مدرسه علمیه حضرت زهرا(س) دورود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

(معجزات و کرامات جوادالائمه(علیه السلام)

10 شهریور 1395 توسط لیریائی

شفای چشم
به همراه امام رضا (علیه السلام) در مکه بودم. به حضرت عرض کردم می خواهم به مدینه بروم، نامه ای برای ابی جعفر بنگار تا با خود ببرم.

امام رضا (علیه السلام) تبسمی کرد و نامه ای نوشت. به مدینه رفتم در حالی که چشم هایم به دردی مبتلا بود. به در خانه امام جواد(علیه السلام) رفتم، نامه را تحویل دادم. «موفق» غلام امام گفت: سر نامه را بگشا و در پیش روی امام قرار ده. این کار را کردم، آنگاه حضرت جواد(علیه السلام) فرمود: ای محمد وضعیت چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابن رسول الله، همان گونه که مشاهده می فرمایید بیمار است و نورش رفته است. حضرت جواد(علیه السلام) دستش را دراز کرد، بر چشمم کشید، بینایی ام چون سالم ترین زمانش گشت. دست ها و پاهای حضرت را بوسیدم و در حالی بازگشتم که بینایی ام را بازیافته بودم و این در زمانی بود که سن حضرت کمتر از سه سال بود.

 

آزادی از زندان
اباصلت می گوید: پس از دفن حضرت رضا (علیه السلام) ، به دستور مأمون یک سال زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و شب نخوابی به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد(ص) متوسل شوم. از خداوند خواستم به برکت آل محمد(ص) در کار من گشایشی انجام دهد. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت ابی جعفر(علیه السلام) نجات بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: ای اباصلت از تنگنای زندان بی تاب شده ای.عرض کردم: به خدا سوگند سخت بی تابم. فرمود: برخیز، دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. سپس دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می کردند، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم. سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا که هرگز نه دست مأمون به تو می رسد و نه دست تو به مأمون. اباصلت می گوید: همان گونه که حضرت فرمود تا حال مأمون را ندیده ام.

 

خشک شدن دست نوازنده
مأمون برای رسیدن به هدفش [بد نام کردن حضرت امام جواد(علیه السلام) ] همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد(علیه السلام) به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی نداشت. به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد(علیه السلام) ، صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مأمون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند. کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ اعتنایی به آنها نکرد.

مخارق عودنواز دربار به مأمون گفت من توان آن را دارم که نقشه ات را (وادار کردن حضرت به لهو و لعب) عملی سازم. او که دارای ریشی بلند و صوتی خوش بود در مقابل امام جواد(علیه السلام) نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند، گرد مخارق حلقه زدند. هنگامی که مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد، امام جواد(علیه السلام) سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: «اتق الله یا ذالعثنون؛ از خدا بترس ای ریش بلند». دست مخارق از حرکت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.

 

شهادت عصا بر امامت
روزی برای زیارت قبر رسول خد(ص) رفته بودم که امام جواد(علیه السلام) را دیدم، با او درباره مسائل گوناگونی مناظره کردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: خواستم از شما چیزی بپرسم اما شرم دارم از پرسش. امام فرمودند: بدون آنکه سئوالت را بپرسی من پاسخ آن را می دهم. تو می خواهی بپرسی امام کیست؟ گفتم: آری به خدا سوگند. فرمود: منم. گفتم: بر این مدعا نشانه و حجتی دارید؟ در این لحظه عصایی که در دست امام بود به سخن آمد و گفت: همانا او مولای من، حجت خدا و امام این زمان است.

پیام های دریافتی (کلمات قصار امام جواد(علیه السلام) )
اطمینان به خداوند، بهای هر چیز ارزشمند است و برای ترقی و بلند مقامی، چونان نردبان است.

همنشینی با بدکار همچون شمشیر برهنه است که منظره اش زیبا و اثرش زشت و ناپسند است.

شهوت ها ناشی از ضعف و زبونی دل است.

رفتن به سوی خدا با قلب، از به زحمت انداختن تن، به واسطه عمل، رساننده تر است.

حسن خلق، در رأس نامه اعمال مؤمن است.

زیبایی [انسان] در زبان اوست.

هرکس پنهانی برادرش را نصیحت کند، او را آراسته است و اگر آشکارا چنین کند، وی را زشت گردانده.

منبع:.hawzah.net

 نظر دهید »

قطره ای از دریای فضایل امام جواد (علیه السلام)

09 شهریور 1395 توسط لیریائی

بایزید بسطامی در یکی از سفرهایش با امام جواد (علیه السلام ) در دوران کودکی برخورد داشته و مطالبی آموخته است. او می گوید: زمانی در راه مسافرت به مکه به کودکی چهار ساله برخورد کردم و پیش خود گفتم: او کودکی است که اگر به او سلام کنم شاید معنای سلام را نداند و به سلام من بی اعتنا باشد؛ امّا اگر سلام دادن را هم ترک کنم یکی از آموزه های اخلاقی اسلام را عمل نکرده ام. تصمیم گرفتم که به او سلام کنم. وقتی سلام مرا شنید، سربلند کرد و فرمود: قسم به خدایی که آسمان را برافراشت و زمین را گسترد، اگر خدا امر به پاسخ سلام نکرده بود، سلام تو را پاسخ نمی دادم! آیا تو خودت را بزرگ می شماری و من در نظر تو به خاطر کمیِ سن و سال کوچک هستم؟ علیک السلام و رحمة اللّه برکاته و تحیاته و رضوانه. سپس گفت: خداوند راست فرموده است که: «وَ اِذا حُیّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها؛(1) هر گاه به شما تحیت گویند پاسخ آن را بهتر از آن بدهید!» بعد از آن دیگر سکوت کرده و حرفی نزد. من گفتم: ادامه آیه این است: «اَوْرُدُّوها؛ یا لااقل به همان گونه پاسخ دهید.» فرمود: این بخش از آیه مربوط به کوته اندیشانی همانند توست!

من فهمیدم که او به رغم سن اندک خود از عارفان بزرگ و تأیید شدگان از سوی خداست. او به من گفت: ای ابایزید! کجا می روی؟

گفتم: قصد زیارت خانه خدا را دارم.

او از جای بلند شد و به من فرمود: آیا وضو داری؟

گفتم: نه وضو ندارم.

او مرا با خود ده گام برد که به رودی بزرگ تر از رودخانه فرات رسیدیم. او نشست و من هم در کنارش نشستم و به شکل شایسته و نیکویی وضو گرفت و من هم وضو گرفتم.

پرسیدم: این نهر چه نام دارد؟

گفت: این رود جیحون(2) است و باز سکوت کرد. پس از اندکی آن پسر بچه به من فرمود: بلند شو برویم! باز به همراه او حرکت کردم. بیست گام رفته بودیم که به رودخانه ای بزرگ تر از فرات و جیحون رسیدیم. به من فرمود: بنشین و من نشستم! او رفت. من مردمی را دیدم که با مرکبهایشان از آنجا می گذشتند. پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفتند: اینجا رودخانه نیل در یک فرسخی مصر است. ساعتی نگذشته بود که دوستم یعنی همان پسربچه به نزدم آمد و فرمود: بلند شو برویم! باز هم من پشت سر او راه افتادم. حدود بیست گام برداشته بودیم که در افق مغرب زمین هنگام غروب آفتاب به درختان نخل زیادی رسیده و در آنجا نشستیم. بلند شده و به من فرمود: با من بیا! من لحظاتی پشت سر او راه رفته بودم که خودم را در خانه کعبه یافتم. از این همه عظمت و شکوه در شگفتی فرو رفته بودم، از مردی که خانه کعبه را به رویمان گشود پرسیدم: این پسر بچه کیست؟ او گفت: این آقای من امام محمد جواد علیه السلام است. با کمال تعجب در حالی که در مورد عظمت او به فکر و اندیشه فرو رفته بودم، گفتم: «اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه؛(3) خداوند بهتر می داند که رسالت (امامت) خود را بر دوش چه کسانی قرار دهد.»

——————————————–

1. نساء / 86.

2. رودی در اطراف بلخ است.

3. اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، تحقیق ابوطالب تجلیل، ج 3، ص 348.

منبع:.hawzah.net

 نظر دهید »

چند داستان از زندگی امام رضا (علیه السلام)

19 مرداد 1395 توسط لیریائی

 

نشانه موی پیامبر صلی الله علیه و آله
مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا علیه السلام رسید. جعبه ای نقره ای رنگ به امام داد و گفت:

«آقا! هدیه ای برایتان آورده ام که مانند آن را هیچ کس نیاورده است». بعد در جعبه را باز کرد و چند رشته مو از آن بیرون آورد و گفت: «این هفت رشته مو از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است.که از اجدادم به من رسیده است».

حضرت رضا علیه السلام دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا کردند و فرمود: «فقط این چهار رشته، از موهای پیامبر است».

مرد با تعجب و کمی دلخوری به امام نگاه کرد و چیزی نگفت. امام که فهمید مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روی آتش گرفت. هرسه رشته سوخت، اما به محض این که چهار رشته موی پیامبر صلی الله علیه و آله روی آتش قرار گرفت شروع به درخشیدن کرد و برقشان چهره مرد عرب را روشن کرد.

 

 

صحبت گنجشک با امام علیه السلام
راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )
حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند. گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.

امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:

« سلیمان! … این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!…

با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم…

با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم… آیا این کافی نیست؟!»

 

میهمان دوستی امام علیه السلام
راوی: یکی از نزدیکان امام رضا علیه السلام
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید».

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خوش آمدی!»

«ببخشید که دیروقت رسیدم. بی پناه بودن مرا مجبورکرد که دراین وقت شب، مزاحم شما شوم».

امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ای میهمان دوست هستیم».

در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی انداختم».

امام در حالی که با تکه پارچه ای، روغن را از دستش پاک می کرد، فرمودند: «ما خانواده ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».

 

 

ابرهای سیاه
راوی: حسین بن موسی
از شما چه پنهان شک داشتم. نه به شخص امام رضا علیه السلام ؛ نه!… فقط باورم نمی شد که واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از اتفاقات از همه چیز اطلاع داشته باشند.

آن روز صبح به همراه امام رضا علیه السلام از مدینه خارج شدیم. در راه فکر کردم که چقدر خوب می شد اگر می توانستم امام را آزمایش کنم.

در همین فکرها بودم که امام پرسیدند: «حسین!… چیزی همراه داری که از باران در امان بمانی؟!»

فکر کردم که امام با من شوخی می کند، اما به صورتش که نگاه کردم، اثری از شوخی ندیدم. با تردید گفتم: «فرمودید باران؟! امروز که حتی یک لکّه ابر هم در آسمان نیست…».

هنوز حرفم تمام نشده بود که با قطره ای باران که روی صورتم نشست، مات و مبهوت ماندم. سرم را که بالا گرفتم، زبانم بند آمد. ابرهای سیاه از گوشه و کنار آسمان به طرف ما می آمدند و جایی درست بالای سرِ ما، درهم می پیچیدند. بعد از چند لحظه آن قدر باران شدید شد که مجبور شدیم به شهر برگردیم.

 

شربت گوارا
راوی: ابوهاشم جعفری
به سخنان امام گوش می دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بیش تر می کرد. تشنگی تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حیای حضور امام، مانع از آن شد که صحبتشان را قطع کنم و آب بخواهم. در همین موقع امام کلامش را قطع کرد و فرمودند: «کمی آب بیاورید!»

خادم امام ظرفی آب آورد و به دست ایشان داد. امام، برای این که من، بدون خجالت، آب بخورم، اوّل خودشان مقداری از آب را نوشیدند و بعد ظرف را به طرف من دراز کردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشیدم.

نه! نمی شد. اصلاًنمی توانستم تحمل کنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابی تشنگی ام را از بین ببرد. تازه، بعد از یک بار آب خوردن درست نبود که دوباره تقاضای آب کنم. این بار هم امام نگاهی به چهره ام کردند و حرفش را نیمه تمام گذاشت: «کمی آرد و شکر و آب بیاورید».

وقتی خادم برای امام رضا علیه السلام آرد و شکر و آب آورد، امام آرد را در آب ریخت و مقداری هم شکر روی آن پاشید. امام برایم شربت درست کرده بود. نمی دانم از شرم بود یا از خوشحالی که تشکّر را فراموش کردم. شاید در آن لحظه خودم را هم فراموش کرده بودم. با کلام امام رضا علیه السلام ناخودآگاه دستم را به طرف ظرف شربت درازکردم.

شربت گوارایی است. بنوش ابوهاشم!… بنوش که تشنگی ات را از بین می برد.

 

شما امام من هستید
یکی از دوستان ابن ابی کثیر
بعد از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ، همه درباره امام بعدی دچار شک و تردید شده بودند. همان سال برای زیارت خانه خدا و دیدار بستگانم به مکّه رفتم.

یک روز، کنار کعبه، علی بن موسی الرضا علیه السلام را دیدم. با خود گفتم: «آیا کسی هست که اطاعتش بر ما واجب باشد؟»

هنوز حرفم تمام نشده بود که حضرت رضا علیه السلام اشاره ای کردند و گفتند: «به خدا قسم! من کسی هستم که خدا اطاعتش را واجب کرده است».

خشکم زد. اول فکر کردم شاید متوجه نبوده ام و با صدای بلند چیزی گفته ام. اما خوب که فکر کردم، یادم آمد که حتی لب هایم هم تکان نخورده اند. با شرمندگی به امام رضا علیه السلام نگاه کردم و گفتم: «آقا!… گناه کردم… ببخشید!… حالا شما را شناختم. شما امام من هستید».

حرف «ابن ابی کثیر» که به این جا رسید، نگاهش کردم … بغض راه گلویش را گرفته بود.

 

آخرین طواف
راوی: موفّق (یکی از خادمان امام علیه السلام )
حضرت جواد علیه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرین سفری بود که همراه با امام رضا علیه السلام به زیارت خانه خدا می رفتیم. خوب به یاد دارم…

حضرت جواد را روی شانه ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف می کردیم. در یکی از دورهای طواف، حضرت جواد خواست تا در کنار «حجرالاسود» بایستیم. اوّل حرفی نزدم، امّا بعد هرچه سعی کردم از جا بلند نشد. غم، در صورت کوچک و قشنگش موج می زد. به زحمت امام رضا علیه السلام را پیدا کردم و هر چه پیش آمده بود، گفتم. امام، خود را به کنار حجرالاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به یاد دارم.

«پسرم! چرا با ما نمی آیی؟»

«نه پدر! اجازه بدهید چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما می آیم».

«بگو پسرم!»

«پدر! آیا مرا دوست دارید؟»

«البته پسرم!»

«اگر سؤال دیگری بپرسم، جواب می دهید؟»

«حتما پسرم».

«پدر!… چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است».

سکوت سنگینی بر لب های امام نشست. یاد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خیره شدم. اشک در چشم امام جمع شده بود. امام فرزندش را در آغوش گرفت. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و… .

 

سؤالی که فراموش کرده بودیم
راوی: اسماعیل بن مهران
من و «احمد بَزَنطی» در دِه صَریا در مورد سن حضرت رضا علیه السلام صحبت می کردیم. از احمد خواستیم که وقتی به حضور امام رسیدیم، یادآوری کند که سن امام را از خودشان بپرسیم.

روزی توفیق دیدار امام، نصیب مان شد. آن موقع، ما، جریان سؤال از سن امام را به کلّی فراموش کرده بودیم، امّا به محض این که احمد را دید، پرسید:

«احمد! … چند سال داری؟»

سی و نه سال.

امام فرمود: «امّا من چهل و چهار سال دارم».

 

به سوی شهر غربت
راوی: سجستانی
روز عجیبی بود. فرستاده مأمون خلیفه عباسی آمده بود تا امام را از مدینه به سوی خراسان روانه کند. چهره و حرکات امام، همه و همه، نشانه های جدایی بودند. وقتی خواست با تربت پیامبر صلی الله علیه و آله وداع کند، چند بار تا کنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت جدایی را نداشت.

طاقت نیاوردم. جلو رفتم و سلام کردم. به خاطر مسافرت و این که قرار بود امام به جای مأمون در آینده خلیفه شود، به ایشان تبریک گفتم، امّا با دیدن اشک امام، دلم گرفت. سکوت تلخی روی لب هایم نشست. امام فرمودند:

«خوب مرا نگاه کن!… حرکتم به سوی شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست… سجستانی!… بدن من در کنار قبر هارون پدر مأمون دفن خواهد شد».

 

منبع:.hawzah.net

 نظر دهید »

وجه تسمیه امام رضا (علیه السلام ) به قبله هفتم

19 مرداد 1395 توسط لیریائی

 

مدرس خاتون آبادی اصفهانی مؤلف کتاب «جنات الخلود» (تألیف شده در سال ۱۱۲۵ هجری) که از علمای برجسته عصر صفوی به شمار می رود، در این باره می نویسد: حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را بدین لحاظ قبله هفتم می گویند که مردم در روی زمین به هفت موضع توجه دارند یا هفت موضع از زمین، قبله گاه مسلمانان است: ۱. مکه معظمه ۲. مدینه منوره ۳. نجف اشرف ۴. کربلای معلی ۵. مقابر قریش یعنی قبور کاظمین علیهما السلام ۶. سامرا و ۷. مشهدالرضا(ع). بدین جهت آن بزرگوار را قبله هفتم می نامند.

برخی از این نکته استفاده می کنند و می گویند شاید ثواب زیارت امام رضا(ع) با این هفت موضع برابر باشد، زیرا شیعیانی که به امامت امام رضا(ع) قائل هستند، امامتشان کامل است. برای اینکه بعد از آن حضرت فرقه دیگری در تشیع به وجود نیامد.

وجه تسمیه دیگری که برای اطلاق قید «قبله هفتم» برای حضرت رضا(ع) بیان می شود، این است: روزی امام موسی بن جعفر(ع) در برابر فرزندان خود موقع نماز فرمودند: باید فرزندم علی برای اقامه نماز جماعت باشد تا من به او اقتدا کنم. بنابراین، حضرت رضا(ع) امام جماعت شدند و از آنجا، حضرت را به قبله هفتم (یعنی قبله امام هفتم) ملقب می کردند.

به گزارش ایسنا به نقل از بنیاد بین المللی امام رضا(ع)، حجت الاسلام فاضل بسطامی در کتاب «تحفه الرضویه» در این باره می نویسد: احتمالاً امام کاظم(ع) می خواستند به فرزندان و خویشان بفهمانند که امام بعد از ایشان، «علی بن موسی» است.

 منبع:.aftabir.com/news

 

 نظر دهید »

گل آرایی حرم مطهر رضوی در دهه کرامت

18 مرداد 1395 توسط لیریائی

حالا كه نيامدم دمت را بفرست

من نيستم آن جا كرمت را بفرست

گفتم كه مريضم و دوا مي خواهم

پس گرد و غبار حرمت را بفرست

نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن

با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن

ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر

ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن

بهترین نقطه دنیا حرم سلطان است.
پاکتر از دل دریا حرم سلطان است.
بی پناهی؟ اگراز غصه به خود می پیچی
التیام همه غمها حرم سلطان است

دوباره دل زکمند گناه می گیرم

در آسمان خراسان پناه می گیرم

نگاه لطف شما بر همه نمایان است

که سهم خود را از این نگاه می گیرم

باز درعرش خداولوله برپاشده است

دري از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است درِبيت امام هفتم

جن وانس وملك آنجاست چه غوغا شده است

آهو برو کناری و جای مرا بده

ته مانده ی غذای سرای مرا بده

سهمیه ی امام رضای مرا بده

مشهد، بیا و کرب و بلای مرا بده

انعکاس شور و امید شعف باب الجواد

زائر تو ایستاده جان به کف باب الجواد

این بلا تکلیفی اش ارثیه کرب و بلاست

یک طرف باب الرضا و یک طرف باب الجواد

منابع:http://photo.aqr.ir

http://m-1-m.blogfa.com/tag

 نظر دهید »

امام رضا علیه السلام امام رئوف

17 مرداد 1395 توسط لیریائی

هشتمین آفتابمان هستی
تو امان عذابمان هستی

از روایات اینچنین پیداست
لحظه های حسابمان، هستی

در سوالات آن شب اول
راحتی_ جوابمان هستی

ما به فکر گناه و شر هستیم
تو به فکر ثوابمان هستی

ما مسلمان شرط توحیدیم
آیه های کتابمان هستی

مستی ماست با شما آقا
لاجرم پس شرابمان هستی

ما نگفتیم و تو عطا کردی
خواهش مستجابمان هستی

هر چه باشد شبیه زهرایی
پسر بوترابمان هستی

جان زهرا بگیر دستم را
تا نبیند کسی شکستم را

عاشق و مبتلا شدن خوب است
خادم این سرا شدن خوب است

سر ما کج نمی شود هر جا
فقط اینجا گدا شدن خوب است

ما زمین خورده ایم و خوشحالیم
با نگاه تو پا شدن خوب است

چون که ما با تو عالمی داریم
از دو عالم جدا شدن خوب است

درد دارم دخیلتان هستم
درد ها را دوا شدن خوب است

نامتان دلخوشی_ ما بدهاست
امشب از ما رضا شدن خوب است

گر چه از انتظار دل گیریم
منتظر در سه جا شدن خوب است

از قسم پای پنجره فولاد
زایر کربلا شدن خوب است

هدیه ی روز عیدمان آقا
نکنی نا امیدمان آقا

کارتان از قدیم احسان است
لطفتان برتر از کریمان است

مثل رسم گذشته ها اینجا
چشم رعیت به دست سلطان است

ظاهرا گر چه جانب مکه
باطنا قبله ام خراسان است

ضامنم شو ببین تو اشکم را
بچه آهو همیشه حیران است

مردم کشورم گرفتارت
آخر اینجا دیار سلمان است

اگر اینجا کسی شهید شود
هر چه باشد کفن فراوان است

منبع:.emam8.com        

 نظر دهید »

دهه کرامت دهه عشق

17 مرداد 1395 توسط لیریائی

دهه کرامت یادآور لطیف‌ترین علائق و مهر و وفاهای کم‌نظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.  مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است. مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهما‌السلام) سابقه ندارد.           
دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان می‌باشد.

دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (سلام‌الله علیهما‌السلام) است.                    
دهه کرامت یادآور تمام خوبی‌هاست. و یادآور جمال انسانی …     

دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که می‌توانند رهبری دل‌های صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهده‌دار بشوند.

تمام مفاهیم سازنده‌ای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی می‌شوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.

امام صادق(ع)پیش از ولادت كریمه آل محمد(ص) فرمود:

خدا را حرمى است و آن مكه است،امیرمؤمنان را حرمى است و آن كوفه است،و ما اهل بیت را حرمى است و آن قم است.بزودى بانویى به نام فاطمه از تبار من در آن جا دفن شود كه هر كس به زیارتش بشتابد،بهشت بر او واجب مى گردد.

بارگاه حضرت معصومه(س) تجلیگاه حضرت زهرا(س)

بر اساس رویاى صادقه‏اى كه مرحوم آیت الله مرعشى نجفى(ره) از پدر بزرگوارش مرحوم حاج سیدمحمود مرعشى (متوفاى 1338 ه .)نقل مى‏كردند، قبر شریف حضرت معصومه(س)جلوه‏گاه قبر گم شده مادر بزرگوارش حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مى‏باشد.آن مرحوم در صدد بود كه به هر وسیله‏اى كه ممكن باشد، محل دفن‏حضرت زهرا سلام الله علیها را به دست آورد، به این منظور ختم مجربى را آغاز مى‏كند و چهل شب آن را ادامه مى‏دهد، تا درشب چهلم به خدمت‏حضرت باقر و یا حضرت صادق(علیهماالسلام)شرفیاب مى‏شود، امام(ع) به ایشان مى‏فرماید: «علیك بكریمه اهل البیت‏» «به دامن كریمه اهلبیت پناه ‏ببرید.» عرض مى‏كند: بلى من هم این ختم را براى این منظور گرفته‏ام كه قبر شریف ‏بى‏بى را دقیقا بدانم و به زیارتش بروم.

امام(ع) فرمود: منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم مى‏باشد.سپس ادامه داد: براى مصالحى خداوند اراده فرموده كه محل دفن حضرت فاطمه‏سلام الله علیها همواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصومه را تجلیگاه قبر آن حضرت قرار داده است.هر جلال و جبروتى كه براى‏ قبر شریف حضرت زهرا مقدر بود خداوند متعال همان جلال و جبروت‏را بر قبر مطهر حضرت معصومه(س) قرار داده است.

عصمت حضرت معصومه(س)

بر اساس روایتى كه مرحوم سپهر در «ناسخ‏» از امام رضا(ع)روایت كرده، لقب «معصومه‏» را به حضرت معصومه، امام هشتم ‏اعطا كرده‏اند. طبق این روایت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم كمن زارنى‏» «هركس حضرت معصومه را در قم زیارت كند، همانند كسى است كه مرا زیارت كرده باشد.» این ‏روایت را مرحوم محلاتى نیز به همین تعبیر نقل كرده است. با توجه به این كه عصمت ‏به چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصر نیست، بلكه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند. و علت اشتهار حضرت رسول اكرم، فاطمه زهرا و امامان(علیهم‏السلام) به «چهارده معصوم‏» آن است كه آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و كبیره، از «ترك اولى‏» نیز كه منافات با عصمت ‏ندارد، پاك و مبرا بودند.

مرحوم مقرم دركتابهاى ارزشمند :«العباس‏» و «على الاكبر»دلائل عصمت ‏حضرت ابوالفضل و حضرت‏على‏اكبر(علیهماالسلام) را بر شمرده‏است. و مرحوم نقدى در كتاب‏«زینب الكبرى‏» از عصمت‏حضرت زینب سلام الله علیها سخن‏گفته است. و مولف «كریمه اهلبیت‏» شواهد عصمت‏حضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.

و با توجه به این كه حضرت معصومه(س) نام شریفشان «فاطمه‏»است و در حال حیات به «معصومه‏» ملقب نبودند، تعبیر امام(ع)دقیقا به معناى اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف:«تعلیق حكم به وصف مشعر بر علیت است‏» دلالت‏حدیث‏شریف برعصمت آن بزرگوار بى‏تردید خواهد بود.

فداها ابوها

آیت الله سید نصر الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالى‏» نقل‏فرموده كه روزى عده‏اى از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایى‏داشتند كه مى‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم‏نمودند، چون عزم سفر كردند براى پاسخ پرسشهاى خود به منزل‏امام(ع) شرفیاب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امكان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام كاظم(ع) مصادف‏شدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.

هنگامى كه امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) را ملاحظه كردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.» باتوجه به این كه‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت‏حكایت مى‏كند.

ذكر حكایتی در جهت شفا یافتن

خانمی از یکی از شهرهای جنوبی آمده بودند به قم و مربوط به حدود 70 سال قبل است. این خانم باردار بوده بعد از مدتی حس می‌کند که جنین حرکت ندارد. طبیب تشخیص می‌دهد که بچه در شکم مادر مرده است و نیاز به جراحی دارد. که در آن زمان جراحی اینقدر آسان نبوده و سختی‌های بسیار داشته است.

آن زن و خانواده‌اش خیلی ناراحت شدند و نمی‌توانستند به جراحی تن بدهند. لذا زن و شوهر به عزم زیارت حضرت امام رضا (علیه‌السلام) و توسل به ایشان از شهرشان خارج می‌شوند.

نتیجه که حضرت معصومه(علیهاالسلام) در انحصار گروه و افراد خاصی نیست هر کس، در هر جایی مشکلی داشته باشد به اذن خدا حل آن مشکلات در توان ایشان است. و سرمایه‌ای برای مسلمین و شیعیان هستند.

در مسیر به قم می‌رسند و به زیارت حضرت معصومه (علیها‌السلام) می‌روند. زن می‌گوید به محض این که وارد صحن شدم حس کردم جنین در شکم حرکت کرد. بسیار خوشحال می‌شوند و نامه می‌نویسند به فامیل که ما به مشهد نرفته به برکت قبر منور حضرت معصومه(علیها‌السلام) بچه حرکت کرد.

دهه کرامت بدین گونه نامیده شد که میلاد حضرت معصومه(س) و برادرش امام رضا(ع)  در ماه ذی القعده واقع شد یعنی روز اول ذی القعده میلاد حضرت معصومه (س) که روز دختر نیز نامگذاری شده و  دهم ذی القعده میلاد شمس الشموس ، انیس النفوس ، حضرت امام رضا (ع) است و یکی ازمهمترین  دلایل آن  عواطف سرشار و محبت ‏زایدالوصفى است كه بین این  خواهر و برادر وجود دارد که قلم از ترسیم آن عاجز می باشد و شاهد مثال آن در یكى از معجزات امام كاظم(ع) كه حضرت معصومه نیز نقشى دارد،اتفاق افتاده است و هنگامى كه مرد نصرانى مى‏پرسد: «شما كه هستید؟» مى‏فرماید: «انا المعصومه اخت الرضا» «من معصومه، خواهر امام رضا(ع)مى‏باشم.» این تعبیر از محبت‏سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش‏امام رضا(ع) و از مباهات او به این خواهر برادرى سرچشمه‏مى‏گیرد.

امید که از هدایت‌های ایشان بهره کامل ببریم تا به شفاعت ایشان نائل آئیم … انشاالله

 منبع:.emamali-charity.com

 

 نظر دهید »

از فاطمه ای که معصومه بود ....

13 مرداد 1395 توسط لیریائی

تاریخ چشم به راه فاطمه ای دیگر است. انتظار به سر می آید و شمیم دلنوازی، خانه ی خورشید را فرامی گیرد. خنکای حضور دوباره ی فاطمه (سلام الله علیها) در فضای مدینه جاری می شود و کوثر فاطمی، جوشیدن می گیرد. به کوچه باغ های حرم تو پناه می آورم و در سایه سار ملکوتی آن، نفسی تازه می کنم. کنار نهر استجابت می نشینم و قطره ای می شوم در آبی زلال اشک های زائرانت. ضریح نورانی ات را در آغوش می گیرم و از بین شبکه های آن، مزار مطهر تو را تماشا می کنم. باورم نمی شود! ایا به این سادگی به زیارت تو آمده ام! تو که زیارتت هم سان زیارت یاس گم شده ی مدینه است!

حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) )، روز اول ذی قعهده سال 173 هجری در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار از همان آغاز در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضائل اخلای آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی، پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته ی این خاندان پاک سیرت و نیکوسرشت بود. پدران این خاندان، برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکانداران کشتی انسانیت بودند.

سرچشمه ی دانش
حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) در خاندانی که سرچشمه ی علم و تقوا و فضائل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آن که پدر بزرگوارش شهید شد، فرزند آن امام، حضرت رضا (علیه السلام) عهده دار تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و تامین مخارج آنان را نیز به عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هریک از فرزندان امام کاظم (علیه السلام)  به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان شدند.

ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: «هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی، معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد.» بدون تردید در میان فرزندان امام کاظم (علیه السلام) ، بعد از امام رضا (علیه السلام)، حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) از نظر علمی و اخلاقی والامقام ترین آنان است. از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (علیهم السلام) از ایشان گفته اند، این حقیقت آشکار و روشن می شود که ایشان نیز چون حضرت زینب (سلام الله علیها) ) عالمه ی غیر معلمه بوده است.

مظهر فضائل
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مظهر فضائل و مقامات است. روایات معصومان، فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند: «آگاه باشید که برای خدا، حرمی است و آن مکه است و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است و برای امیر مؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم کوفه ی کوچک ماست. بدانید بهشت، هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

مقام علمی حضرت معصومه (سلام الله علیها)
حضرت معصومه (سلام الله علیها) )، از جمله ی بانوان گران قدر و والامقام جهان تشیع است و مقام علمی بالایی دارد. نقل شده که روی جمعی از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و پرسیدن پرسش هایی ازایشان در مدینه ی منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (علیه السلام) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) که در آن هنگام کودکی خردسال بود، دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار پرسش های خود را بازخواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند.، غافل از این که حضرت معصومه (سلام الله علیها) جواب پرسش ها را نوشته بود. وقتی پاسخ ها را دیدند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک کردند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (علیه السلام) مواجه شده ماجرای خویش را بازگفتند. وقتی امام، پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمودند: «پدرش به فدایش.»

فضیلت زیارت
دعا و زیارت پر و بال گشودن از گوشه ی تنهایی و تا اوج، با خدا بودن است. دعا و زیارت جامی است زلال از معنویت ناب در کام عطشناک زندگی و زیارت حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) بارقه ی امیدی رد فضای غبارآلود زمان، فریاد روح مهجور در هنگامه ی غفلت و بی خبری و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغ های بهشت است. زیارت مرقد حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) انسان را از غرق شدن در گرداب نومیدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار باصفای کریمه ی اهل بیت (سلام الله علیها)  سبب می شود که زائر حرم خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند، از مرکب غرور و تکبر که سرچشمه ی تمام بدبختی ها و سیه روزی هاست فرود اید و حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) را واسطه ی درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره امام جواد (علیه السلام ) فرمود: «هرکس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.»

برگزیدن شهر قم
پس از آن که حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) به شهر ساوه رسید، بیمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود. یکی از نویسندگان درباره ی این که چرا حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) شهر قم را برگزید، می نویسد: «بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ روحی ملهم و اینده نگر داشت و با توجه به اینده ی قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین می دید، بدین دیار روی آورد.

زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) از منظر روایات
درباره ی فضیلت زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم (علیه السلام) رسیده است. از جمله هنگامی که یکی از محدثان برجسته ی قم به نام سعد بن سعد به محضر مقدس امام رضا (علیه السلام ) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: «ای سعد! از ما در نزد شما قبری است.» سعد می گوید: «فدایت شوم! ایا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (سلام الله علیها) ) را می فرمایید؟ می فرماید: «آری، هرکس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.»

پیشوای جهان تشیع، امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: «هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.» در حدیث دیگری آمده است: «زیارت او، هم سنگ بهشت است.»

زیارت ماثور درباره حضرت معصومه (سلام الله علیها)
یکی از ویژگی های حضرت معصومه (سلام الله علیها) زیارت نامه ای است که از معصومان (علیهم السلام ) به ما رسیده و پس از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت ماثور دارد. بانوان برجسته ای مانند آمنه بن وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی درباره ی مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست، هیچ کدام زیارت ماثور از معصومان (ععلیهم السلام) ندارند و این، نشان دهنده ی مقام والای این بانوی گران قدر است.

امام رضا (علیه السلام) ) و لقب معصومه
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) ) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل انتخاب نام «معصومه» برای این بانو، آن باشد که عصمت مادرش، حضرت زهرا (سلام الله علیها) ) در او تجلی یافت. بر اساس پاره ای از روایات، این لقب را امام رضا (علیه السلام ) برای این بانونی والامقام برگزیدند؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپیدسیرت شیعه، علامه مجلسی در این باره می گوید: «امام رضا (علیه السلام ) در جایی فرمود، هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.»

کریمه ی اهل بیت
از حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) در میان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه با لقب کریمه ی اهل بیت یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص دارد. بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گران قدر مرحوم ایت الله مرعشی نجفی این لقب از طرف امام صادق (علیه السلام) برای حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) انتخاب شده است. در این رویا امام صادق (علیه السلام) به ایت الله نجفی که با دعا و راز و نیاز تلاش پیگیری برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) ) آغاز کرده، خطاب فرمود: «بر تو باد به کریمه ی اهل بیت.»

القاب حضرت معصومه (سلام الله علیها)
سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر، غیر مشهور است. اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) در دو زیارت نامه ی غیر مشهور ذکر شده، این هاست: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)، برّه (نیکوکار)، رشیده (حد یافته)، تقیه( پرهیزگار)، رضیه (خشنود از خدا)، مرضیه (مورد رضایت خدا)، سیده ی صدیقه (بانوی بسیار راستگو)، سیده ی رضیه ی مرضیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)، سیده نساء العالمین (سرور زنان عالم)، هم چنین محدثه و عابده از صفات و القاب حضرت معصومه (سلام الله علیها) ) است.

شفاعت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلامی است که در قرآن کریم از آن به مقام محمود یاد شده است. هم چنین دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند شامل همه ی اهالی محشر باشد. این دو بانوی عالی قدر، صدیقه ی اطهر، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  و شفیعه ی روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) هستند. در مورد شفاعت گسترده ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) همین بس که شفاعت مهریه ی آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی، طاقه ی ابریشمی از سوی پروردگار آورد که بر ان جمله ی «خداوند مهریه ی فاطمه زهرا را شفاعت گنه کاران از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داد» نوشته شده بود. این حدیث را اهل سنت نیز نقل کرده اند. پس از فاطمه زهرا (سلام الله علیها)  از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه ی محشر، حضرت معصومه (سلام الله علیها) نمی رسد. امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «با شفاعت او، همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

راز قداست قم
در احادیث زیادی به قداست قم اشاره شده است. امام صادق (علیه السلام) قم را حرم اهل بیت (علیهم السلام) و خاک آن را پاک و پاکیزه دانستند. هم چنین ایشان در حدیث مشهوری درباره ی قداست قم به گروهی از اهالی ری فرمودند: «بانویی از فرزندان من، به نام فاطمه دختر موسی در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

این حدیث را امام صادق (علیه السلام) ) هنگامی فرمودند که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می شود که فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده از ریحانه ی پیامبر، کریمه ی اهل بیت (سلام الله علیها) ، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (سلام الله علیها)  است که در این سرزمین دیده از جهان فروبست.

محبت و مباهات حضرت معصومه (سلام الله علیها)  به امام هشتم
مدت 25 سال حضرت رضا (علیه السلام) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان، از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (علیه السلام ) بود. حضرت معصومه (سلام الله علیها) و برادرش امام رضا (علیه السلام) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی به هم داشتند. هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: «من معصومه خواهر امام رضا (علیه السلام) هستم.» این تعبیر از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (علیه السلام) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر ـ برادری سرچشمه می گیرد.

سرآمد بانوان
بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (علیه السلام) دست کم 18 تن بوده اند و فاطمه، در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بود. حاج شیخ عباس قمی آن گاه که از دختران موسی بن جعفر (علیه السلام) سخن می گوید، درباره ی فاطمه معصومه (سلام الله علیها) می نویسد: «بر حسب آن چه به ما رسیده، افضل آن ها سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسی (علیه السلام)، معروف به معصومه است.»

فضیلت بی نظیر
شیخ محمد تقی تستری در قاموس الرجال، حضرت معصومه (سلام الله علیها) را بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) ، بعد از امام رضا (علیه السلام) کسی که هم شأن حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیست.»

بی گمان این اظهار نظرها و نگرش ها درباره ی شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (علیه السلام) بر برداشت هایی استوار است که از متن روایات وارده از ائمه اطهار (علیه السلام) به دست آمده است.

این روایت ها مقام هایی را برای فاطمه معصومه (سلام الله علیها)  برشمرده اند که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی نیامده. نام فاطمه معصومه (سلام الله علیها)  در شمار زنان برتر جهان قرار دارد.

بوی وصال
بی شک اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم )، چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند که نام شان، مانند ستارگان درخشان، در آسمان فضائل می درخشد. درخشان ترین ستاره ی در میان بانوان بیت امام هفتم، فاطمه، فرزند پاکیزه ی موسی بن جعفر (علیه السلام) است، بانویی که سال هاست تشنگان معرفت از حریمش زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه وارش و درک لحظه های آسمانی شدنش درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره ی زمین منتشر می کنند.

به جان پاک تو ای دختر امام، سلام

به هر زمان و مکان و به هر مقام، سلام

تویی که شاه خراسن بود برادر تو

بر آن مقام رفیع و بر این مقام، سلام

به هر عدد که تکلم شود به لیل و نهار

هزار بار فزون تر ز هر کلام، سلام

صبح تا شب و از شام تا طلیعه ی صبح

بر آستانه ی قدست علی الدوام، سلام

در آسمان ولایت، مه تمامی تو

ز پای تا به سرت ای مه تمام! سلام

به پیشگاه تو ای خواهر شه کونین

ز فرد فرد خلیق، به صبح و شام سلام

منبع:.hawzah.net

 نظر دهید »

زیارتش بهانه نمی خواهد .....

12 مرداد 1395 توسط لیریائی

سرت را به شيشه پنجره تكيه داده اى. ماشين از پليس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزديك تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتى از لحظه اى كه ساك را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خيره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چيزى را مى كاوند كه خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره كننده «گنبد طلايى» حرمش چشمانت را به آتش مى كشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گويى به آنچه مى طلبيده رسيده است…

مطاف ملائكه الله

جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خيره به گنبد است و «گلدسته ها» كه آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ايستادن ندارى، تا لحظه اى ديگر بر دروازه حرمش خواهى بود.

بيقرار، بيخود از خود، دل هواى پرواز مى كند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باريدن مى گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مى كند و دست هايت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مى آميزد, كسى تو را به خود مى خواند…

اذن دخول

بر آستان دركه پا مى گذارى بى اختيار دلت مى لرزد. حس مى كنى در دريايى از نور غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفايش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى كند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسيم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلايى اش بوسه مى زند.«كبوتران حرم» اين ساكنان هميشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى كنند و به او سلام مى دهند. دست بر سينه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زيارت مى كنند و بى اختيار اشك ورود به حرمش را از خدا و پيامبر و ملائكه الله و خود كريمه مى طلبى،چرا كه ورود به اين مكان مقدس بى اجازه نشايد.
ديگر تاب ايستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهير مى كنى…

ضريح،لحظه اى تا بى نهايت…

كفش هايت را كه به «كفش دارى» مى سپارى ديگر خودت نيستى كه پيش مى روى. اكنون لبريز از شور و عطشى. تشنه اى هستى كه هر لحظه به آب نزديكتر مى شود. اما تو هر چه از درياى عشق اهل بيت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» كه چون ملائك دور تا دور «رواق ها» صف كشيده اند مى گذرد و بر روى «ضريح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و يك لحظه از حركت مى ايستد! دل و ديده از اختيار بيرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:

السلام عليك يا بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله وسلم) …

در ازدحام جمعيت گم مى شوى و بى اختيار به طرف ضريح كشيده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما اميدوار به «شفاعتش» پا پيش مى گذارى. فرياد در حنجره ات خشكيده و غمى غريب روى دلت سنگينى مى كند. ناگفته هاى زيادى دارى كه فقط به او مى توانى بگويى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضريح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزديك تر مى خواند .پيشانى ات كه سردى ضريح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى كنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى كند.

داغ دلت آرام از جا كنده مى شود واز لابه لاى «مشبك هاى ضريح» داخل «مرقد» مى شود , كنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشيند و آن را به چشم مى كشد و مى بوسد. حالا ديگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى كنى به تمام اوليا متوسل مى شوى آن ها را شفيع مى آورى و زبانت با تك تك واژه ها زيارتنامه معاشقه مى كند و دلت ناگفته هايش را بيرون مى ريزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سيلاب اشك به پهناى صورتت مى دود حس مى كنى كه پوسته قلبت ترك برداشته است در امتداد اين لحظه هاى سرخ و سبز احساس غريب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبكه ضريح بيرون مى آيد، نوازشت مى كند و دلت را لبريز از نور مى كند. لبريز از كوثر كريمه. دوست دارى كه سال ها در همين لحظه بمانى و اين لحظه به بى نهايت متصل شود…

با تربت كربلا

نسيم ملايمى مىوزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى كند. احساس سبكى خاصى مى كنى و طرف «بالا سر مبارك» كشيده مى شوى. «تربت كربلا» را جلوت مى گذارى و تكبير مى گويى. تربت كربلا هم در اين جا بوى ديگرى دارد. دلت براى يك جرعه «زيارت عاشورا» لك مى زند. عاشورا! اين سرخ ترين روز تاريخ…

مى روى اما…

نه! چطور دلت مى آيد اين جارا ترك كنى. اين جا قطعه اى از بهشت است. اى كاش مى توانستى هميشه اين جا بمانى!مى روى اما نه آن كه آمده بودى. سبك، راحت، رها، عجيب حالتى دارى، گوياكه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.

و دلت تاريك! نه، روشن، مثل خورشيد، سفيد چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به اميد اين كه دوباره خيلى زود برگردى و سلامش كنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى كنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و كبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشيند. كاش تو هم يك كبوتر بودى. يك كبوترحرم!…

كريمه، كوثر كوير…

و معصومه معصومه است. فاطمه، كريمه اهل بيت، كوثر كوير و قبله همه دل هاى شيفته ولايت، آشناى دور و نزديك و بزرگ و كوچك. دختر هفتمين و خواهر هشتمين خورشيد ولايت، زيارتش بهانه نمى خواهد كه حرمش خانه محبان است و حريمش كعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زنديقى نيست. آنان كه هر روز جرعه جرعه «اكسير ولايت» را از جام مشبك هاى ضريحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل كنند در جوارش سكنا مى گزينند تا جان هاى عطشناك و كويرى خود را از محبت او سيراب كنند. خدا كند قدر اين بانو را بدانيم.

منبع:.aviny.com

 نظر دهید »

نگاهی به شیوه های تبلیغی امام صادق علیه السلام

07 مرداد 1395 توسط لیریائی

الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا» . (1)

آنها که رسالت های الهی را تبلیغ می کنند و (تنها) از او می ترسند و از هیچ کس جز او واهمه ای ندارند، همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است .

به مناسبت 25 شوال، سالروز شهادت ششمین اختر تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (علیه السلام) پاسدار بزرگ اسلام و شیخ الائمه، که در حدود شصت و پنج سال عمر با برکت خود را در شرایطی که امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد با یکدیگر بودند، صرف احیای دین و تربیت هزاران شاگرد در علوم و فنون مختلف نمود و بدین گونه، اسلام را از غربت و انزوا نجات بخشید . در این نوشتار کوتاه نگاهی داریم بر برخی شیوه های تبلیغی آن حضرت .

جامعیت

از ویژگی های امام صادق، جامعیت در علوم مختلف بود . حضرت با تاسیس دانشگاه چهار هزار نفری در رشته های مختلف، متخصصین بسیاری در رشته های کلام، فقه، حدیث، طب، شیمی و . . . تربیت کرد .

و بدین گونه در تمام رشته ها و قشرها نفوذ داشت و بزرگان علم و دانش، خود را شاگرد او به حساب می آوردند .

«ابوحنیفه » پیشوای اهل سنت می گوید: من فقیرتر از امام صادق (علیه السلام) ) کسی را ندیده ام . روزی طبق سفارش «منصور دوانیقی » چهل مساله مهم فقهی را آماده کرده بودم تا در جلسه ای با حضور شخص خلیفه مطرح کنم . هنگامی که در محضر خلیفه با امام روبرو شدم و سؤال ها را مطرح کردم حضرت آن چنان پاسخ ها را طبق اقوال مختلف بیان کردند و به هر چهل مساله آن چنان پاسخ دادند که همگان اعتراف کردند که او دانشمندترین مردم و آگاه ترین آنان بر موارد اختلاف آراء مردم می باشد . (2)

«حسن بن علی وشاء» که از شخصیت های بزرگ شیعه به شمار می رود می گوید: من فقط در مسجد کوفه نهصد نفر از اساتید بزرگ و تربیت یافتگان مکتب امام صادق (ع) را درک کردم که هر یک حوزه درسی تشکیل داده و آنچه را که از مکتب حضرت فراگرفته بودند، برای شاگردان خود بازگو می کردند . (3)

برای درک عظمت گوشه ای از دانشگاه بی همتای اسلامی، کافی است گفته شود که اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامی که تنها منبع اصلی و اصیل کتابهای معتبر چهارگانه «کافی شیخ کلینی، من لایحضره الفقیه صدوق و تهذیب و استبصار شیخ طوسی » محصول مستقیم شاگردان با کفایت امام صادق (علیه السلام) ) بوده است . آری، در مکتب تربیتی امام شاگردان برجسته ای هم چون «ابان بن تغلب » ، «محمد بن مسلم » و «زرارة ابن اعین » پرورش یافته اند که هزاران روایت از امام صادق نقل کرده اند . در دیگر رشته های علوم و فنون و معارف نیز شاگردانی چون «جابر ابن حیان ثقفی » و «هشام ابن حکم » تربیت یافته اند که هر دو از پایه گذاران علم شیمی و علم کلام به شمار می روند، و نیز از شاگردان نامدار دیگر، «ابوحنیفه قاضی سکونی » و «قاضی ابوالبختری » را می توان نام برد . (4)

استفاده از موقعیت ها

امام صادق (علیه السلام) ) در سال های آخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، با استفاده از درگیری بنی امیه و بنی عباس و مشغولیت آنان به مسایل خود که موجب تخفیف خفقان شده بود، نهضت علمی و مذهبی خود را گسترش داده و عملا مدینه را حوزه درسی قرار دادند که در آن هزاران پژوهنده مشتاق، در رشته های گوناگون از محضر آن امام بهره می گرفتند . شهرت علمی امام در بلاد اسلامی آن چنان چشمگیر و زبانزد خاص و عام بود که از نقاط بسیار دور سرزمین های اسلامی برای کسب فیض به مدینه و حوزه درس او می آمدند و از دریای بی کران علوم الهی او بهره می بردند . حتی بسیاری از متفکران غیر مسلمان نیز برای مذاکره علمی با امام به خدمتش می رسیدند و حضرت به میزان سطح درک و علمشان پاسخ می گفتند; گاهی سطح علمی سؤال کننده ایجاب می کرد که حضرت پاسخ علمی و فلسفی بدهد و گاهی پاسخ در حد ابطال دلیل خصم بودن و گاهی ساده تر از آن .

بدین گونه، حضرت با نهضت علمی خود افق معارف اسلامی را چنان گسترش داد که دیگر توطئه های دشمنان نتوانست جلوی فوران انوار معرفت را بگیرد . این زمینه سازی ها بود که یک نسل بعد هنگامی که هشتمین پیشوا و امام وقتی به نیشابور وارد شد، هزاران هزار عاشق مشتاق با تمام وجود به استقبال آن حضرت شتافتند تا قطره ای از دریای معارف اهل بیت را فراگیرند . در حالی که در زمان امام زین العابدین (علیه السلام) ) و ائمه دیگر، چنین شرایطی فراهم نبود .

مناظره و بحث آزاد

یکی از شیوه های تبلیغی ائمه معصومین - علیهم السلام - مناظره با سران مذاهب و ادیان و ملحدان و شبهه افکنان بود این شیوه در زندگی امام صادق (علیه السلام) ) رنگ و لعاب بیشتری داشت . حضرت با ارباب دانش های گوناگون، چون: پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و . . . به بحث و مناظره می پرداخت که کیفیت اغلب آنها در منابع اسلامی ثبت و ضبط شده است . مناظرات حضرت با چهره هایی همچون «ابن ابی العوجا» ، «ابن مقفع » ، «ابوشاکر ایمانی » «سفیان ثوری » ، «ابوحنیفه » ، «عمروبن عبید» و «واصل بن عطا» که هر دو از سران معتزله بودند، معروف و مشهور است . (5)

برخورد عملی

انسان بیش از آنکه از گفتار متاثر گردد، از کردار تاثیر می پذیرد; بویژه کرداری که از ایمان برخیزد و سخنی که از قلب سرچشمه گیرد .

سخن خیزد گر از اعماق جانی

به فریاد آورد جان جهانی

سخن کز دل برآید آتش است آن

که می سوزد تو را تا پرده جان

حضرت آن چه را که می خواست به دیگران بیاموزد عمل می آموخت . بر هیچ معروفی امر نمی کرد، جز آنکه خود بیشتر و پیشتر از دیگران بدان عملی می کرد و از هیچ منکری نهی نمی کردند; جز آن که خود همیشه از آن اجتناب می نمودند .

«مالک بن انس » می گوید: اغلب اوقاتی که بر امام صادق (علیه السلام) ) وارد می شدم، او را در یکی از سه حال می دیدم: نماز، روزه، قرائت قرآن . (6)

و به یارانش نیز می فرمود: «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم » (7) مردم را به غیر زبانتان به نیکی فراخوانید .

یکی از بستگان امام صادق (علیه السلام) ) از آن حضرت بدگویی کرده بود .

وقتی به آن حضرت خبر رسید . بدون آن که عکس العمل شدیدی از خود نشان دهند، با آرامش برخاستند و وضو گرفتند و مشغول نماز شدند . یکی از حاضران به نام «حماد لحام » می گوید: من گمان کردم حضرت می خواهد آن شخص را نفرین کند، ولی برخلاف تصور خود دیدم آن بزرگوار بعد از نماز چنین دعا کرد: خدایا من حقم را به او بخشیدم . تو از من بزرگوارتر و سخی تری او را به من ببخش و کیفر مکن! (8)

مردی با یکی از بستگانش بر سر میراثی اختلاف داشت و کارشان به دعوا و جدال کشید . «مفضل » که یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) ) است و از آن جا می گذشت، متوجه درگیری آن دو شد، آنها را خانه خود برد و با چهارصد درهم میان آن دو مصالحه برقرار کرد و درهم ها را هم خودش پرداخت و اختلاف حل شد .

آن گاه مفضل به آنان گفت: بدانید پولی که برای حل اختلاف پرداختم، از آن خودم نبود . و از اموال امام صادق (ع) بود، زیرا حضرت به من فرمان داده اند که هر جا دو نفر از شیعیان ما اختلافی داشتند، از مال آن بزرگوار آنان را صلح دهم . (9)

نهی از منکر با محبت

امام صادق (علیه السلام) ) شنیده بودند که از مسلمانان مردی به نام «شقرانی » شراب خورده است و به دنبال فرصتی بودند که نهی از منکر کنند . روزی او برای دریافت سهمی از بیت المال نزد حضرت آمد . حضرت ضمن این که سهمی از بیت المال به او دادند با لحنی ملاطفت آمیز فرمودند: کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به واسطه آشنایی که با ما داری و آزاد شده پیامبر هستی زیباتر است . و کار بد از هر کسی بد است، و از تو به خاطر همین انتساب زشت تر و قبیح تر است .

شقرانی با شنیدن این جمله دانست که امام از شراب خواری او آگاه بوده و در عین حال به او محبت کرده است . نادم گشت و در درونش تحولی ایجاد شد . (10)

آری، توجه به کمالات، موقعیت و شخصیت افراد یکی از عوامل بازدارنده از منکرات و کارهای زشت است .

اختصار در سخن

از ویژگی های تمام معصومین اختصار در سخن و خطابه و پرهیز از سخنان زاید بوده است . امام صادق (علیه السلام) ) می فرماید:

«ثلاثة فیهن البلاغة التقرب من معنی البغیة و التعبد من حشو الکلام و الدلالة بالقلیل علی الکثیر» (11) سه چیز از بلاغت است: استفاده از رساترین عبارات برای رسانیدن مطالب، مخاطبان و دوری از سخنان زاید و بیهوده که شنونده را خسته می کند و استفاده از جملات کوتاه و پر معنا .

ترغیب به نشر فرهنگ اهل بیت

حضرت به شیعیان توصیه و سفارش می کردند که به زیارت یکدیگر بروید، که این دید و بازدیدها دل هایتان را زنده می دارد . و احادیث و سخنان ما را به یکدیگر نقل کنید، که سخنان و احادیث ما، شما را به یکدیگر پیوند می دهد و بهره گیری از آنها هدایتتان می کند و نجاتتان می بخشد .

اما اگر آنها را ترک کنید گمراه شده و هلاک می گردید . پس به احادیث و سخنان ما توجه نمائید که من نجات شما را با عمل به آنها تضمین می کنم . (12)

توجه به جوانان

یکی از شیوه های دیگر تبلیغی حضرت دعوت به دانش اندوزی و کسب معارف دینی بود . حضرت اصحاب و شاگردانش را به دانش اندوزی و کسب معارف تشویق می نمود و می فرمودند:

«لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیا فی حالین اما عالما او متعلما» (13) دوست ندارم یکی از شما جوانان را جز در یکی از دو حال ببینم: یا دانشمند و عالم باشید و یا متعلم و دانشجو . و بدین گونه به جوانان بهای بیشتری در مسائل تبلیغی می دادند .

توجه به ظرفیت افراد

امام صادق (علیه السلام) ) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد . او در گزارش خود به امام از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد . امام فرمود: ای سراج، ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند و بعضی دو درجه . بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند از دیگران بیش از ظرفیت آنها توقع داشته باشند . (14)

تبلیغ پنهانی

امام صادق (ع) در میان امامان معصوم، تنها امامی بود که با دو حکومت مروانی و عباسی معاصر بود . دو حکومت و قدرتی که عملا با شریعت اسلام و بنیانگذار آن به نبرد برخاسته بودند و در این راستا بدعت گذاران و مذهب سازان گوناگونی هم پدید آورده بودند . حضرت که نظاره گر این شبهه افکنی ها و تبلیغات ضددینی بودند، بهترین راه را در نشر فرهنگ اسلامی در پرتو تقیه (تلاش پنهانی) دیدند . و بدین گونه توانستند خدمات بسیاری را در بعد فرهنگی به عالم تشیع بنمایند . (15)

حضرت به اصحاب خود نیز سفارش می کردند که مخفیانه عمل کنند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که مخالفان و دشمنانشان متوجه آنان نشوند و می فرمودند: مبلغان خاموش ما باشید .

نوآوری

یکی از روش های تبلیغی حضرت نوآوری بود . یکی از دانشمندان مسیحی درباره حضرت می گوید: امام صادق (علیه السلام) ) سرمنشا مجموعه ابتکارات و افکار و روش های جدید است . (16)

نویسنده کتاب «مغز متفکر شیعه » می نویسد: امام صادق (ععلیه السلام) ) شخصیتی است که مذهب شیعه را از خطر نابودی نجات داد . او بود که نخستین بار نظریه «بطلمیوس » در موضوع مرکزیت کره زمین و گردش خورشید به دور آن را مورد انتقاد قرار داد و رکزیت خورشید را مطرح ساخت او نخستین کسی بود که عقیده عناصر چهارگانه آب، آتش، خاک، هوا را مطرح ساخت . او نخستین پایه گذار عرفان در اسلام بود . او پدید آورنده فرهنگ جامع شیعه بود . او پایه گذار تئوری حرکت تمام موجودات و ده ها نظریه جدید علمی بود که تفصیل آن را در همان کتاب باید مطالعه نمود. (17)

تبلیغ در حساس ترین لحظه ها

«ابوبصیر» می گوید: امام صادق (علیه السلام) ) در آخرین لحظه های عمرش فرمود: همه اقوام و خویشان مرا خبر کنید .

همین که همه بستگانش را خبر کردیم و همه در خانه حضرت جمع شدند، حضرت فرمود: شفاعت ما هرگز نصیب کسی که نماز را سبک می شمارد نخواهد شد . (18)

امام صادق (علیه السلام) ) با تدوین فقه و حدیث و نشر معارف اهل بیت، تشیع را آسیب ناپذیر ساخت و سهم ایشان چنان بزرگ است که مذهب شیعه را «مذهب جعفری » نامیدند .

«علامه طباطبایی » می گوید: احادیثی که از امام صادق (علیه السلام) ) و امام باقر (علیه السلام) ) نقل شده، از مجموع احادیثی که از پیامبر و ده امام بزرگوار ضبط شده بیشتر می باشد . (19) و به دلیل همین رهبری مذهبی و فکری و علمی سیاسی دستگاه خلافت سخت نگران بود .

به همین جهت هر از چند گاهی، به بهانه ای امام را به عراق احضار کرده و نقشه قتل ایشان را می کشیدند که هر بار به نحوی خطر از وجود مقدس امام برطرف می گردید . ولی سرانجام، دستگاه خلافت در شوال سال 1418 امام را مسموم و به شهادت رسانید .

 

پی نوشت ها:

1) احزاب، آیه 39 .

2) مناقب ابن حلیفه، ج 1، ص 173، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 157، دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق، عقیقی بخشایشی .

3) رجال نجاشی ، ص 40: «لقد ادرکت فی هذا المسجد تسعماة شیخ کل یقول حدثنی جعفر بن محمد» .

4) زندگانی امام جعفر صادق، بخشایشی، ص 19 .

5) صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق ، محمد حسین مظفر، نشر قلم، ص 281، بیست گفتار شهید مطهری، ص 157 .

6) میزان الحکمه، ج 1، ص 255 .

7) بحارالانوار، ج 70، ص 303 .

8) انوارالبهیه، ص 194 .

9) کافی، ج 2، ص 209، بحارالانوار، ج 47، ص 58 .

10) بحارالانوار، ج 47، ص 349 .

11) تحت العقول ، ص 330 .

12) کافی، ج 2، ص 186 .

13) بحارالانوار، ج 1، ص 170 .

14) ره توشه راهیان نور، ویژه محرم 1419 .

15) بر امام صادق چه گذشت، سید محمد حسن موسوی کاشانی، ص 103 .

16) مغز متفکر شیعه، ص 59 .

17) دورنمایی از زندگانی امام صادق، عقیقی بخشایشی، ص 75،

18) بحارالانوار، ج 11، ص 105 .

19) شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 140 .

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آمار

  • امروز: 209
  • دیروز: 199
  • 7 روز قبل: 780
  • 1 ماه قبل: 1950
  • کل بازدیدها: 63881

خبرنامه

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید

کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • ترنم گل
  • زفاک
  • موعود موجود
  • بتول سادات بنیادی

موضوعات

  • همه
  • در ساحل نجات
  • اخبار
  • شرح حال علما
  • لطائف و ظرائف
  • شهدا افلاکیان خاکی
  • هر روز یک حدیث
  • شعر
  • دانستنی ها
  • اهل بیت (علیه السلام )
  • نکات تربیتی ناب
  • تاریخی
  • خانواده در اسلام
  • محرم
  • داستانک
  • مهدویت
  • در محضر علما
  • سر بند عشق
  • مطالبات رهبری
  • تذکره الاولیاء
  • مناجات نامه
  • روانشناسی
  • رمضان
  • حجاب و عفاف
  • فضای مجازی
  • انقلاب
  • ادعیه و زیارات
  • تفسیر یک آیه از قرآن
  • حدیث سلسله الذهب
  • در محضر قرآن
  • غدیر خم
  • طب سنتی
  • اربعین
  • اخلاق
  • شهید
  • تصاویر
  • رجب
  • انقلاب
  • انقلاب
  • وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله )
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس