ماه خدا
ماه مبارک رمضان در کلام امام خمینی (رحمت الله علیه)
ماه مبارک رمضان ماه عبادت است.
ماه مبارک رمضان، ماه اجتماع است، ماه وحدت است، ماه خداست.
شما در این ماه شریف به ضیافت حق تعالی دعوت شدهاید (دعیتم فیه الی ضیافه الله) خود را برای مهمانی با شکوه حضرت حق آماده سازید.
در این ماه شریف که به مهمانسرای الهی دعوت شدهاید اگر به حق تعالی معرفت پیدا نکردید یا معرفت شما زیادتر نشده، بدانید در ضیافت الله درست وارد نشدهاید و حق ضیافت را بجا نیاوردهاید.
امام با رؤیت هلال ماه مبارک، تغییراتی در برنامه زندگی خود می دادند، از جمله دیدارهای عمومی را تعطیل می کردند تا بیش تر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام می فرمودند: «خود ماه رمضان کاری است!»
امام در ماه رمضان شعر نمی سرودند و نمی خواندند و گوش نمی دادند. سراسر ماه را به انجام مستحبات مربوط به ماه سپری می کردند. در ماه رمضان از شب تا صبح عبادت، نماز و دعا به جا می آوردند. بعد از نماز صبح مقداری استراحت می کردند و صبح زود برای کارهایشان آماده بودند. همچنین چند روز قبل از ماه مبارک رمضان دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظرشان بوده قرائت شود. در ماه مبارک، در هر زمان کسی به نزد ایشان می رفت، او را در حال قرائت قرآن می دید در جلساتی که قاریان قرآن حضور داشتند و آیاتی قرائت می شد، به جای نشستن روی صندلی، روی زمین می نشستند. در ماه های دیگر قرائت یک جزء قرآن عادت روزانه شان بود، ولی در ماه مبارک رمضان هر روز ده جزء قرآن می خواندند و تا پایان ماه ده بار قرآن را ختم می کردند.
منبع :https://www.balagh.ir/content/12181
ماه رمضان نزدیک است
حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت (علیهم السلام) باشد.
چکیده
موضوع این نوشتار نگاهی است به حدیث سلسة الذهب، حدیث کوتاهی که امام رضا(علیه السلام) به هنگام خروج از شهر نیشابور در ازدحام مردم و درخواست ایشان بیان فرمود.
مسئله اصلی و سؤال اصلی این است که پیام حدیث چیست؟ و امام رضا(علیه السلام) با سیره عملی و علمی خود نشان داد، مشکل اصلی جامعه مسلمانان در آن روزگار دور شدن مردم از توحید بود، مشکلی که همچنان می تواند همه جوامع اسلامی را با چالش های جدّی روبه رو نماید.
تاریخچه حدیث
در کتاب تاریخ نیشابور آمده است: در سفر حضرت رضا (علیه السلام) به خراسان کاروان امام در ۷ جمادی الاول ۲۰۱ برابر با ۱۵ آذر ۱۹۵ شمسی وارد نیشابور شد و در حال عبور از بازار بود که دو نفر از راویان احادیث به نامهای «ابوذرعه» و «محمد بن اسلم طوسی» جلو آمدند و به امام عرض کردند:«ای امام و فرزند امامان، ای سلاله پاک فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و ای چکیده پرثمر نبوت! به حق پدران گرامیت صورت مبارک و پرنور خود را به ما بنمایان و حدیثی از جد بزرگوارت را برای ما بگو!» امام دستور داد کجاوه را متوقف کنند. سپس سایبان را کنار زد و چشم مسلمانان به جمال نورانیش منور شد.
مردم همه روی پا ایستادند. صدای گریه از هر سو بلند شد و اشک شوق از دیدهها فرو ریخت. گروهی خود را به خاک میافکندند، عدهای افسار مرکبش را بوسه میزدند، یا گردن می کشیدند تا صورت مبارک امام را ببینند.
ازدحام و غوغا تا ظهر طول کشید و مردم همچون سیل اشک می ریختند تا سرانجام، بزرگان قوم فریاد زدند:« ای مردم! گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را آزارندهید، که این کار آزار رسول خداست.»
مردم ساکت شدند و بیست و چهار هزار قلم و دوات آماده شد تا حدیث امام را بنویسند. این حدیث شریف بعدها به «حدیث سلسلة الذهب» (سلسلهی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومین (رسول خدا و ائمه ) و جبرئیل (علیهم السلام) هستند. بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند تا حدیث را برای افرادی که صدای امام را نمیشنیدند با صدای بلند تکرار کنند.
امام رضا (علیه السلام) این چنین آغاز کرد:« پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که در کوفه شهید شد،از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» (کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است) سپس حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) همه راست گفته اند».
در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند) ولی امام اشاره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد : « بشرطها وانا من شروطها»(اما در صورتی که به شرطهای آن عمل شود، و من یکی از آن شرطها هستم.)
حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است؟
حدیث سلسلة الذهب به معنای سخن زنجیرهای طلایی است و به حدیثی گفته میشود که تمام راویان آن از امام معصوم (علیه السلام) باشند. بدین صورت که امام معصوم مانند موسی بن جعفر (علیه السلام) روایتی را از پدر خود امام صادق (علیه السلام) نقل کند و او از پدرش تا این که به امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) یا پیامبر (صلی الله علیه و آله) برسد. گاهی به حدیث قدسی و نقل سخن خدا میرسد. چون در تمام نقل راویان امامان معصوم(علیه السلام) قرار دارند، مانند این است که یک زنجیره طلایی را تشکیل میدهند، به همین خاطر حدیث سلسلة الذهب گفته میشود.
امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) هنگامی که در سفر به خراسان وارد شهرستان نیشابور شد، در بازار شهر دو عالم و پیشوای شهر به نام ابوذرعه و محمد بن اسلم طوسی (که حافظ احادیث نبوی بودند) به حضرت عرض کردند: بحق پدران پاکیزه و گذشتگان گرامی خود، صورت مبارک خویش را بر ما آشکار کن و حدیثی از پدران خود از جدت برای ما ذکر کن.
معروف است که بیست و چهار هزار نویسنده در انتظار شنیدن حدیث بودند که آن را ثبت کنند، حضرت فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی بن جعفر و او از پدرش امام صادق… همین طور سلسله سند را ادامه داد تا رساند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و او از جبرئیل که گفت: شنیدم از حضرت رب العزّه سبحانه که میفرماید: “کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی؛ کلمه لا اله الا الله حصار من است، پس هر کس که آن را بگوید،داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من شود، ایمن از عذاب من خواهد بود".
حدیث سلسلة الذهب نماد توحید
شهرت شهر نیشابور به مرکز علمی و حضور دانشمندان فراوان در آن مسئله ای است که در منابع تاریخی معتبر از جمله کتاب تاریخ نیشابور تألیف حاکم نیشابوری، به ثبت رسیده است. از این رو ورود امام به این منطقه و خروج آن حضرت از حساسیت ویژه ای برخوردار بود و نوع استقبال و بدرقه مردم با دیگر شهرها متفاوت مینمود. آنچه که در این شهر در مدت اقامت امام رضا(علیه السلام) اتفاق افتاد، یکی از برگ های برنده و فرصتی طلایی بود برای امام رضا(علیه السلام) تا از آن به بهترین نحو استفاده کنند. شور و اشتیاق فراوان و زائدالوصف اهالی آنجا برای دیدار با امام از یک سو و خواستاری علمای آن، از سوی دیگر برای دریافت حدیث و دانش تازه ای از ایشان، این تفاوت را شکل می داد.
امام در مدت محدودی که در شهر نیشابور اقامت داشت، رابطه ای عمیق و صمیمی با مردم برقرار می کرد. توجه ایشان به عموم بود. رفتار امام و آموزه های مختلفی که از سیره آن حضرت نصیب مردم می شد، در واقع پاسخی بود محبت آمیز به عاطفه فوق العاده ایرانیان نسبت به خاندان امامت و ولایت، آخرین یادگاری امام در این شهر زمانی رخ داد که کاروان در حال ترک شهر بود. جمعیت گرد آمده اطراف امام بسیار بودند، همه مشتاقانه منتظر بودند تا آخرین سخن را از امام بشنوند. دانشمندان اهل حدیث تقاضا کردند تا کلام آباء امام را از زبان ایشان آوازه گوش خود قرار دهند.
امام رضا(علیه السلام) در برابر این شور و هیجان و حدیث خواهی، سخنی فرمود که به حدیث سلسلة الذهب شهرت یافت. در اعتبار این حدیث هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد گرچه با متن ها و عبارات اندکی متفاوت در کتب تاریخی و حدیثی نقل شده است. همه ابزار و اسباب یک حدیث معتبر در آن جمع شده، محدثین شیعه و سنی به آن توجه ویژه ای دارند و در منابع و کتب خود نقل کرده اند.
امام رضا (علیه السلام) در طول مسافرت خود نیشابور را برای بیان این حدیث انتخاب کردند و این در حالی بود که ایشان از کجاوه پیاده نشده و بعد از مدتی فقط رخ خود را نمایان کردند سپس قدری مرکب راه رفت و سپس شرط حدیث را بیان فرمودند. این روایت بوسیله شیعه و سنی در همان زمان کتابت شد. و اما مفهوم این روایت در حالی که به توحید و ولایت الله اشاره دارد، در عین حال مسلمین را به ولایت ائمه طاهرین (علیهم السلام) توجه می دهد. بگونه ای که می توان ادعا کرد توحید در دو منظر معرفت و عمل بدون التزام به ولایت ائمه (علیهم السلام) محقق نمی شود. در این ادعا با توجه به ولایت می توان به سه دلیل اشاره کرد:
* لااله الا الله پایگاه و ریسمانی است که با ورود در آن و چنگ زدن به آن هیچ گمراهی و عذابی در زندگی انسان وجود نخواهد داشت و برای ورود به این پایگاه شرطی وجود دارد که امام رضا (علیه السلام) خود را شرط این ورود می داند، یعنی ولایت ایشان موجب ورود به توحید میشود که همان مقام ولایت امام بر مردم است، «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(احزاب/۶)
* امام در نقل روایت به اسامی پدران معصوم خود تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیام آور وحی یعنی جبرئیل و او هم از خداوند متعال، اشاره میکند. این نوع نقل روایت از یک طرف اهمیت روایت را می رساند و از طرف دیگر تمام اسامی ذکر شده در ماهیت روایت وجود دارند یعنی به عبارت دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) که اسامی ایشان نام برده شده جزء ولایت می باشند و همچنین از آنجا که قبول ولایت و امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به پذیرش ولایت امام عصر می انجامد (شیعیان هشت امامی وجود ندارند یعنی اگر شیعه ای امامت امام رضا (علیه السلام) را پذیرفت تا امامت امام عصر (علیه السلام) را پذیرفته است) پس شرطی که امام در توحید می داند همان ولایت ائمه معصومین (علیهم السلام) است.
* در حدیث دیگری با نقل مشابهی همچون حدیث سلسله الذهب به ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) بعنوان پایگاه امن الهی اشاره میشود. عَنِ النَّبِیِّ ص عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ مِیکَائِیلَ عَنْ إِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّوْحِ عَنِ الْقَلَمِ قَالَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»(عیون أخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۱۳۶؛ امالى صدوق، ص۲۳۵)
احمد بن حسن قطّان با چند واسطه که نامشان در متن ذکر شده از علىّ بن بلال روایت کرد که گفت: حضرت علىّ بن موسى از پدرش از آباء بزرگوارش از علىّ بن ابى طالب (علیهم السّلام) از رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از لوح از قلم روایت کرد که گفت: خداوند عزّ و جلّ میفرماید: ولایت علىّ بن ابى طالب برج و باروى محکم من است، هر کس در آن داخل شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
صدوق در ذیل این حدیث می نویسد: «مراد آنست که اگر مردم حکومت علىّ (علیه السّلام) را بپذیرند، و زیر پرچم او روند و او را اولى الامر خود دانند، در این صورت جهان بشریت از هر گونه عذاب و ناراحتى و بدبختى، و نیز دزدى و قتل و چپاول و فقر و مرض و نابسامانیها رها میگردد، و در این حال همه این معضلات از میان رخت بربسته و عذاب یکسره از خلق برداشته می شود».(عیون اخبارالرضا، ج۲ ص۱۳۶)
با کنار هم قرار دادن این دو حدیث، ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) همسان با اعتقاد به لااله الا الله قرار می گیرد که با استفاده از یکپارچگی دو مفهوم می توان نتیجه گرفت که ولایت نه تنها شرط ورود به پایگاه محکم توحید است بلکه خود این پایگاه است.
فرمایش امام به این معنی است که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت باشد.
چگونگى و چرایى طرح حدیث
حرکت امام رضا (علیه السلام) در امتداد سفر از مدینه تا مرو مرکز خلافت اسلامى، نتایج فراوان و سازنده اى ایجاد مى کرد که با همه محدودیت ها و تنگناهاى حفاظتى، مأموران مأمون نمى توانستند از آن ها جلوگیرى نمایند. حضور امام در شهرهاى مسیر، یاد و خاطره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در اذهان مردم مسلمان زنده مى کرد. آنان حقیقت محمدیه را این بار در قامت عالم آل محمد نظاره گر مى شدند و امام هرکجا که پاى مى نهاد، نورانیت توحیدى پرتو افکن مى شد. این تقدیر الهى بود که دشمن ولایت ناخواسته و از سر درماندگى دست اندازى به دامن امام بکند تا شاید و به گمان برآمده از سیاست بازى هاى پشت پرده خود با هم داستانانش، از جایگاه بلند امام، تحولات را به سود حکومت مدیریت نماید، اما نشانه ها و پدیده هاى تازه از رقم خوردن اتفاقات به گونه اى دیگر خبر مى داد.
در رویارویى پنهان و غیر رسمى امام رضا (علیه السلام) با حکومت عباسى به نمایندگى مأمون، در واقع دو جبهه توحید و شرک با هم به مبارزه برخاسته بودند. امام رضا (علیه السلام) با دانش توحیدى و قرآنى و تفسیر درست مؤلفه هاى دینى، اقدام به اصلاح فرهنگ جامعه اسلامى کرد. ایشان مى بایست کارى پیامبروار انجام دهد. لذا طرح حدیث سلسلة الذهب در نیشابور در راستاى همین اصلاح فرهنگى صورت گرفت. امام در برابر خواسته اهالى این شهر به مسئله توحید پرداخت چه این که ایشان نیک مى دانست ریشه همه انحرافات و اختلافات، معلول دور شدن امت اسلامى از بنیادى ترین اصل اسلام یعنى توحید است.
حدیث کوتاه اما جهانى از معرفت معنا در آن نهفته و حتماً این روزى که مردم این حدیث را از امام و فرزند پیامبرشان مى شنیدند، نشاطى سرشار از عشق و محبت سراپاى آنان را فرا گرفته بود. شاهد آن قلم دان ها و انگشتان پرشمارى بود که عاشقانه کلام امام را بر صفحه تاریخ مى نگاشتند.
بنابراین طرح این پرسش در برابر خواسته هاى اهالى نیشابور، هشدارى بود به همه جامعه مسلمانان با زبان یک سخن قدسى که اصل اول دین اسلام است. امام این حدیث کوتاه را بیان کرد تا مسلمانان به این نکته پى ببرند که اگر جامعه امن مى خواهند یا اگر طالب آرامش هستند و اگر از این همه کشمکش ها و ناهنجارى ها خسته شده اند، تنها در سایه بازگشت به توحید، این مهم میسر است.
همه وجوه رفتارى امام رضا(علیه السلام) چه در مناسبات فردى و اجتماعى و چه در برخوردها و آموزه هاى علمى، انسان ها را به توحید فرا مى خواند. از کوچکترین عمل اخلاقى گرفته تا اصولى ترین قاعده اجتماعى که نمونه هاى فراوانى در تاریخ زندگى آن حضرت گزارش شده، از جمله: رعایت حقوق همسر، فرزندان، نزدیکان، بردگان، احترام به ذات انسان، انفاق آبرومندانه، دفاع از مظلوم، آزاد سازى بردگان، ترویج مساوات و برادرى، احترام به طبیعت و دهه ها رفتار دیگرى که فعلاً فرصت ذکر آنها نیست.
سنت و سیره رضوى مى توانست جامعه اى را که امام در آن زندگى مى کرد به بهشت روى زمین مبدل کند، کما اینکه در عصر ما نیز این سنت باید منشورى باشد براى جامعه اى سالم، پویا و نوآور اما به شرطها…
منبع:http://tabarak.ir
توصیه هایی بهداشتی برای ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان ، رژیم غذایی ما نباید به نسبت قبل خیلی تغییر کند و در صورت امکان باید ساده باشد . رژیم غذایی همچنین باید طوری تنظیم شود که بر روی وزن تأثیر زیادی نداشته باشد . البته اگر فرد دچار اضافه وزن می باشد ، ماه رمضان فرصت مناسبی است تا وزن به حالت طبیعی برگردد .
با توجه به ساعات طولانی ناشتا بودن ، باید غذاهایی را مصرف کنیم که به کندی هضم می شوند مثل غذاهای حاوی فیبر زیاد . غذاهای دیرهضم معمولاً چند ساعت در دستگاه گوارش می مانند در حالیکه غذاهای سریع الهضم فقط 1 تا 2ساعت در معده باقی می مانند .
غذاهای دیر هضم
غذاهای دیر هضم عبارتند از : حبوبات و غلات مثل جو ، گندم ، جو دوسر ، لوبیا ، عدس ، آرد، غلات برنج با پوست و غیره ( که کربوهیدراتها نامیده می شوند ) .
غذاهای سریع الهضم
غذاهای سریع الهضم عبارتند از : غذاهایی که حاوی قند ، آرد سفید و غیره هستند ( که به این گروه کربو هیدراتهای تصفیه شده گفته می شود ).
غذاهای فیبردار
غذاهای حاوی فیبر عبارتند از : غذاهای حاوی سبوس ، گندم سبوس دار ، غلات و حبوبات ، سبزیها مانند لوبیای سبز ، نخود ،ذرت ، اسفناج ، برگ چغندر ، میوه های با پوست ، میوه خشک شده مثل برگه زردآلو ، انجیر ، آلو خشک ، بادام و غیره .
غذاهای مصرفی باید در حالت تعادل با یکدیگر باشند . و از همه گروههای غذایی مثل میوه ، سبزیجات ،گوشت ، مرغ ، ماهی ، نان ، حبوبات و محصولات لبنی در رژیم غذایی باید وجود داشته باشد . غذاهای سرخ شده باید محدود شوند زیرا باعث عدم هضم ، سوزش سردل و اختلال در وزن می شوند .
از چه چیزهایی پرهیز کنیم ؟
1 - غذاهای سرخ کردنی و چرب
2- غذاهای حاوی قند زیاد
3 - خوردن غذای زیاد بخصوص هنگام سحر
4 - خوردن چای زیاد هنگام سحر ، چای باعث افزایش ادرار شده و از این طریق نمک های معدنی که در طول روز بدن به آنها نیاز دارد دفع می شوند .
5 - سیگار : اگر شما نمی توانید سیگار را به یکباره قطع کنید از هفته های قبل از ماه رمضان شروع به مصرف کم آن کنید .
چه غذاهایی را مصرف کنیم ؟
1 - مصرف کربوهیدراتهای مرکب در سحر که مدت طولانی تری هضم می شوند و باعث می شوند که شما کمتر گرسنه شوید .
2- حلیم یک منبع عالی پروتئین بوده و از غذاهائی است که دیر هضم می شود .
3- خرما یک منبع عالی قند ،فیبر ، کربوهیدرات ، پتاسیم و منیزیوم می باشد .
4- مغز بادام غنی از پروتئین و فیبر بوده و حداقل چربی را دارا می باشد .
5- موز یک منبع خوب پتاسیم ، منیزیوم و کربو هیدرات می باشد .
6-مصرف زیاد آب یا آب میوه در صورت امکان در فاصله بین افطار و زمان خواب باعث تأمین آب مورد نیاز بدن می شود .
یبوست
یبوست می تواند باعث ایجاد بواسیر و شقاق های دردناک مقعد شود و باعث سوء هاضمه به همراه نفخ می شود .
علل یبوست : مصرف کربوهیدراتهای تصفیه شده ، مصرف کم آب و میزان ناکافی فیبر در غذا از علل عمده یبوست می باشند .
درمان : اجتناب از مصرف زیاد کربوهیدراتهای تصفیه شده ، افزایش مصرف آب ، استفاده از سبوس در نانها ، استفاده از آردهای قهوه ای .
سوء هاضمه و نفخ
علل : پرخوری ، مصرف زیاد غذاهای چرب و سرخ شده ، غذاهای تند و غذاهایی که ایجاد نفخ می کنند مثل تخم مرغ ، کلم ، عدس ، نوشابه های گازدار
درمان : از پرخوری اجتناب کنید ، آب میوه یا آب بنوشید . از غذاهای سرخ کردنی اجتناب کنید .
ضعف ( افت فشار خون )
علائم :افزایش تعریق ، ضعف ، خستگی ، کم شدن انرژی ، سرگیجه بخصوص هنگام برخاستن ، ظاهر رنگ پریده و احساس افتادن علائم افت فشار خون می باشند که بیشتر هنگام بعد از ظهر اتفاق می افتد .
علل : مصرف کمتر مایعات و کاهش مصرف نمک
درمان : به مکانهای گرم نروید و مصرف نمک و مایعات را افزایش دهید .
توجه : افت فشار خون باید با گرفتن فشار خون در هنگام بروز علائم تأیید شود . افراد دارای فشار خون بالا ممکن است در طول ماه رمضان نیاز به تنظیم مجدد داروهای خود توسط پزشک داشته باشند .
سردرد
علل : عدم مصرف کافئین و تنباکو ،انجام کار زیاد در طول روز ، کم خوابی و گرسنگی که معمولاً در طول روز بیشتر شده و در انتهای روز بدتر می شود . سردرد وقتی با افت فشار خون همراه شود می تواند منجر به سردرد شدید و حالت تهوع قبل از افطار شود .
درمان : در طول یکی دو هفته قبل از ماه رمضان بصورت تدریجی کافئین و تنباکو را قطع کنید . چای سبز و بدون کافئین ممکن است جایگزین خوبی باشد . همچنین برنامه خود را در طول ماه رمضان طوری ترتیب دهید تا خواب کافی داشته باشید .
کاهش قند خون
ضعف ، سرگیجه ، خستگی ،کاهش تمرکز ، تعریق زیاد ، احساس لرز ، عدم توانائی برای فعالیت های فیزیکی ، سردرد ، طپش قلب از علائم کاهش قند خون می باشند .
علل در افراد غیر دیابتی :خوردن مقدار زیاد قند مثل کربوهیدراتهای تصفیه شده مخصوصاً در هنگام سحر باعث می شود که بدن مقدار زیادی انسولین تولید کرده و باعث افت قند خون بشود .
درمان :خوردن غذا هنگام سحر و محدود کردن نوشیدنی ها و غذاهای حاوی قند .
توجه : افراد دیابتی ممکن است به تنظیم مجدد داروهای خود در ماه رمضان احتیاج داشته باشند و باید با پزشک خود مشورت کنند .
انقباضات عضلانی
علل:مصرف ناکافی غذاهای حاوی کلسیم ، پتاسیم و منیزیوم
درمان :خوردن غذاهای غنی از مواد معدنی فوق برای مثال : سبزیجات ، میوه جات ، محصولات لبنی ، گوشت ، خرما
توجه : افراد تحت درمان فشار خون بالا و افراد دچار سنگ کلیه باید با پزشک خود مشورت کنند .
زخم معده ، سوزش سردل ، التهاب معده
افزایش سطح اسید در معده خالی در ماه رمضان باعث تشدید مسائل فوق می شود . این شکل بصورت احساس سوزش در ناحیه معده و زیر دنده ها ظاهر شده و می تواند بطرف حلق گسترش یابد . غذاهای تند ، قهوه و کوکاکولا این حالت را بدتر می کنند .
درمانهای طبی برای کنترل سطح اسید در معده وجود دارند وافراد مبتلا قبل از روزه گرفتن باید با پزشک خود مشورت کنند .
سنگ کلیه
سنگ کلیه ممکن است در افرادی که آب کم می نوشند ایجاد شود . بنابراین مصرف زیاد مایعات برای جلوگیری از تشکیل سنگ ضروری می باشد .
درد مفاصل
علل : در طول ماه رمضان که نمازهای بیشتری خوانده می شود فشار روی مفاصل زانو افزایش می یابد . در افراد مسن و یا افراد دچار التهاب مفاصل این مسئله باعث درد ، سفتی ، تورم و احساس ناراحتی می شود .
درمان : وزن را کم کنید تا زانوها مجبور نباشند وزن بیشتری را تحمل کنند . قبل از ماه رمضان اندام تحتانی را ورزش دهید تا برای فشار اضافی وارده آماده باشند . آمادگی بدنی باعث می شود تا نماز راحت تر خوانده شود .
منبع: .roshd.ir
تفاوت حجاب و عفاف
ما پیوسته درباره حجاب، مطالب مختلفى شنیدهایم ولى مسأله اصلى و بنیادین، عفت است؛ عفت فراتر از حجاب است.
حجاب، همان پوشش ویژه و عفت، یک خصلت، بینش و منش است.
حجاب پوشش بیرونى است، ولى عفت هم پوشش بیرونى و هم پوشش درونى است.
حجاب مى تواند ریایى، تحمیلى، ظاهرى یا غیر اختیارى باشد؛ ولى عفت، یک خصلت و ارزش اختیارى است. عفت نمودهاى گوناگونى دارد؛ از جمله: عفت در نگاه، عفت در سخن، عفت در شهوت و… ممکن است کسى حجاب مناسب داشته باشد ولى عفت در نگاه، سخن گفتن و یا امور جنسى نداشته باشد که این خود نمونه حجاب بدون عفت است، بنابراین براى سالم سازى جامعه باید به دنبال عفت عمومى باشیم تا حجاب آگاهانه گسترش یابد.
1- حجاب و عفاف هر دو به معنی مانع و بازدارنده هستند ، اما حجاب مانع و بازدارنده ظاهری است ولی عفاف مانع و بازدارنده باطن است.
2- بین حجاب و عفاف تاثیر متقابل وجود دارد ، به این ترتیب که هرچه عفاف درونی و باطنی انسان بیشتر باشد باعث رعایت حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می شود و در مقابل نیز هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد موجب تقویت و افزایش و دستیابی انسان به مراتب بالاتر عفاف میگردد .
3- همانطور که برخورداری از حجاب و پوشش ظاهری به معنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست ، عفاف بدون حجاب و پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست . لذا نمیتوان خانم یا آقایی که عریان و یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود را عفیف دانست.
4- رعایت حجاب و پوشش ظاهری بر اساس ویژگی تاثیر ظاهر انسان در باطن او ، حد اقل یکی از علامت ها و نشانه های عفاف است.
5- ممکن است برخی افراد حجاب و پوشش ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش به طور کامل ایجاد نکرده باشند . از سوی دیگر ممکن است افرادی بدون رعایت حجاب ظاهری ادعای عفیف بودن نمایند و بگویند ” آدم باید قلبش پاک باشد ” ولی باید بدانند که قلب و درون پاک ، ظاهر پاک را میپروراند . و هرگز قلب پاک میوه تلخ و ناپاک بدحجابی و یا بی حجابی نمی رویاند.
6- بنا بر این میتوان گفت رابطه بین حجاب و عفاف مانند رابطه ریشه و میوه است . یعنی :
عفاف ریشه حجاب و حجاب میوه عفاف است.
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است.
بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
عفاف از منظر امام خمینی (ره)
امام خمینی(ره) طی سفارش های متعدد درباره عفاف، زنان جامعه اسلامی را به تبعیت از حضرت زهرا علیهاالسلام فراخوانده، می فرمایند: »بانوان محترم ایران ثابت کردند که در دژ محکم عفت و عصمت هستند و جوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد، به کشور تسلیم خواهند کرد و هیچ گاه در آن راه هایی که قدرت های بزرگ برای تباه کردن کشور، پیش پای آنها گذاشته بودند، نخواهند رفت».«زن ها باید در میدان زهد و تقوا و عفاف و تحصیل و مجاهده و دفاع از اسلام، از حضرت زهرا علیهاالسلام تبعیت کنند. «
تاثیر متقابل حجاب و عفاف
حجاب و عفاف، به صورت متقابل و دو سویه بر یکدیگر اثر گذار و از همدیگر اثر پذیرند؛ از یک سوی، عفاف و تسلط برخود غریزی، آثاری دارد که متناسب با عفت در هر ساحت و عرصه ای، در رفتار ،گفتار و تعامل اجتماعی فرد عفیف پدیدار می گردد.
قرآن کریم آنجا كه مؤمنان را به حجاب رفتاری(= غض بصر) فرا می خواند و هم آنجا که دستور می دهد
تا از پشت پرده، با همسران پیامبر(ص) سخن بگویند، آثار خلقی و نفسانی چنان رفتاری را در هر دو مورد باز می گوید.
در مورد نخست «تزکیه» را کارکرد و اثر فروبستن چشم و برآیند حجاب رفتاری می داند:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ» (نور/30)
در مورد دوم، قلمروی بیشتری برای عفاف یاد می کند و حفظ حجاب در هنگام معاشرت مردان و زنان نامحرم را مایه پیدایش و یا افزایش طهارت و پاکی قلب برای هر دو سوی تعامل و معاشرت، ارزیابی می کند:
«وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ» (احزاب/53)
بدین سان حجاب و عفاف هریک بر پیدایی و تداوم دیگری، اثرگذارند.
منبع:tebyan.net
فلسفه ی عید فطر از نظر امام رضا علیه السلام
نماز عید فطر،با معنویت خاصی که دارد،دلها را متوجه خدامی کند،حالت توبه و استغفار در دلها ایجاد می سازد و مستحب است که انسان،پیش از نماز عید،غسل کند،دعاهای خاصی را بخواند،و درفضای باز و در زیر آسمان به نماز بایستد .
امام رضا(ع)می فرماید :
« انما جعل یوم الفطر العید،لیکون للمسلمین مجتمعایجتمعون فیه و یبرزون لله عز و جل فیمجدونه علی ما من علیهم، فیکون یوم عید و یوم اجتماع و یوم زکوة و یوم رغبة و یوم تضرع » [1] خداوند،روز فطر را بدین سبب «عید»قرار داد، تامسلمانان،مجمعی داشته باشند که در آنروز،جمع شوند و دربرابر خداوند،بخاطر منت ها و نعمت هایش،به تمجیدو تعظیم بپردازند،پس آنروز،روز عید و تجمع و زکات ورغبت و نیایش است .
در این حدیث شریف،فلسفه این نماز و عید را در محورهای زیر،بیان کرده است :
1- اجتماع و گردهمایی
2- زکات و رسیدگی به فقرا
3- رغبت و گرایش به خدا
4- تضرع و نالیدن به درگاه پروردگار
و اینها،هم ناظر به بعد معنوی و عرفانی این نماز و مراسم عبادی است،هم توجه به آثار اجتماعی و فوائدی دارد که به مردم می رسد و مردم با پرداخت «زکات فطره »،بینوایان مستمند را به نوایی می رسانند و به یک لحاظ،از نظر تامین معاش محرومان،عید فطر،:«عید فقرا»محسوب می شود [2] .
[1] وسائل،ج 5 ص 141،من لا یحضر،ج 1 ص 522 .
[2] پرتوی از اسرار نماز ، قرائتی، محسن.
منبع:http://www.hawzah.net
در شب قدر از خدا چه بخواهیم؟
به ضیافت خدا دعوت شده اید؛ وقتی شما به ضیافتی دعوت می شوید خود را برای حضور در آنجا مهیا می کنید. برای حضور در ضیافت خدا، اول باید خود را پاکیزه کنیم. سپس باید بار خود را سبک کنیم تا برای مهمانی خدا آماده شویم. پاکیزگی با گناه نکردن حاصل می شود و سبکباری با توبه.
شبهای قدر فرصتی است برای بازگشتن به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست. شب قدر، فرصتی است برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی. شب قدر شب زاری و سبک شدن روح از بار گناهان و رهایی از دوزخ است، فرصتی دوباره برای اظهار شرمساری و پشیمانی از گذشتهها است. مبادا این فرصت را از دست دهیم و در این شب روحانی، از امور معنوی غافل شویم. مبادا شب قدر بگذرد و ما همچنان غرق در ناپاکیها باقی بمانیم و خود را از عمق منجلاب به معراج پاکی و وارستگی نرسانیم. مبادا شبِ نماز و تلاوت بگذرد و ما از برکات این لحظههای شکوهمند و شیرین بی بهره بمانیم.
اهمیت احیاء در شب قدر
یکی از موضوعاتی که در ارتباط با شب قدر در احادیث اهل بیت(علیه السلام) مطرح شده است شب زندهداری است چیزی که از روایات بدست میآید خود احیاء و شب زندهداری موضوعیت دارد.
احیاء عذاب را برمیدارد
مرحوم کلینی در کافی و صدوق در من لایحضره الفقیه از رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) نقل کردهاند که فرمود: هرکس شب قدر را زنده بدارد تا سال آینده عذاب از او برگردانده میشود.
خواب در شب احیاء نهی شده است
مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر(علیه السلام) و او از پدرانش نقل کردهاند که: پیامبر خدا (صلی الله و علیه وآله) نهی کرده که از شب 21 و 23 غفلت شود و نهی کرده که کسی در آن شب بخوابد.
احیاء موجب آمرزش گناهان میشود
مرحوم صدوق از امام کاظم (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: هرکس در شب قدر غسل کند و آن شب را تا سپیده دم زنده بدارد از گناهانش بیرون میآید.
توجه توجه:
به بیداری چشم قناعت نکنیم؛ زیرا آنچه مهم است بیداری دل و آگاهی و بصیرتی است که انسان را در محضر فرشتگان آسمانی، سزاوار فیض و رحمت میکند و پاداش نیک الهی را به همراه دارد.
در شب قدر از خدا چه بخواهیم؟
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در شب اول ماه رمضان خطبه ای خواندند و مردم را به کارهایی ارشاد کردند و فرمودند: «شما به ضیافت خدا دعوت شده اید».
وقتی شما به ضیافتی دعوت می شوید خود را برای حضور در آنجا مهیا می کنید و آمادگی برای رسیدن به آنجایی که دعوت شده اید را کسب می کنید. مثلاً خود را تمیز می کنید و لباس های مطلوب میپوشید. این آداب، هم برای جسم است و هم برای روح.
پس برای حضور در ضیافت خدا، اول باید خود را پاکیزه و آماده حضور در مهمانسرای خداوند کنیم. سپس باید بار خود را سبک کنیم تا برای مهمانی خدا آماده شویم. پاکیزگی با گناه نکردن حاصل می شود و سبکباری با توبه. لذا میبینیم بیشترین سفارشی که برای ماه مبارک رمضان آمده “گناه نکردن" است. اگر در غیر ماه رمضان کسی گناه نکند ثوابی برای او نمی نویسند؛ ولی در ماه رمضان گناه نکردن ثواب دارد. می فرماید که نفس کشیدن و خوابیدن شما ثواب تسبیح دارد. بنابراین بهترین توصیه به همه کسانی که میخواهند توشه مناسبی از این ایام بردارند این است که گناه نکنند.
درجه ی رضایت خدا
خداوند متعال در سوره قدر میفرماید: «لَیلَةُ الْقَدر خَیرٌ مِن أَلْفِ شَهر * تَنَزَّلُ الْمَلائکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمر». انسان باید به همین “کل امر" برسد. کل امر یعنی همه چیز؛ یعنی حد اعلا. ما در هر چیزی که مربوط به ما می شود باید «حد اعلا»ی آن را کسب کنیم؛ مانند حد اعلای معرفت به خدا. در این صورت است که خداوند از ما راضی می شود.
حد اعلایی که در شب قدر میتوانیم از خدا بخواهیم چیست؟
حد اعلایی که باید بخواهیم “خیر دنیا و آخرت" است. قدر یعنی اندازه گیری. اندازه گیری ها که صورت می گیرد، قضا به حکم می شود. برای همین می گویند “قضا و قدر". پس در شب قدر برنامه ریزی می شود و خداوند حکم می کند که این کار بشود یا نشود. من در شب قدر بالاترین چیزی را که باید بخواهم این است که “کل خیر دنیا و آخرت" را بخواهم.
خیر دنیا و آخرت در نگاه ما یا خدا ؟!
شاید خیر دنیا و آخرت چیزی باشد که از نظر ما خیر نباشد؛ همانطور که خداوند می فرماید: «عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَهُوَ خَیرٌ لَکُم». گاهی هم انسان فکر می کند که چیزی خیر است ولی شر در آن است «عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ»؛ مثل کسی که بیماری قند دارد اما از خوردن غذاهای شیرین لذت می برد و گمان می کند خوب و خیر است ولی در واقع برای او ضرر دارد و شر است.
بسیاری اوقات من از یک مسأله و حادثه ای اکراه دارم ولی وقتی برای من خیر است باید خود را به آن راضی کنم. پس بهتر است که انسان در تقدیرات الهی همیشه تسلیم باشد. بنابراین خیر دنیا و آخرت آن خیری است که خداوند برای دنیا و آخرت ما مقدر میسازد.
چه کنیم تا به مقدرات الهی راضی باشیم؟
این بیشتر به علم آدمی بستگی دارد. انسان باید بفهمد و باور کند. این فهمیدن و باور کردن را “یقین" مینامند. افرادی را در نظر بگیرید که ساعت ها کلاس میروند و درس میخوانند و بالاخره صبح زودی از خواب بیدار می شوند و به امتحان کنکور می روند تا به دانشگاه برسند. با اینکه کار سختی است پس چرا آن را انجام می دهند؟ برای اینکه مطلوب ذهنی آنها رسیدن به درجات بالای علمی است و باور دارند که رسیدن به این درجات، با این دشواری ها حاصل می شود. ما باید باور کنیم که بعد از مرگمان غیر از این دنیا، زندگی بهتری از آنچه که اکنون فکر می کنیم وجود دارد. اگر این باور وجود داشت، تلاش میکنیم که هرچه در این زندگی هست را عوض کنیم و خودمان را بهتر از آنچه هستیم قرار دهیم.
آنچه برای رضایتمندی انسان مهم است اول “معرفت" است. معرفت، شناخت خدا و شناخت زندگی است.
دوم اینکه روش های خدا برای سعادتمندی را به راحتی بپذیرد. باید باور کنیم آنچه او برای ما تقدیر کرده خیر و صلاح و درست است و به همان خودمان را راضی کنیم. البته همانطور که گفتید رسیدن به این مرحله چندان راحت نیست.
پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) در بخش دیگری از همان خطبه می فرماید: « إنّ أنفسکم مرهونةٌ بأعمالکم فَفُکُّوها باستغفارکم». یعنی جان شما در رهن اعمال و کارهای شماست. پس این اعمال ماست که ما را به آمادگی برای رسیدن به این مرحله میرساند.
منبع:.beytoote.com
پای درس رهبرمعظم( حفظه الله تعالی)
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين. و الصّلاة و السّلام على سيدنا محمّد و آله الطاهرين. و لعنة الله على اعدائهم اجمعين.
قال الله الحكيم: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن، هدى للنّاس و بيّنات من الهدى و الفرقان»[1]
ماه رمضان فرصت خوبى براى خودسازى است. ما همان ماده خام هستيم كه اگر روى خودمان كار كرديم و توانستيم اين ماده خام را به شكلهاى برتر تبديل كنيم، آن كار لازم در زندگى را انجام داده ايم. هدف حيات همين است. واى به حال كسانى كه روى خودشان از لحاظ علم و عمل كارى نكنند و همان طور كه وارد دنيا شدند، به اضافه پوسيدگى ها و ضايعات و خرابيها و فسادها كه در طول زندگى براى انسان پيش مى آيد، از اين دنيا بروند. مؤمن بايد به طور دائم روى خودش كار كند؛ به طور دائم. نه اينكه خيال كنيد «به طور دائم» زيادى است يا نمى شود؛ نه. هم مى شود، هم زيادى نيست. اگر كسى مراقب خود باشد؛ مواظب باشد كارهاى ممنوع و كارهايى را كه خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جديت بپيمايد، موفق مى شود. اين، همان خودسازى دائمى است و برنامه اسلام، متناسب با همين خودسازى به طور دائم است. اين نماز پنج گانه پنج وقت نماز خواندن ذكر گفتن؛ «اياك نعبد و اياك نستعين»[2] را تكرار كردن؛ ركوع كردن؛ به خاك افتادن و خداى متعال را تسبيح و تحميد و تهليل كردن براى چيست؟ براى اين است كه انسان به طور دائم مشغول خودسازى باشد. منتها گرفتاريها زياد است و همه گرفتاريم. گرفتارى زندگى؛ گرفتارى معاش؛ گرفتارى امور شخصى؛ گرفتارى اهل و اولاد، و انواع گرفتاريها مانع مى شود كه ما به خودمان، آن چنان كه شايسته است، برسيم. لذا يك ماه رمضان را كه خداى متعال قرار داده است، فرصت مغتنمى است. اين ماه را از دست ندهيد. مقصودم اين است كه اگر نمى توانيم به طور دائم در حال مراقبت و ساخت وساز خودمان باشيم، اقلَّا ماه رمضان را مغتنم بشماريم. شرايط هم در ماه رمضان آماده است. يكى از بزرگترين شرايط، همين روزه اى است كه شما مى گيريد. اين، يكى از بزرگترين توفيقات الهى است. توفيق يعنى چه؟ توفيق يعنى اينكه خداى متعال چيزى را براى انسان، مناسب بياورد. با واجب كردن روزه، خداى متعال زمينه مناسبى را براى من و شما به وجود آورده است كه قدرى در اين ماه به خودمان برسيم. روزه، نعمت بزرگى است. شكم خالى است و مبارزه با نفس، تا حدودى در اثناى روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست داريد، نمى خوريد و نمى آشاميد و بسيارى از مشتهيات نفسانى را براى خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مى كنيد. اين، يك مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست، و مبارزه با هوا، در رأس تمام كارهاى نيك و خودسازى ها قرار دارد.
ماه رمضان زمينه بسيار خوبى است و خداى متعال اين فرصت را به من و شما داده كه در اين ماه، چنين امكانى را براى خودسازى پيدا كنيم. علاوه بر اينكه ساعات اين ماه بسيار بابركت است و خداى متعال، از لحاظ طبيعى اين لحظات و ساعات را اين گونه قرار داده است، ساعات بسيار مغتنمى هم هست. يك ركعت نماز شما؛ يك كلمه ذكر «سبحان الله» شما؛ مختصر صدقه دادن شما، و يك صله رحم كوچكى كه در اين ماه بكنيد، مزيتى چند برابر بيشتر از همين امور، وقتى در غير ماه رمضان انجام مى شود، دارد. اين، فرصت بسيار خوبى است. زمينه خوبى است كه انسان در اين ماه به خودش برسد. مثل طبيبى كه با فردى بيمار مواجه است و آن بيمار به امراض متعددى مبتلاست مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتيسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست طبيب حاذق كه امراض او را مى شناسد و راه علاجش را بلد است، با اين بيمار چه كار مى كند؟ اول سعى مى كند بيماريهاى او را روى كاغذ بياورد و ببيند به چه امراضى مبتلاست. اگر طبيب، بعضى از بيماريهاى او را نشناسد و براى علاج بيمارى دوايى بدهد كه با بيمارى ديگر ناسازگار باشد، ممكن است به جاى اينكه او را علاج كند، بيچاره را به بيماريهاى ديگرى هم مبتلا سازد! مثلًا نداند كه بيمار زخم معده دارد؛ بعد براى علاج رماتيسم او آسپرين بدهد! خوب، آسپرين علاج رماتيسم است؛ اما براى زخم معده بسيار مضر است. اگر طبيب، اين مرض را نشناسد و نداند كه بيمار اين مرض را هم دارد، ممكن است به جاى اينكه او را علاج كند، بيچاره را به خونريزى معده هم مبتلا سازد. پس اول بايد با دقت نگاه كند؛ دلسوزانه بيماريها را پيدا كند و آن ها را بنويسد؛ بعد ببيند كدام مهم تر است، كدام فوتى تر است و كدام اصولى تر است. فرض بفرماييد اگر كسى معده ناراحتى دارد، هر دوايى به او بدهند نمى تواند به خوبى آن را جذب كند. يا اگر روده خرابى دارد، هر غذاى مقوّى اى بدهند و از آن بهره ببرد، نمى تواند استفاده كند. راهش اين است اول آن مرضى را كه از بقيه بيماريها تأثير منفى اش بيشتر است و اگر خوب بشود تأثير مثبت شفايش بيشتر است، پيدا كنند.
شما طبيب خودتان بشويد، برادر عزيز! هيچ كس مثل خود انسان نمى تواند بيماريهاى خودش را بشناسد. برخى بيماريها در انسان هست كه اگر مثلًا شما به من بگوييد «تو دچار اين بيمارى هستى»، عصبانى مى شوم و بدم مى آيد. بگويند: «آقا، شما مرد حسودى هستيد.» مگر كسى تحمل مى كند كه به او بگويند «حسود»؟ مى گويد: «حسود خودت هستى! چرا اهانت مى كنى؟ چرا بى خود مى گويى؟» از ديگرى حاضر نيستيم قبول كنيم. اما به خودمان كه مراجعه مى كنيم، مى بينيم بله؛ ما متأسفانه از اين بيماريها داريم. سر هركس را انسان كلاه بگذارد؛ از هركس كه پنهان كند، با خودش كه ديگر نمى تواند! پس بهترين كسى كه مى تواند بيمارى ما را تشخيص دهد، خودمان هستيم. بياوريد روى كاغذ! بنويسيد: «حسد» بنويسيد: «بخل» بنويسيد: «بدخواهى براى ديگران. وقتى كسى به خيرى مى رسد، ما ناراحت مى شويم!» بنويسيد: «تنبلى در كار» بنويسيد: «روح بدبينى به نيكان و صالحان» بنويسيد: «بى اعتنايى به وظايف» بنويسيد: «علاقه به خود. شديداً به خودمان علاقه داريم.»
اگر بيماريهاى ما اين هاست، اين ها را روى كاغذ بياوريم. ماه رمضان فرصتى است كه يكى يكى اين بيماريها را، تا آنجايى كه بشود، برطرف كنيم. اگر برطرف نكنيم، اين بيماريها مهلك خواهد شد؛ هلاك معنوى و واقعى. هلاك جسمى كه چيزى نيست! اگر بيمارى مهلكى در ما باشد يا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مى شويم؟ شب خوابمان نمى برد. بهترين دكترها را پيدا مى كنيم، مى گوييم: «نكند اين غده اى كه در بدن من است، در دست من است، زير پوست من است، سرطان باشد!» از تصورش كلى وحشت مى كنيم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، يك سال ديگر است، دو سال ديگر است، ده سال ديگر است. به قول نظامى گنجوى: «اگر صد سال مانى ور يكى روز/ ببايد رفت از اين كاخ دل افروز» ماندنى كه نيستيم. چند صباحى، كمى اين ور، كمى آن ور، تمام خواهد شد. هلاكت جسمانى اين است و اين قدر از آن مى ترسيم. هلاكت معنوى، يعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن. يعنى در زندگى جاودان ابدى، از همه نعمتها و لذتها و چشم روشنى هايى كه خداوند براى من و شما معين و مقرر كرده محروم ماندن. انسان به قيامت نگاه كند و ببيند خداى متعال به بعضى از بندگانش همين افرادى كه با آن ها معاشريم و آن ها را در كوچه و محله مى بينيم؛ به همكار ادارى، به دوست دوران تحصيل، يا به يك رفيق بگو بشنو براى برخى كارها و مجاهداتى كه در اين دنيا داشته اند، مقامات عالى مى دهد؛ آن ها را به بهشت مى برد؛ از عذاب دورشان مى دارد و از عقبات قيامت، نجاتشان مى دهد، و ما به خاطر تنبلى؛ به خاطر نرسيدن به خود و به خاطر يك لحظه غفلت، از همه آن ها محروم مانده ايم! آن وقت است كه حسرت گريبان انسان را مى گيرد: «و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر»[3] كار هم ديگر از كار گذشته است و حسرت هم فايده اى ندارد. اين، هلاكت معنوى است.
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسيم، بدبختى است؛ روسياهى است؛ محروميت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوى دور ماندن و از نعيم ابدى الهى، تهى دست ماندن است. پس بايد به خودمان برسيم. ماه رمضان فرصت خوبى است. كتابهاى اخلاق هم خوشبختانه در اختيار هست. لكن آن چيزى كه آدم از مجموع مى فهمد و آنچه مهم است، اين است كه انسان بتواند هوى و هوس خود را كنترل و مهار كند. اين، اساس قضيه است.
يكى از ويژگيها كه بسيار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه كنيم و شايد جنبه تقدمى هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از كار را خالص انجام دادن و اينكه كارى را مغشوش انجام ندهيم. گاهى هست كه كسى عبادت نمى كند و گاهى عبادت كند؛ اما مغشوش و ناخالص. اين هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، اين است كه براى خدا باشد.
… مبادا انسان به خاطر اينكه ديگران ببينند، كارى را انجام دهد! كارى كه انسان به خاطر توجه ديگران به خودش انجام دهد، از نكردن آن كار بدتر است؛ زيرا نكردن كار، يعنى انسان كارى را انجام نمى دهد. كارى كه انسان براى جلب توجه ديگران نسبت به خودش انجام داده، كأنه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از اين جهت است كه عمل شرك آلودى انجام داده و اين عمل شرك آلود، فعل حرام است و دوركننده است. بنابراين همه مان در هرجا و در هر موقعيتى كه هستيم، بايد خيلى تلاش كنيم كه كار را خالص انجام دهيم. اگر كار براى خدا انجام گيرد و نيت براى خدا خالص باشد، اشكالاتى كه معمولًا در كارها مشاهده مى شود، پيش نخواهد آمد. ما وقتى مصالح واقعى را فداى حرف اين و آن مى كنيم كه بخواهيم كار را براى اين و آن انجام دهيم. انسان وقتى كار را براى خدا مى خواهد انجام دهد، فقط نگاه مى كند ببيند تكليفش چيست؟ نگاه نمى كند كه يكى خوشش مى آيد، يكى بدش مى آيد؛ پيش چه كسى آبرو پيدا مى كند و پيش ديگرى از آبرو مى افتد. امروز در جمهورى اسلامى، در همه شئون، كار براى خدا سارى و جارى است. هركس در اين كشور و اين نظام، هر كارى كه انجام مى دهد، مى تواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوى را ببرد و پيش خدا خودش را روسفيد كند.
… انسان اگر خود را به دعاهايى كه از ائمه عليهم السّلام، مأثور است، انس بدهد و مرتبط كند، اميد اين هست كه توانسته باشد با خداى متعال، درست مناجات كند و چنان كه شايسته الهى است، با او حرف بزند. ضمناً ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نكنيد. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، يكى از آن نعم و فرصتهايى است كه بايد مغتنم بشمريد. اين دعاى ابى حمزه، اين دعاى افتتاح، اين دعاى جوشن و بقيه ادعيه اى كه در روزها و شبها و سحرها و بقيه ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشماريد.
من به ذهنم رسيد كه اين توصيه را هم عرض كنم كه اين نوافل سى و چهار ركعتى كه براى نمازهاى روز و شب وارد شده است، بسيار باارزش است. ماه رمضان فرصت خوبى است. ما غالباً اهل نوافل نيستيم. ولى ماه رمضان كه مى شود، چه مانعى دارد؟ كدام كار با دهان روزه، بهتر از نماز خواندن؟ چهار ركعت نماز ظهر است، قبل از اين چهار ركعت، هشت ركعت نافله دارد؛ چهار دو ركعتى. چهار ركعت نماز عصر است و قبل از اين چهار ركعت، هشت ركعت نافله نماز عصر است. اين نوافل را بخوانيد. همچنين نوافل مغرب را كه از اين ها مهم تر است؛ و نيز نوافل شب كه يازده ركعت است. همچنين نافله صبح كه دو ركعت است. كسانى هستند كه در ايام معمولى سال، برايشان مشكل است پيش از اذان صبح براى نماز شب بيدار شوند. ولى در اين شبها، به طور قهرى و طبيعى بيدار مى شوند. اين يك توفيق الهى است. چرا از اين توفيق استفاده نكنيم؟ إن شاء اللّه فرصتهاى ماه رمضان را مغتنم بشماريد.
من چند دعا هم بكنم، آمين بگوييد:
نسألك اللهم و ندعوك، باسمك العظيم الاعظم. الاعز الاجل الاكرم يا الله!
پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را قدردان اين ماه قرار بده.
پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را به اعمالى كه در اين ماه براى مؤمنين قرار داده اى، موفق بگردان.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند مى دهيم، رضاى خودت را شامل حال ما در اين ماه بگردان. مغفرت و عفو خودت را شامل حال ما بگردان.
پروردگارا! ما را با اعمالمان به وليت امام زمان أرواحنا فداه، در اين ماه نزديك بگردان. قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى كن. ما را به اعمال خير كه اين ماه فرصت خوبى براى اين اعمال است موفق بگردان.
پروردگارا! اسلام و مسلمين را سربلند كن. همه امور مسلمانان را اصلاح بفرما. شرّ دشمنان و كفار را از سرِ بلاد و ملتهاى اسلامى، مخصوصاً در اين مناطقى كه زياد ظلم و جور مى كنند، كوتاه بگردان.
پروردگارا! مشكلات را به سود مسلمين خاتمه ببخش. جمهورى اسلامى را تا ظهور ولىّ عصر أرواحنا فداه، پايدار و مبارك بگردان. بركات خودت را بر مردم ما نازل كن.
و السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
منبع:http://porseman.org
شرح دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
عمل صالح چيست؟
خواسته نخستين امروز، راه يابى به «اعمال صالح» است.
«صالحات»، يعنى كارهاى خوب، شايسته، بجا، مفيد و مؤثّر.
هر عمل خوبى، صالح نيست. اعمال خوبِ رو به نتيجه، «صالحات» است. عمل صالح آن است كه فرد و اجتماع را براى رسيدن به سعادت، آماده و نزديك كند.
عمل صالح چند خصوصيت دارد:
1 ـ از «ايمان»، هرگز جدا نيست.
2 ـ حركت و كارى است كه آگاهانه و از روى شعور و ادراك باشد.
3 ـ جهت خدايى دارد و به قصد تقرب به خدا انجام مى گيرد.
4 ـ اثربخش است و لغو و بيهودگى در آن نيست.
5 ـ درحدّ قدرت و امكانات عمل كننده است.
6 ـ متناسب، بموقع و شايسته است (يعنى در رابطه با نيازها وشرايط خاص زمانى ومكانى، انتخاب وعمل مى شود).
7 ـ جهت اجتماعى و رنگ خدايى دارد، يعنى از خود محورى و خودخواهى دور است و در جهت اجتماع و در راه خداست.
پس، ايمان حقيقى، با شناخت نيازها، امكانات، وسايل كار، جهت، ارزيابى موقعيّت، «عمل صالح» را نتيجه مى دهد كه سودمند و بجا باشد و با در نظر گرفتن «اولويّت»ها انجام گيرد.
آنچه در «عمل اسلامى» ارزش آفرين است، زمينه عمل، انگيزه و چهارچوب آن و نيّت است، نه تنها منافع و سود حاصل از آن.
خدا بايد بصيرت دهد تا كار بجا وشايسته انجام دهيم.
و ما را امروز، به «عمل صالح»، «هدايت» كند.
خواسته بعد، برآورده شدن حاجتها و تأمين نيازها و تحقّق آمال و آرزوهاست. تأمين اين خواسته هم از قدرت لايزال الهى برمى آيد.
درسى از خداشناسى
دو نياز و خواسته امروز را از خداوند خواسته ايم.
در دعاى امروز، به دو صفت از اوصاف پروردگار اشاره شده است، كه معرفت آموز است. هر دو صفت، در زمينه «آگاهى» خداست.
هم به نيازمان آگاهست، هم به رازهاى نهفته درون سينه هامان.
در دعا كردن و حاجت خواستن، در ارتباط با خدا، نيازى به گفتن نيست، امّا خواستن ما مطلوب اوست.
خداوند، آن قدر كريم است كه حاجتى به سؤال نيست. و چنان آگاه، كه نيازى به شرح و تفصيل نيست.
او زبان حالمان را مى داند، و زبان قالمان را هم مى شنود، و از راز سينه مان هم آگاه است.
در دعايى داريم:
«إلهى… كَفى عِلمُك عَنِ المَقال، وَكَفى كَرَمُك عَنِ السُّؤال».
مهمّ آن است كه در محور حقّ، حركت كنيم و در شعاع «ولايت اللّه » قرار گيريم،
آنگاه… كارها خود، رو به راه است و نظر خداوند، دستگير سالكان.
به گفته خواجه عبداللّه انصارى:
«الهى!… ابوجهل را از كعبه مى آرى و ابراهيم را از بتخانه.
چون كار به عنايتست، چه جاى بهانه؟!…
ما را هم از دوستان شُمر،… نه بيگانه»!
وقتى سر و كارمان با چنين خدايى است كه:
هم نامه نانوشته مى خواند، هم رازهاى نهفته مى داند،
هم از نيّت ها و خلجانات ذهنى و خاطرات قلبى آگاهى دارد،
اين شناخت، تعهّدزا و عمل آفرين است، چرا كه جهان، جهان حساب است و آخرت، «يوم الدّين» و روز جزاست،
بهشتيان، با رهتوشه عمل صالح به بهشت مى روند.
و دوزخيان، با بار گناه، راهى جهنم مى شوند.
پس بايد از خدا خواست كه حاجتمان را برآورد، و آمالمان را تحقّق بخشد و به انجامِ «اعمال صالح» توفيقمان داده، هدايتمان كند.
منبع:.hadithlib.com