید اینقدر بی تابی کنیم و دیگران را هم به وحشت بیاندازیم.

ما قدر ماه رمضان را نمی دانیم، مثل خیلی چیزهای دیگر که قدرش را نمی دانیم، یا در حال شکایتیم یا سرمان به تلویزیون گرم است در حالی که این ماه، فرصت زندگی دوباره است، با یادآوری گناهان و کوتاهی هایمان کمی سر تواضع فرود آوریم و راه بندگی در پیش گیریم.

 

پی نوشت ها:

1. قرآن کریم، سوره یونس، آیه58

2- صحیح بخاری، ح1969

3- بحار الأنوار:96/344/8

4- بحار الأنوار : 96/347/13 

5- بحار الأنوار : 96/375/63

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بهترین خلق خدا، اسوه کامل بندگی، برگزیده ترن خلق، برای بهترین ماه خدا، ماه مبارک رمضان از قبل از رسیدن این ماه بزرگ خود را آماده می کردند.   

 


 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای ماه رمضان خود را آماده می کردند، مژده فرا رسیدن این ماه بزرگ را به پیروان خود می دانند تا همگان متوجه شوند که  این زمان نورانی دارای چه ارزش و اهمیتی است.

 

زیاد روزه گرفتن در شعبان
برای آن که روانشان برای روزه رمضان بهتر آماده گردد، در شعبان به گرفتن روزه می پرداخت.

«وَلَمْ أَرَهُ صَائِمًا مِنْ شَهْرٍ قَطُّ أَکْثَرَ مِنْ صِیَامِهِ مِنْ شَعْبَانَ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ کُلَّهُ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ إِلا قَلِیلا او را هرگز ندیدیم که هیچ ماه را بیش از شعبان روزه بگیرد، او کل شعبان را روزه می‌گرفت یا جز اندکی از آن را روزه می‌گرفت».[2]

 این روزه های ماه شعبان یک مقدمه است  که خیلی به ما کمک می کند ماه رمضان را بهتر درک کنیم، مثل یک درس که نیازمند پیش نیاز است تا درس اصلی بهتر درک شود. روزه ماه شعبان هم، فضیلت زیادی دارد هم  به ما کمک می کند برای روزه ماه مبارک رمضان ورزیده شویم.

 

مژده دادن پیامبر به یارانش در مورد فرارسیدن رمضان
پیامبر  صلی الله علیه و آله یارانش را برای کوشش و تلاش عبادی بیشتر در رمضان آماده می‌ساخت. برای پیشبرد این هدف و کاربردی کردن آن از ویژگی‌های رمضان و افزایش پاداش‌ها در این ماه مبارک می‌فرمود:
عنه صلى الله علیه و آله: إنّ أبوابَ السماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِ لیلةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ، و لا تُغلَقُ إلى آخِرِ لیلةٍ مِنهُ؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: درهاى آسمان در نخستین شب ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرین شب آن بسته نمى شود.».[3]

 بحار الأنوار : ـ رسول اللّه صلى الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ ـ : سُبحانَ اللّه ِ ! ما ذا تَستَقبِلُونَ؟! و ما ذا یَستَقبِلُكُم؟! قالَها ثلاثَ مَرّاتٍ؛ بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد ـ[4] 

بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد
سفارش امام صادق علیه السلام 
إمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ مِن وَصِیَّتِهِ لِولْدِهِ عِندَ دُخُولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ : فاجهَدُوا أنفُسَكُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ، و تُكتَبُ الآجالُ، و فیهِ یُكتَبُ وَفدُ اللّه ِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ ، و فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ .[5]

امام صادق علیه السلام ـ در سفارش هاى خود به فرزندانش به هنگام حلول ماه رمضان ـ فرمود: جان هاى خود را به تلاش و كوشش وا دارید؛ زیرا در این ماه روزى ها قسمت و اجلها نوشته مى شود و در آن نام هاى میهمانان خدا كه بر او وارد مى شوند، نوشته مى گردد. در این ماه شبى هست كه عمل (عبادت) در آن از عمل (عبادت) هزار ماه بهتر است.
چقدر خوب است که ما هم به جای روز شماری و وحشت از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، و شکایت کردن  و به کار بردن عباراتی ناشی از نارضایتی که باعث خشم خداوند می شود». در فضیلت و برکات این ماه عزیز دقت کنیم و دیگران را از خیرات آن آگاه کنیم، متأسفانه مردم نسبت به روزه و ماه رمضان  و روزه داری  وحشتی واهی دارند، باید یادمان باشد که خداوند متعال هیچ نیازی به روزه ما ندارد، این گرسنگی و تشنگی کشیدن هم با این همه منت گذاشتن و بد گفتن به دین ارزشی ندارد.

هر  تکلیفی که خداوند متعال بر عهده ما گذاشته است فقط برای خود ما مفید است و بس، نباید اینقدر بی تابی کنیم و دیگران را هم به وحشت بیاندازیم.

ما قدر ماه رمضان را نمی دانیم، مثل خیلی چیزهای دیگر که قدرش را نمی دانیم، یا در حال شکایتیم یا سرمان به تلویزیون گرم است در حالی که این ماه، فرصت زندگی دوباره است، با یادآوری گناهان و کوتاهی هایمان کمی سر تواضع فرود آوریم و راه بندگی در پیش گیریم.

 

پی نوشت ها:

1. قرآن کریم، سوره یونس، آیه58

2- صحیح بخاری، ح1969

3- بحار الأنوار:96/344/8

4- بحار الأنوار : 96/347/13 

5- بحار الأنوار : 96/375/63

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، بهترین خلق خدا، اسوه کامل بندگی، برگزیده ترن خلق، برای بهترین ماه خدا، ماه مبارک رمضان از قبل از رسیدن این ماه بزرگ خود را آماده می کردند.   

 


 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای ماه رمضان خود را آماده می کردند، مژده فرا رسیدن این ماه بزرگ را به پیروان خود می دانند تا همگان متوجه شوند که  این زمان نورانی دارای چه ارزش و اهمیتی است.

 

زیاد روزه گرفتن در شعبان
برای آن که روانشان برای روزه رمضان بهتر آماده گردد، در شعبان به گرفتن روزه می پرداخت.

«وَلَمْ أَرَهُ صَائِمًا مِنْ شَهْرٍ قَطُّ أَکْثَرَ مِنْ صِیَامِهِ مِنْ شَعْبَانَ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ کُلَّهُ، کَانَ یَصُومُ شَعْبَانَ إِلا قَلِیلا او را هرگز ندیدیم که هیچ ماه را بیش از شعبان روزه بگیرد، او کل شعبان را روزه می‌گرفت یا جز اندکی از آن را روزه می‌گرفت».[2]

 این روزه های ماه شعبان یک مقدمه است  که خیلی به ما کمک می کند ماه رمضان را بهتر درک کنیم، مثل یک درس که نیازمند پیش نیاز است تا درس اصلی بهتر درک شود. روزه ماه شعبان هم، فضیلت زیادی دارد هم  به ما کمک می کند برای روزه ماه مبارک رمضان ورزیده شویم.

 

مژده دادن پیامبر به یارانش در مورد فرارسیدن رمضان
پیامبر  صلی الله علیه و آله یارانش را برای کوشش و تلاش عبادی بیشتر در رمضان آماده می‌ساخت. برای پیشبرد این هدف و کاربردی کردن آن از ویژگی‌های رمضان و افزایش پاداش‌ها در این ماه مبارک می‌فرمود:
عنه صلى الله علیه و آله: إنّ أبوابَ السماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِ لیلةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ، و لا تُغلَقُ إلى آخِرِ لیلةٍ مِنهُ؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: درهاى آسمان در نخستین شب ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرین شب آن بسته نمى شود.».[3]

 بحار الأنوار : ـ رسول اللّه صلى الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ ـ : سُبحانَ اللّه ِ ! ما ذا تَستَقبِلُونَ؟! و ما ذا یَستَقبِلُكُم؟! قالَها ثلاثَ مَرّاتٍ؛ بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد ـ[4] 

بحار الأنوار: وقتى ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: سبحان اللّه! به پیشباز عجب ماهى مى روید! و عجب ماهى به شما روى مى آورد! ـ این را سه بار تكرار كرد
سفارش امام صادق علیه السلام 
إمامُ الصّادقُ علیه السلام ـ مِن وَصِیَّتِهِ لِولْدِهِ عِندَ دُخُولِ شَهرِ رَمَضانَ ـ : فاجهَدُوا أنفُسَكُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ، و تُكتَبُ الآجالُ، و فیهِ یُكتَبُ وَفدُ اللّه ِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ ، و فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ .[5]

امام صادق علیه السلام ـ در سفارش هاى خود به فرزندانش به هنگام حلول ماه رمضان ـ فرمود: جان هاى خود را به تلاش و كوشش وا دارید؛ زیرا در این ماه روزى ها قسمت و اجلها نوشته مى شود و در آن نام هاى میهمانان خدا كه بر او وارد مى شوند، نوشته مى گردد. در این ماه شبى هست كه عمل (عبادت) در آن از عمل (عبادت) هزار ماه بهتر است.
چقدر خوب است که ما هم به جای روز شماری و وحشت از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ، و شکایت کردن  و به کار بردن عباراتی ناشی از نارضایتی که باعث خشم خداوند می شود». در فضیلت و برکات این ماه عزیز دقت کنیم و دیگران را از خیرات آن آگاه کنیم، متأسفانه مردم نسبت به روزه و ماه رمضان  و روزه داری  وحشتی واهی دارند، باید یادمان باشد که خداوند متعال هیچ نیازی به روزه ما ندارد، این گرسنگی و تشنگی کشیدن هم با این همه منت گذاشتن و بد گفتن به دین ارزشی ندارد.

هر  تکلیفی که خداوند متعال بر عهده ما گذاشته است فقط برای خود ما مفید است و بس، نباید اینقدر بی تابی کنیم و دیگران را هم به وحشت بیاندازیم.

ما قدر ماه رمضان را نمی دانیم، مثل خیلی چیزهای دیگر که قدرش را نمی دانیم، یا در حال شکایتیم یا سرمان به تلویزیون گرم است در حالی که این ماه، فرصت زندگی دوباره است، با یادآوری گناهان و کوتاهی هایمان کمی سر تواضع فرود آوریم و راه بندگی در پیش گیریم.

 

پی نوشت ها:

1. قرآن کریم، سوره یونس، آیه58

2- صحیح بخاری، ح1969

3- بحار الأنوار:96/344/8

4- بحار الأنوار : 96/347/13 

5- بحار الأنوار : 96/375/63

 منبع: سایت تبیان

 نظر دهید »

تاملی پای درس استاد فاطمی نیا

17 اسفند 1395 توسط لیریائی

 

1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.

شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و…. را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.

منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: “ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت.” ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.

2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: “نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟”

حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.


3- مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.

اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.


4- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.

ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.

این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: “به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟

می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!” الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.

عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.

روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.

امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.

5- گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.

اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.


6- دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و…. دین به همین سادگی است؟

همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین … .


7- فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.

جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.

جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟


8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.

9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.

10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.

11- اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.

اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.

اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.

مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.

گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.


12- کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.

13- شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.

بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.

شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.

14- خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.

15- جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.

16- دعا از معجزات قولی پیامبر است.

17- آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!

18- آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: “بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟” دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!

19- آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.

20- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و…. وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟

منبع:.asriran.com

 


 نظر دهید »

دعای کمیل

05 اسفند 1395 توسط لیریائی

از دعاهاى بسيار معروف است، علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده: اين دعا از بهترين دعاهاست و دعاى خضر پيمبر است.
امير المؤمنين عليه السّلام آن را به كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت بود آموخت و نيز فرموده: در شب هاى نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده می شود، و برای كفايت از گزند دشمنان و گشوده شدن درهاى روزى و آمرزش گناهان سودمند است.
شيخ طوسى و سيّد ابن طاووس آن را در كتاب هاى دعاى خود آورده اند و من متن اين گنجينه ملكوتى را از «مصباح المتهجد» روايت می نمايم و آن دعاى شريف اين است:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي لاَ يَقُومُ لَهَا شَيْ ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عَلاَ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي مَلَأَتْ (غَلَبَتْ) أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ
خدايا از تو درخواست می كنم، به رحمت كه همه چيز را فرا گرفته، و به نيرويت كه با آن بر هرچيز چيره گشتى و در برابر آن هرچيز فروتنى نموده و همه چيز خوار شده و به جبروتت كه با آن بر همه چيزى فائق آمدى و به عزّتت كه چيزى در برابرش تاب نياورد و به بزرگی ات كه همه چيز را پر كرده و به پادشاهی ات كه برتر از همه چيز قرار گرفته، و به جلوه ات كه پس از نابودى همه چيز باقى است و به نام هايت كه پايه های همه چيز را انباشته و به علمت كه بر همه چيز احاطه نموده، و به نور ذاتت كه همه چيز در پرتو آن تابنده گشته،
يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ يَا أَوَّلَ الْأَوَّلِينَ وَ يَا آخِرَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاَءَ
اى نور، اى پاك از هر عيب، اى آغاز هر آغاز، و اى پايان هر پايان، خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم می درد، خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو می بارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمت ها را دگرگون می سازند، خدايا! بيامرز برايم آن گناهانى را كه دعا را باز می دارند، خدايا! بيامرز برايم گناهانى كه بلا را نازل میكند،
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِي مِنْ قُرْبِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي شُكْرَكَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِي ذِكْرَكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ أَنْ تُسَامِحَنِي وَ تَرْحَمَنِي وَ تَجْعَلَنِي بِقِسْمِكَ رَاضِياً قَانِعاً وَ فِي جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً
خدايا! بيامرز برايم همه گناهانى را كه مرتكب شدم، و تمام خطاهايى كه به آنها آلوده گشتم، خدايا! با ياد تو به سويت نزديكى می جويم، و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت مي طلبم، و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خويش نزديك گردانى و سپاس خود را نصيب من كنى، و يادت را به من الهام نمايى، خدايا! از تو درخواست میكنم، درخواست بنده اى فروتن، خوار و افتاده، كه با من مدارا نمايى و به من رحم كنى و به آنچه روزی ام نموده ای خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،
اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِيمَا عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ وَ عَلاَ مَكَانُكَ وَ خَفِيَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ أَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لاَ يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ
خدايا! از تو درخواست میكنم درخواست كسیكه سخت تهيدست شده و بار نيازش را به هنگام گرفتاري ها به آستان تو فرود آورده و ميلش به آنچه نزد توست فزونى يافته، خدايا! فرمانروايی بس بزرگ و مقامت والا و تدبيرت پنهان، و فرمانت آشكار، و قهرت چيره، و قدرتت نافذ، و گريز از حكومتت ممكن نيست،
اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لاَ لِشَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسِي وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي وَ سَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِي وَ مَنِّكَ عَلَيَ اللَّهُمَّ مَوْلاَيَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ وَ كَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ كَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَيْتَهُ وَ كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
خدايا! آمرزنده اى براى گناهانم و پرده پوشى برای زشتكاري هايم و تبديل كننده اى براى كار زشتم به زيبايى، جز تو نمی يابم معبودى جز تو نيست، پاك و منزّهى و به ستايشت برخاسته ام، به خود ستم كردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به ياد ديرينه ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم خدايا! اى سرور من چه بسيار زشتى مرا پوشاندى و چه بسيار بالاهاى سنگين و بزرگى كه از من برگرداندى و چه بسيار لغزشى كه مرا از آن نگهداشتى و چه بسيار ناپسند كه از من دور كردى و چه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش كردى،
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِي وَ أَفْرَطَ بِي سُوءُ حَالِي وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِي أَعْمَالِي وَ قَعَدَتْ بِي أَغْلاَلِي وَ حَبَسَنِي عَنْ نَفْعِي بُعْدُ أَمَلِي (آمَالِي) وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِي بِجِنَايَتِهَا (بِخِيَانَتِهَا) وَ مِطَالِي يَا سَيِّدِي فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لاَ يَحْجُبَ عَنْكَ دُعَائِي سُوءُ عَمَلِي وَ فِعَالِي وَ لاَ تَفْضَحْنِي بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّي وَ لاَ تُعَاجِلْنِي بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِي خَلَوَاتِي مِنْ سُوءِ فِعْلِي وَ إِسَاءَتِي وَ دَوَامِ تَفْرِيطِي وَ جَهَالَتِي وَ كَثْرَةِ شَهَوَاتِي وَ غَفْلَتِي وَ كُنِ
خدايا! بلايم بزرگ شده و زشتى حالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و زنجيرهاى گناه مرا زمين گير نموده و دورى آرزوهايم مرا زندانى ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته، اى سرورم از تو درخواست میكنم به عزّتت كه مانع نشود از اجابت دعايم به درگاهت، بدى عمل و زشتى كردارم و مرا با آنچه از اسرار نهانم میدانى رسوا مسازى و در كيفر آنچه در خلوتهايم انجام دادم شتاب نكنى، از زشتى كردار و بدى رفتار و تداوم تقصير و نادانى و بسيارى شهواتم و غفلتم، شتاب نكنى،
اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الْأَحْوَالِ (فِي الْأَحْوَالِ كُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِي
خدايا! با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر كارم به ديده لطف بنگر، خدايا، پروردگارا، جز تو كه را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم.
إِلَهِي وَ مَوْلاَيَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوَى نَفْسِي وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّي فَغَرَّنِي بِمَا أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِكَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَيَّ مِنْ ذَلِكَ بَعْضَ (مِنْ نَقْضِ) حُدُودِكَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ (الْحُجَّةُ) عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ
خداى من و سرور من، حكمى را بر من جارى ساختى كه هواى نفسم را در آن پیروی كردم و از فريبكارى آرايش دشمنم نهراسيدم، پس مرا به خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و اراده ام ياريش نمود، پس بدينسان و بر پايه گذشته هايم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از ان تواست در همه اينها،
وَ لاَ حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ وَ أَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَ بَلاَؤُكَ وَ قَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلَهِي بَعْدَ تَقْصِيرِي وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّي وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِي أَمْرِي غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي وَ إِدْخَالِكَ إِيَّايَ فِي سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ (إِلَهِي) فَاقْبَلْ عُذْرِي وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّي وَ فُكَّنِي مِنْ شَدِّ وَثَاقِي
و مرا هيچ حقى نيست در انچه بر من از سوى قضايت جارى شده و فرمان و آزمايشت ملزمم نموده، ای خداى من اينك پس از كوتاهى در عبادت و زياده روى در خواهش هاى نفس عذرخواه، پشيمان، شكست ه دل، جوياى گذشت طالب آمرزش، بازگشت كنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه، بی آنكه گريزگاهى از آنچه از من سرزده بيابم و نه پناهگاهى كه به آن رو آورم پيدا كنم، جز اينكه پذيراى عذرم باشى، و مرا در رحمت فراگيرت بگنجايى، خدايا! پس عذرم را بپذير، و به بدحالی ام رحم كن.
و رهايم ساز از بند محكم گناه،
يَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِي وَ رِقَّةَ جِلْدِي وَ دِقَّةَ عَظْمِي يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِي وَ ذِكْرِي وَ تَرْبِيَتِي وَ بِرِّي وَ تَغْذِيَتِي هَبْنِي لاِبْتِدَاءِ كَرَمِكَ وَ سَالِفِ بِرِّكَ بِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ رَبِّي أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِي بِنَارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَيْهِ قَلْبِي مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِي مِنْ ذِكْرِكَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِيرِي مِنْ حُبِّكَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرَافِي وَ دُعَائِي خَاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ
پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازكى پوستم و نرمى استخوانم رحم كن.
اى كه آغازگر آفرينش و ياد و پرورش و نيكى بر من و تغذيه ام بوده اى، اكنون مرا ببخش به همان كرم نخستت، و پيشينه احسانت بر من، اى خداى من و سرور و پروردگارم، آيا مرا به آتش دوزخ عذاب نمايى، پس از اقرار به يگانگی ات و پس از آنكه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذكرت گويا گشت و پس از آنكه درونم از عشقت لبريز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه ام در برابر پروردگاری ات،
هَيْهَاتَ أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ أَدْنَيْتَهُ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلاَءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَيْتَ شِعْرِي يَا سَيِّدِي وَ إِلَهِي وَ مَوْلاَيَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً وَ بِشُكْرِكَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً
باور نمی كنم چه آن بسيار بعيد است و تو بزرگوارتر از آن هستى كه پرورده ات را تباه كنى يا آن را كه به خود نزديك نموده اى دور نمايى يا آن را كه پناه دادى از خود برانى يا آن را كه خود كفايت نموده اى و به او رحم كردى به موج بلا واگذارى؟ ! اى كاش میدانستم اى سرورم و معبودم و مولايم، آيا آتش را بر صورتهايى كه براى عظمتت سجده كنان بر زمين نهاده شده مسلطّ میكنى و نيز بر زبانهايى كه صادقانه به توحيدت و به سپاست مدح كنان گويا شده و هم بر دلهايى كه بر پايه تحقيق به خداونديت اعتراف كرده
وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِكَ مُذْعِنَةً مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يَا كَرِيمُ يَا رَبِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْيَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا يَجْرِي فِيهَا مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ بَلاَءٌ وَ مَكْرُوهٌ، قَلِيلٌ مَكْثُهُ، يَسِيرٌ بَقَاؤُهُ، قَصِيرٌ مُدَّتُهُ
و بر نهادهايى كه معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده و به اعضايى كه مشتاقانه به سوى پرستشگاه هايت شتافته اند و اقراركنان جوياى آمرزش تو بوده اند، شگفتا اين همه را به آتش بسوزانى! هرگز چنين گمانى به تو نيست و از فضل تو چنين خبرى داده نشده.
اى بزرگوار، اى پروردگار و تو از ناتوانی ام در برابر اندكى از غم و اندوه دنيا و كيفرهاى آن و آنچه كه از ناگواري ها بر اهلش میگذرد آگاهى، با آنكه اين غم و اندوه و ناگوارى درنگش كم بقايش اندك و مدّتش كوتاه است،
فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقَامُهُ وَ لاَ يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ لِأَنَّهُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ لِي (بِي) وَ أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ يَا إِلَهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواري ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى است و تخفيفى برای اهل آن بلا نخواهد بو، چرا كه مايه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نيست و اين چيزى است كه تاب نياورند در برابرش آسمانها و زمين، اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنكه من بنده ناتوان، خوار و كوچك، زمين گير و درمانده توأم.
اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولايم، براى كداميك از دردهايم به حضرتت شكوه كنم
وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْكِي لِأَلِيمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلاَئِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِي (يَا إِلَهِي) صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُكَ
و براى كدامين گرفتاريم به درگاهت بنالم و اشك بريزيم.
آيا براى دردناكى عذاب و سختی اش، يا براى طولانى شدن بلا و زمانش، پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى، و بين من و اهل عذابت جمع كنى، و ميان من و عاشقان و دوستانت جدايى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم و گيرم اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر كنم، اما چگونه چشم پوشى از كرمت را تاب آورم يا چگونه در آتش، سكونت گزينم و حال آنكه اميد من گذشت و عفو تواست.
فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلاَيَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ (الْآلِمِينَ) وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ وَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
پس به عزّتت اى آقا و مولايم سوگند صادقانه میخورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان كه خواهان دادرسى هستند و هر آينه به آستانت گريه كنم چونان كه مبتلا به فقدان عزيزى می باشند و صدايت میزنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان، آرى كجايى اى نهايت آرزوى عارفان، اى فريادرس خواهندگان فريادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانيان
أَ فَتُرَاكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلَهِي وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (يُسْجَنُ) فِيهَا بِمُخَالَفَتِهِ وَ ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِيرَتِهِ وَ هُوَ يَضِجُّ إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ يُنَادِيكَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ يَا مَوْلاَيَ فَكَيْفَ يَبْقَى فِي الْعَذَابِ وَ هُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ
آيا اين چنين است، اى خداى منزّه، و ستوده كه در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى كه براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشيده و ميان دركات دوزخ به علّت جرم و جنايتش محبوس شده، و حال آنكه در درگاهت سخت ناله میزند، همچون ناله آن كه آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحيدت تو را می خواند، و به ربوبيّتت به پيشگاهت توسّل می جويد، اى مولاى من، چگونه در عذاب بماند و حال آنكه اميد به بردبارى گذشته ات دارد يا آتش چگونه او را به درد آورد درحالیكه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد
أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهِيبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَكَانَهُ أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِيَتُهَا وَ هُوَ يُنَادِيكَ يَا رَبَّهْ أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِي عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُكُهُ (فَتَتْرُكَهُ) فِيهَا هَيْهَاتَ مَا ذَلِكَ الظَّنُّ بِكَ وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِينَ مِنْ بِرِّكَ وَ إِحْسَانِكَ
يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالیكه فريادش را می شنوى و جايش را می بينی يا چگونه آتش او را دربر بگيرد و حال آنكه از ناتوانی اش خبر دارى، يا چگونه در طبقات دوزخ به اين سو و آن سو كشانده شود درحالی كه راستگوی اش را میدانى، يا چگونه فرشته هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنكه تو را به پروردگاري ات می خواند، يا چگونه ممكن است بخششت را در آزادى از دوزخ اميد داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟ همه اين امور از بنده نوازى تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو اين نيست و نه از فضل تو چنين گويند و نه به آنچه كه از خوبى و احسانت با اهل توحيد رفتار كرده اى شباهتى دارد،
فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً وَ مَا كَانَ (كَانَتْ) لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَكَرِّماً :
پس به يقين میدانم كه اگر فرمانت در به عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمی شد، هر آينه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت می كردى و براى احدى در انجا قرار و جايگاهى نبود، امّا تو كه مقدّس است نام هايت سوگند ياد كردى كه دوزخ را از همه كافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستيزه جويان را در انجا هميشگى و جاودانه بداری و هم تو - كه ثنايت برجسته و والا است - به اين گفته ابتدا كردى و با نعمت هايت كريمانه تفضّل فرمودى كه
اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ اِلهى وَ سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِيَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَكَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ أَعْلَنْتُهُ أَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ
«آيا مؤمن همانند فاسق است؟ نه، مساوى نيستند» اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى كه مقدّر نمودى و به فرمانى كه حتميتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر كسیكه بر او اجرايش كردى چيره ساختى كه در اين شب و در اين ساعت بر من ببخشى هر جرمی كه مرتكب شدم و هر گناهى كه به آن آلوده گشتم و هر كار زشتى را كه پنهان ساختم و هر نادانى كه آن را بكار گرفتم خواه پنهان كردم يا آشكار، نهان ساختم يا عيان و هر كار زشتى كه دستور ثبت آن را به نويسندگان بزرگوار دادى
الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ
آنان كه بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نيز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضايم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان ماند و به يقين با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت پوشاندى و اينكه از تو میخواهم از هرچيزیكه نازل كردى يا احسانى كه تفضّل نمودى يا برّ و نيكى كه گستردی يا رزقى كه پراكندى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!
يا اِلهى وَ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِكَ رِقّى يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتى يا عَليماً بِضُرّى وَ مَسْكَنَتى يا خَبيراً بِفَقْرى وَ فاقَتى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِكَ وَ اَسْماَّئِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً
اى خداى من اى سرور من، اى مولاى من و اختيار دارم، اى كسیكه مهارم به دست اوست، اى آگاه از پريشانى و ناتوانی ام اى داناى تهيدستى و ناداری ام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست میكنم به حقّت و قدست و بزرگ ترين صفات و نام هايت كه همه اوقاتم را از شب و روز به يادت آباد كنى و به خدمت گزاري ات پيوسته بدارى
وَ اَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّى تَكُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى كُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً يا سَيِّدى يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلى يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَيْكَ فى مَيادينِ السّابِقينَ
و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايى تا آنكه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاينده گردد، اى سرور من، اى آن كه بر او تكيه دارم، اى آن كه شكوه حالم را تنها به سوى او برم، اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم! اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن، و كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سويت برانم در ميدانهای پيشتازان
وَ أُسْرِعَ اِلَيْكَ فِى الْبارِزينَ وَ أَشْتاقَ اِلى قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقينَ وَ أَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ وَ اَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ كادَنى فَكِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ فَاِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ اِلاّ بِفَضْلِكَ وَ جُدْلى بِجُودِكَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ
و به سويت بشتابم در ميان شتابندگان و به كوى قربت آيم در ميان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزديك شوم و چون يقين آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ايمان در جوارت گرد آيم.
خدايا! هركس مرا به بدى قصد كند تو قصدش كن، و هركس با من مكر ورزد تو با او مكر كن، و مرا از بهره مندترين بندگانت نزد خود، و نزديك ترين شان در منزلت به تو و مخصوص ترين شان در رتبه به پيشگاهت بگردان، زيرا اين همه به دست نيايد جز به فضل تو، خدايا! با جودت به من جود كن و با بزرگواريت به من نظر كن
وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِكَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّكَ مُتَيَّماً وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّكَ قَضَيْتَ عَلى عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِكَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدى فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجاَّئى وَاكْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى ،
و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذكرت گويا كن، و دلم را به محبتت شيفته و شيدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش، زيرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر كردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى، پس ای پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز كردم، پس تو را به عزّتت سوگند میدهم كه دعايم را اجابت كنی و مرا به آرزويم برسانى، و اميدم را از فضلت نااميد نكنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من كفايت كنى،
يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلّا الدُّعاَّءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ يا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاَّءُ يا سابِغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِى الْظُّلَمِ يَا عالِماً لا يُعَلَّمُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى مَا اَنْتَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً
ای خدايى كه زود از بنده ات خشنود می شوى، بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى، اى آن كه نامش دوا و يادش شفا و طاعتش توانگرى است، رحم كن به كسیكه سرمايه اش اميد و سازو برگش اشك ريزان است، اى فروريزنده نعمت ها اى دوركننده بلاها، اى روشنی بخش وحشت زدگان در تاريكي ها، اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان كن تو را شايد، و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.

منبع:.erfan.ir/farsi/mafatih41

 نظر دهید »

نکات و پندهایی از آیت الله وحید خراسانی

05 اسفند 1395 توسط لیریائی

 

منبع:yasinmedia.com/

 نظر دهید »

فواید زیارت آل یاسین

04 اسفند 1395 توسط لیریائی

«زیارت آل یس » یکی از زیارت های مشهور حضرت صاحب الامر علیه السلام است . راوی این زیارت، ابوجعفر محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری است که همه علمای رجال و حدیث از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند.(۱)


او صاحب کتابهای متعددی بوده که ظاهرا چیزی از آنها در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته، مکاتباتی با حضرت مهدی علیه السلام داشته و به افتخار این توقیع نائل آمده است .
این زیارت با ۲۳ سلام آغاز شده است: سلام اول به آل یس (عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله) و سلام های بعدی هر یک با القاب و عناوين خاص حضرت مهدی علیه السلام می باشد.
سپس با اظهار و اقرار به اصول اعتقادی صحیح و گواه گرفتن امام بر آنها و تجدید عهد وفاداری نسبت به اولیای دین، زیارت به پایان می رسد .
این زیارت به تصریح برخی از علما، جامع و کامل و بهترین زیارت آن حضرت است و در همه اوقات می شود آن را خواند.
سندهای این زیارت صحیح و معتبر بوده و در مجموعه های مهم حدیثی و دعا نقل گردیده است .(۲)
جمع کثیری از شیعیان به خواندن این زیارت و دعای بعد از آن مداومت دارند و جلسات خاصی برای خواندن آن به طور دسته جمعی در شهرهای مختلف شیعه نشین برگزار می گردد .
۱-الاحتجاج، طبرسی، ج ۲، ص ۴۹۲ .
۲-ر . ک: مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۳۶۴; بحارالانوار، ج ۵۳، ص۱۷۱

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 38
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

آمار

  • امروز: 21
  • دیروز: 20
  • 7 روز قبل: 127
  • 1 ماه قبل: 1883
  • کل بازدیدها: 65124

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • عدالتی

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس